در حدیث معروفی از امام حسن عسگری نقل شده که« مومن پنچ نشانه دارد یکی
از آنها خواندن زیارت اربعین در روز اربعین است»1.
شاید علت عمده خواندن این زیارت ، این است که زیارت اربعین پشت صحنه قیام کربلا
را برای ما مشخص می کند؛ زیرا مومن هر بهره ای از اسلام دارد به خاطر خون
شهدای کربلا و جان بازی آنهاست، که در این زیارت در قالب دعا آمده است .
این زیارت هم اهداف امام حسین را مشخص می کند و هم اهداف دشمنان امام
که دنیا طلب و به دنبال بهره ناچیز دنیا بودند مشخص شده است که در واقع زنگ
خطری برای همه انسانهای مومن و خداجوست.
هر چند ظاهر حادثه عاشورا را یزید و همفکرانش طراحی کردند ولی پشت صحنه
آن جهل مردم بود که جاهلانه به دنبال عده ای دنیا پرست راه افتادند و فرزند پیامبر
را به قربانگاه بردند ، اگر جهل مردم نبود محال بود حادثه کربلا به وجود بیاید!!!
لذا در این زیارت عرض می کنیم :خدایا !
حسین بن علی بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه2
یعنی امام خون خودش را در راه تو داد تا مردم را از جهالت و سرگردانی نجات بدهد.
یعنی امام از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا و از کربلا تا لحظه شهادت با سخنرانی ها
و نامه های خود هر چه از دستش آمد تا مردم را بیدار کند انجام داد ، اما مردم فریب
خوده که سالها با مکر و حیله های معاویه خوابیده بودند با سخنرانی بیدار نشدند و
فقط خون امام مظلوم و اسارت اهل بیت ، می تواند آنها را بیدار کند؛ لذا از عاشورا تا اربعین
اکثریت مسلمانان عراق ، شام و حتی حجاز از خواب غفلت بیدار شدند و با حوادثی
بعدی مثل قیام توابین ، وافعه حره ،قیام مختار و قیام زید پرونده بنی امیه را برای
همیشه بستنند و عباسیان هم با خون خواهی امام حسین به قدرت رسیدند.
ای کاششششششششش مردم قبل از قیام امام با سخنرانی از جهل بیدار
می شدند تا کار به قربانی شدن فرزند پیامبر اکرم نکشد.
البته پیاده روی اربعین یک دلیل دیگری هم دارد آن هم به یاد اولین زیارت
امام حسین بعد از عاشوراست که خود اهل بیت از شام
طبق بعضی نقل ها وارد کربلا شدند و جابر انصاری هم آنجا بود .
زیرا از روز عاشورا تا اربعین کسی جرات نمی کرد به زیارت امام
حسین برود ولی از روز اربعین جو شکسته شد و مردم کم کم وارد کربلا شدند.
به هر حال طبق زیارت اربعین، امام حسین را که وارث هم انبیاء الهی است جهل عوام و
دنیاطلبی خواص به قربان گاه برد.!!!!
هر ساله باید این درس را خوب خواند و در ویترین برنامه های زندگی قرار داد
و همه امور را با این شاخص سنجید.
1- امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانههای مؤمن پنج چیز است: به جای آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) در این روز و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.
وسائل الشیعة، ج 10، ص 373
2- زیارت اربعین مفاتیح شیخ عباس قمی
چاقی و اضافه وزن برای انسان خطرناک و آثار منفی به دنبال دارد ،
و باید زود درمان شود . در اقتصاد هم باید سرمایه را تعدیل کرد همان طوری
که در معنی اقتصاد این معنا گنجانده شده است.یعنی اموال و سرمایه باید به حد
اعتدال برسند و گرنه باعث بد قیافگی اقتصاد می شود و آثار منفی دنیوی و اخروی به
دنبال دارد که کارشناسان به آثار منفی آن به خوبی واقفند.
