یکی از لذتهای جسمانی بهشتیان، داشتن چهره زیبا و دوست داشتنی است.
آنچه از قرآن و روایات از چهره شناسی بهشتیان پرده بر می دارد ،صورت انسان
در آن دیار از جنبه های مختلف کار کارشناسی شده تا در نظر خود و دیگران کاملا
زیبا و دوست داشتنی شود. چیزی که در میان زیبا رویان دنیا یافت نمی شود.
لذا زیبایی در این دنیا تا حدودی نسبی است بعضی کسی یا چیزی را زیبا
می بیند ولی برای دیگری آن زیبایی و جذابیت را ندارد؛ هر چند هم در علم
زیباشناسی فاکتورهای را به عنوان زیبایی مطرح می کنند ولی کارایی لازم را ندارد
و بعد از مدت کوتاهی دلزده می شوند؛ مثل دستکاری با انواع مواد آرایشی و...
اما در بهشت سفیدی جهره با شادابی حقیقی ،طراوت ،خنده و... و در راس همه
باطن و ظاهر هر دو درخشنده اند. هر کدام از این عناوین دنیای حرف در درونشان
خوابیده است .مثلا ما در روایت داریم« ان المومن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»
مومن در دنیا همیشه لبخند بر لبانش جاریی است .
علت آن در علم امروزی این است که شادی و مسرور بودن، چیز سرایت
کننده ای است. وقتی کسی به چیره بشاش دیگری نگاه می کند به طور غیر ارادی
همین شخص هم یک احساس شادی و لبخند در درون خود حس می کنند و اگر انسان
عبوس و گرفته باشد حس ناراحتی به او دست می دهد.
لذا روانشاسان در یک تحقیق میدانی که انجام دادند ؛بین خانمی که از وسایل آرایشی
استفاده می کند و بین خانمی که فقط از لبخند در روابط اجتماعی خود برای زیبایی استفاده
می کند، بیش از 69/. از مردم آن کسی که لبخند می زند را زیباتر دانستند.
به هر حال زیبایی بهشت با مواد حقیقی که با پوست انسان همخوانی دارد ، با گذشت
زمان نه تنها دلزده نمی شود بلکه به زیبایی و طراوات آن اضافه خواهد شد
چهره پردازی شده است.
آیات معتدد قرآن در این زمینه است که خوانندگان می توانند به تفسیر انها مراجعه کنند.
در ذیل چند آیه در این باره بیان می شود
وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاضِرَة؛چهرههایی در آن روز گشاده و نورانی است.«ناظره» از ماده ی «نضره» در اصل به معنای سرسبزی و خرمی است که بیانگر حالت شادابی و رشد و طراوتی است که در گیاهان و درختان به چشم می خورد و سپس این واژه به طور استعاری برای صورت های باطراوت و بانشاط به کار رفته است.لذا این تعبیر، به روشنی حکایت از نشاط و سروری دارد که چهره ی زیبا و نورانی بهشتیان موج می زند و رنگ رخساره ی آن ها، به خوبی از وضع حالشان که چگونه غرق نعمت های الهی شده اند، خبر می دهد.
وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ مُّسْفِرَة؛چهرههایی در آن روز گشاده و نورانی است. مسفرة از ماده اسفار به معنى آشکار شدن و درخشیدن است ، همانند طلوع سپیده صبح در پایان شب تاریک.
وُجُوهٌ یَوْمَئذٍ نَّاعِمَة؛چهرههایی در آن روز شاداب و با طراوتاند. ((ناعمة )) از ماده ((نعمة )) در اینجا اشاره به چهره هایى است که غرق نعمت شده و تر و تازه و شاداب و مسرور و نورانى است ، همانگونه که در آیه 24 سوره مطففین آمده است که در توصیف بهشتیان مى فرماید: تعرف فى وجوههم نضرة النعیم : ((در چهره هاى آنها طراوت و خرمى نعمت را مشاهده مى کنى )).
ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ ؛چهرههایى در آن روز خندان و شادمانند«مُسْتَبْشِرَةٌ» با خبر شدن از مطلب شادى که از آن بشره و پوست صورت شکفته شود.
امشب مصادف با سالگرد ازدواج پیامبر اسلام با حضرت خدیجه س است.