به همان دلیل که تیپ خوب برای انسان اهمیت دارد و از بد قیافگی گریزان است ،
اقتصاد هم باید یک استاندارد وشاخصی داشته باشد که بد قیافه و مریض نشود
این تشخیص بیماری بر عهده کارشناسان دینی است که دنیا و آخرت را با هم می بیند،
سود و نتیجه نهایی را با هم حساب می کنند.
اگر درآمد بیشتر از شانیت انسان خرج شود ، به چاقی اقتصاد گرفتار شده و باید رژیم گرفت تا
باعث خفگی و تنگی نفس انسان نشود .
در نظر اقتصادان اسلامی کسی سالم است که خمس مال خود را بدهد
و آن اضافه ی مال را از بدنه سرمایه خود سالانه جدا کند؛ همان گونه که
انسان باید سالانه حداقل یکبار انسان خود را چکاب کند و گرنه تا روز قیامت
وبال گردن انسان می شود و از این اضافه وزن رنج می برد.
لذا در اسلام خمس اجباری نیست بلکه واجب است و یک دستور درمانی
طرف شارع مقدس است ؛ همان طوری که آب کردن چربی و اضافه وزن اجباری نیست
بلکه دستور لازم و مفید برای خود شخص است.
به هر حال بین اقتصاد سالم اسلامی و بدن سالم ارتباط تنگاتنگی هست که
شرح آن در این چند سطر نمی گنجد.
برای شناخت نفس راههای مختلقی بیان شده است. یکی از این راه ها
شباهتی است که به قوای یک کشور دارد ؛ زیرا ریزکاری های در درون
هر شخص کمتر از یک کشور نیست به این دلیل برای شناخت نفس خیلی
تاکید شده است تا جایی که حضرت امیر فرمودند:«معرفه النفس انفع المعارف؛
خودشناسى سودمندترین دانش هاست».1
برای اداره یک کشور سه قوه نیاز است ؛قوه مقننه برای وضع قوانین، قوه مجریه برای
اجرای همان قوانین که تصوبب شده و سوم قوه قضائیه که اگر جایی بر خلاف قوانین
عمل شد، رسیدگی کند و مجرم را به سزای اعمالش برساند تا یک کشور امنیت
و آزادی لازم را داشته باشد.
خداوند معتال در درون هر شخص این سه قوه را تعبیه کرده تا با تقسیم کار و شرح وظایف
مخصوص خود، انسان به راحتی به امنیت درونی و قلب سلیم برسد.
برای این کار عقل نظری را مسئول قوه مقننه گذاشت تا با علم و عقل ، خوب و بد ،زشت و زیبا ،
ظلم و عدل و...را بشناسد و کار علمی را از خیال و وهم تشخیص دهد و
در یک کلام قانون شناس خوبی باشد.
بعد از تشخیص و تصویب قوانین عالی که مثلا عدل خوب است ،صدق زیباست ،عبادت واجب است
و...آنها را به عقل عملی که قوه مجریه است تحویل می دهد تا در مرحله عمل اجرا کند .
آن قدر اجرا و عمل سخت است که تعبیر به جهاد شده است (جهاد با نفس )چون این قوه باید
با غضب و شهوت بجنگد تا آنها را رام کند و تعدیل کند نه تعطیل ،اگر پیروز شد ، قوه قضائیه خوشحال
و خدا را را شکر می کند ولی اگر عمل نشد آن وقت او را ملامت و سرزنش می کند.
چون قوه قضائیه وظیفه اش این است که ببیند که قوانین مصوب درست اجرا شده است یا نه !
اگر اجر نشده برخورد کند.
اگر انسان در روز یک نفر را تحقیر کرد ، ممکن است در همان لحظه بخندد و خوشحال باشد
ولی در شب نفس لوامه که قوه قضائیه اوست او را محاکمه می کند که چرا این کار را کردی؟
یا مثلا چرا فلان دروغ را گفتی ؟ یا چرا رشوه گرفتی؟ ...