ضمن تبریک این روز ،خوب است یک خط کش برداریم ، فاصله و زاویه انحراف
مسیر ازداوج امرزه را با خط اصلی ازدواج در دیدگاه برگزیدگان خداوند را
اندازه بگیریم. معیار های ازدواج امروزی ، تن پیامبر اسلام را در قبر می لرزاند و
از طرفی هم آه و ناله خانواده ها را بلند کرده از این همه بالا رفتن سن ازدواج و...
شایدقبولی در رشته پزشکی برای جوانان آسانتر از قبول در امر ازدواج باشدو....
امروز حرف اول و آخر ازدواج بر حول محور پوووووووووووووووووولللللللل می چرخد،
ایمان خواسته یا نخواسته در گفتگوهای ازدواج حذف شده است. نتیجه این صغری
و کبری مادی چیزی جز شرایط بحرانی موجود نیستتتتتتتتت.
در حالی که در اسلام حرف اول ایمان و اخلاق است و بعد به مرور پول هم تولد می شود.
نمونه آن قبل از اسلام، ازدواج حضرت موسی ع با دختر شعیب است؛ که حضرت
موسی ع درهمی هم نداشت و زندگی را از صفر شروع کرد تا به آن ...رسید.
نمونه بالاتر حضرت خدیجه است.
بزرگان قریش و ثروتمندان عرب، مثل "ابوجهل" و "ابوسفیان" که پول و شغل مناسب
داشتند ، از وى خواستگارى نمودند ولى وى همه آنان را پاسخ منفى داد و دست رد به
سینهشان زد و هیچ تمایلى به ازدواج با آنان از خود نشان نداد. اما پیامبر اسلام
با دست خالی ولی با ایمان و امانتداری بالا را قبول کردند. امروز اگر ما به نسخه
امتحان شده خداوند عمل کنیم، قطعا از حالت رکود در امر ازدواج خارج خواهیم شد
ولی اگر هر روز هر چه به عقل ناقصمان رسید در قالب ماده و تبصره به شرایط ازدواج
اضافه کنیم وضع بدترررررر خواهد شد.
میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام در تاریخ بشر ،آغاز وزیدن نسیم
رحمت خاص الهی است ، قله آن در بعثت « رحمةً للعالمین»شدن است.
این حادثه تاریخی آنقدر برای خداوند اهمیت داشته است که تولد آن
حضرت را با پدیده های عجیب و غیر طبیعی همراه می کند تا در همان
ابتدا تولد، افکار عمومی را برای زمینه پذیرشرسالتجهانی آن حضرت اماده کند.
حوادثی مانند: سرنگون شده بتها ، لرزیدن کاخ پادشاهی مدائن و فرو ریختن
چهارده کنگره از آن ، خشک شدن آب دریاچه ساوه ( مقدس شمرده می شده)،
و خاموش شدن آتشکدة فارس که مرکز پیروان زرتشت بود پس از هزار سال و...
مهمترین نکته ای که از این حوادث به ذهن می رسد ،این است که در
واقع اینها مقدسات مصنوعی و بی خاصیت آن زمان بودند که از جهالت مردم ا
ستفاده کرده و به جایی مقدسات واقعی الهی نشسته بودند.
با این قدوم مبارک پیامبر اسلام، زنگ پایان دادن به حکومت آنها ، به صدا در آمد
و باعث شد که بساط ذلّت بشر، چه به وسیلهى حاکمان مستبد و چه به وسیلهى
عبادت غیر خدا، برچیده شود. بشر باید به وسیلهى این مولود مبارک، آزاد شود؛
هم از قید حکّامِ جور و هم از قید خرافهها و اعتقادات نادرستِ و ذلّتآفرین که انسان
را در مقابل موجوداتِ پستتر از خود یا در مقابل انسانهاى دیگر، خاضع و ذلیل مىکند.
امشب تاج امامت بر سر مو لایمان حضرت ولی عصر عج نهاده می شود.
ضمن تبریک این حادثه مبارک به همه دوستان آن حضرت، چند سطری را
در این باره به عرض اردتمندان آن حضرت می رسانم.
در طول تاریخ مهمترین مسئله بشری ، مسئله امامت و رهبری بوده است.