قرآن می فرماید:لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ ? وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ2
اگر نفس گوش به حرف این قوه داد و خود را محکوم کرد و فردا سراغ آن اشتباه نرفت ،
در صراط مستقیم حرکت کرده و نفس خود را از آلودگی ها پاک کرده و آینده خوبی در انتظار اوست
و اگر گوش نکرد و کم کم نفس به دروغگویی وامثال آن عادت می کند و در حقیقت قوه قضائیه را
از کار انداخته یا ضعیف کرده و راه برای نفس اماره و وسوسه شیطان باز کرده و بد فرجامی در
انتظار اوست.
اگر قوه قضائیه هر کشوری قوی باشد و رشوه نگیرد خطای و جرم آن به مقدار قابل توجهی کاهش می یابد؛
چون اگر این قوه بیدار و مراقب باشد هر جرمی روز مرتکب شود شب خوابش نمی گیرد تا با توبه ان را پاک کند ولی
اگر خودش هم فاسد شد قوای دیگر هم دیگر کارآیی ندارند و هرج و مرج و اظطراب درون را سیاه و تیره می کند .
1-شرح غررالحکم ودررالحکم (خوانسارى)، ج6، ص148.
2-سوره قیامت آیه 1و 2
امروزه نقش خبر و خبرگزاری در جوامع انسانی جای هیچ شک و تردیدی ندارد،
هر دولت یا گروهی بتوانند اعتماد مخاطب را جلب و سریع و به هنگام خبر را به گوش
افکار عمومی برساند ، آنها را مرید و سخنگوی افکار و نظرات خود قرار داده است.
قرآن کریم اصرار دارد که در تصدیق خبر یا تکذیب خبر ، عاقلانه عمل کنیم تا بعدا پشیمان
نشویم آن هم از راه تحقیق است ؛یعنی هر خبری به گوش انسان رسید نباید آن را در جامعه
پخش کند زیراکه گاهی باعث پشیمانی خواهد شد.
قرآن دراین باره می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍفَتَبَیَّنُوا ....»1
مخاطب آیه انسانهای مومن هستند که به حساب و کتاب قیامت اعتقاد دارند و حق الناس
را خوب می فهمند و برای آن ارزش قائلند.
نباء = خبر مهم یعنی خبری که برای مردم اهمیت دارد و پی گیر آن هستند.
فاسق= کسی که از مسیر حق تجاوز کرده است.
خداوند در این آیه می فرماید: ای کسانی که ایمان دارید اگر شخص فاسقی برای شما
خبری آورد حتما تحقیق کنید به در ادامه آیه دلیل آن را بیان می کند:
أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ
تا قومی را به جهالت به گرفتار نکنید و بعدا پشیمان شوید که دیگر ندامت فائده ای دارد.
نتیجه اینکه هر کسی که با خبر و اطلاع رسانی مردم سر و کار دارد و آن ها را پخش
می کند چه ماهواره باشد ، چه روزنامه ،چه رادیو ،چه اینترنت و ....باشد اگر عنوان
و آرم فسق بر آن شبکه خورده باشد ، بر افراد مسلمان و مومن لازم است که با
تحقیق آن اخبار را پی گیری کند و جانب احتیاط را رعایت کنند تا جهلانه مردم را گمراه نکند و
پازل دشمن را پر نکنند.
آیا شبکه های خبرگزاری غرب بخصوص آمریکا و اسرائیل عنوان فسق را دارندیا خیر؟
این همه کشتار در کشورها اتفاق می افتد بخصوص فلسطین ،سوریه و...دست پلید این
کشورها در خون این مظلومان آغشته است پس مصداق بارز فاسق و بالاتر از فسق کافرنند ،
لذا بر هر مسلمانی که اعتقاد به این آیه دارد باید در قبول اخبار آنها تحقیق کند و هر خبری را قبول نکند
تا در جامعه پخش کند که باعث می شود جامعه را مضطرب ، و عملا بلند گوی آنان شوند و
در قیامت باید پاسخگو باشد.
البته آیه نمی گوید به اخبار فاسق گوش ندهید بلکه اگر گوش کردید در صحت آنها
تحقیق کنید تا مرتکب کار جاهلانه نشوید.
این دلیل دیگری از قرآن است که در صدد معطر کردن جامعه از مسیر عقل و دوری
از جهل در نقل خبر است!!!!!!!!!!
1-حجرات آیه 6
یکی از بهترین و کارآمدترین رشته های علوم اسلامی ، دنیاشناسی است.
اگر انسان این واقیعت را بداند که« حب الدنیا راس کل خطیئه» 1 است یعنی هر ناگواری و
مصیبتی که دامنگیر انسان می شود به نوعی از وابستگی به دنیا و شاخ و برگ آن است،
در این صورت شناخت دنیا و مظاهر آن اهمیت ویژه ای پیدا می کند.
در بین بزرگان حضرت علی علیه السلام بیشتر به شناسایی و شناخت دنیا پرداخته است . آن حضرت
ظاهر و باطن دنیا ، اول و آخر آن را خوب شناخته و بیان فرموده است ؛ لذا نهج البلاغه به خوبی
به بهانه های مختلف هویت دنیا و دنیا طلبان را به نمایش گذاشته است .
در این جند سطر به سه شاخصه مهم دنیا از زبان حضرت علی علیه السلام می پردازیم.
آن حضرت می فرماید:« تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ ؛_فریب می دهد و زیان می رساند و می گذرد»2
1- اولین ویژگی و خصوصیت دنیا در نزد کارشناس دنیا ، فریب دهنده بودن آن است.
دنیا چگونه انسان را می فریبد ؟ روش و ابزار حقه و فریب او چیست؟
از طریق ظواهر پر زرق و برق انسان را می فریبد ؛ ثروت ها، مقام ها، قدرت ها ، کاخها و....
روکش این چیز ها لذت بخش و باطن آنها سم مهلک و کشنده است که انسان های ناشی و
دنیا طلب مانند کودکانی می مانند که فقط ظاهر را می بیند و از باطن و آینده آن غافل اند.
2- زیان می رساند (به وسیله بلا و گرفتاری هایش )یعنی از طریق ناکامی ها و شکست ها و دردها
به انسان ضربه می زند و جیغ انسانهای غافل را در می آورد.
تا چشم باز می کند آثار پیری را بر چهره خود می بیند ، تازه بر صندلی قدرت تکیه زده حکم مدیر جدید از راه می رسد و...
البته انسان دنیا شناس از همان ابتدا دل به صندلی چرخ دار نبسته و با آمدن مدیر جدید هم ناراحت
نیست و شاد هم هست که مسئولیت از دوششششششششششش بر داشته اند.
3- اخرین شاخص دنیا ناپیدار بودنش است به سرعت و شتاب از دوستانش می گذرد
و آنها را جا می گذارد فقط هم و غمش باقی می ماند، طول عمر آن به اندازه یک خواب شیرین است .
سلاطین همه زیر خاک دفن شدند فقط کاخ هایشان برای عبرت مانده است.
بعد حضرت در ادامه حدیث ادامه می دهد که خداوند حیفش می آید آن را به عنوان پاداش به اولیائش بدهد....
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِیَائِهِ وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ بَیْنَا هُمْ
حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا
خداوند سبحان (بر اثر حقارت و پستى دنیا) راضى نگشت که آنرا پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد،
و اهل دنیا مانند کاروانى هستند که در بین آنکه فرود آمده اند (تا لحظه اى آسوده شده رفع خستگى نمایند)
ناگاه راننده ایشان (جلودارشان) بآنها بانگ زند (: کوچ کنید که اینجا جاى استراحت نیست) پس کوچ کنند.
نکته مهم دنیا غیر از آسمان و زمین و...است این امور خلقت خداوند هستند .دنیا دل بستن مظاهر آن و غفلت از یاد خداوند است
انسان عاقل از آنها برای هدف عالی و آخرتی خود استفاده می کند.
1- اصول کافى ج 2، ص 130
2-حکمت 415 نهج البلاغه