رهبر را به عدد «صحیح» و مردم را به «صفر» تشبیه می کنند، از هزاران صفر کنار هم
کاری ساخته نیست و عددی بدست نمی آید . ولی اگر عدد صحیح در سمت چپ
آنها قرار بگیرد، هم صفرها ارزش پیدا می کنند و هم قدرت عدد به طور عجیبی افزایش
می یابد.
در قرآن مجید هم جوهره و هسته مرکزی تمام آیات، بحث« امامت و ولایت» است.
تمام احکام قرآنی با شاخص ولایت قابل ترجمه و مفهوم هستند ؛ اگر ولایت را
از احکام الهی بگیریم ، اسلام آمریکایی یا داعشی و تکفیری از آن بیرون می آید ؛ نماز
و روزه و...آن هم دیگری باعث تقرب الهی نمی شود ؛ چون واسطه قطع شده است.
زیرا رهبر و حجت خداوند در طول تاریخ، واسطه بین خداوند و بندگانش است.امروز این تاج
پر ارزش بدست آخرین حجت خداوند یعنی حضرت مهدی موعود موجود عج سپرده شده است.
امشب شب شهادت امام حسن عسکری ع است. شهادت این امام
عزیز را به فرزند بزرگوارش و همه ارادتمندانش تسلیت می گویم.
نقل شده « یک سال در سامراء خشک سالی بود و خلیفه
عباسی برای نماز همراه مردم برای نماز باران به بیابان رفتند
ولی باران نیامد، این خبر به گوش جاثلیق مسیحی رسید
و ایشان با عده ای رفتند و دعا کردند و باران آمد؛ طوری که
مردم از باران بی نیاز شدند . خبر به گوش معتمد عباسی
رسید که مردم به مسیحیت تمایل پیدا کردند ، دست به
دامان امام حسن عسکری علیه السلام شد.
امام همراه با راهبان مسیحی و مردم به بیابان رفتند و تا راهب
مسیحی دعا کرد دوباره باران بارید . امام دستور داد که آنچه در
میان انگشتان راهب است، بگیرند و از او خواست دوباره دعا
کند این بار هر چه دعا کرد باران نیامد. امام فرمود : این استخوان
که در پارچه ای پیچیده شده و در میان انگشتان راهب است ،
استخوان یکی از انبیای الهی است که از قبر او برداشته شده است
و استخوان هیچ پیامبری اشکار نمی شود مگر باران می آید.
این حادثه باعث ازادی او از زندان و محبوبیت امام نزد مردم شد».1
1- سیره پیشوایان ص631
در آستانه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و آغاز امامت ولی عصر عج هستیم.
از آنجایی که غائب شدن امام از انظار مردم ، غیر طبیعی و نگران کننده است و بارو کردن
آن برای خیلی از اردتمندان سخت و غیر قابل تحمل است ؛ لذا از زمان پیامبر اسلام تا شهادت
امام عسکری به تدریج و مناسبت های مختلف افکار عمومی مردم را به این و اقع آشنا و زمینه
پذیرش آن را فراهم کردند اما در زمان امام حسن عسکری این مسئولیت سخت تر و مهمتر بود.
امام هم وظیفه داشت او را از تیر رس دشمن دور کند و هم او را به مردم معرفی کند. لذا
این کار را توسط افراد مطمئن و نمایندگی خود به اطلاع دوستان رساند و برای نسل های بعد هم
تدابیری در قالب حدیث و... اندیشید که به یک حدیث شریف بسنده می کنیم.
امام حسن عسکری ع : سوگند به خدا غیبت حضرت مهدی –عجل الله تعالی فرجه الشریف –
آن قدر طولانی شود که از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خدای بزرگ ،اورا بر عقیده به
امامت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)ثابت گرداند و به او توفیق دهد که برای تعجیل فرجش دعا کند.1
یعنی در عصر غیبت «دعا برای فرج» رمز نجات از هلاکت است چون کسی که دعا کند یقینا به دعا شونده
اعتقاد دارد که با سوز دل و با اخلاص دعا می کند.پس بگو
1-کمال الدین ،ج2 ،ص 384
هر چند این قانون یک قانون روانشاسی1 است و در خیلی از علوم کاربرد دارد ،اما
در تربیت بخصوص کودک و نوجوان نباید به دنبال این قانون گشت و جایی ندارد.
زیرا در میان این همه نوجوان و کودک ، هرگز انسان صفر یا سیاه پیدا نمی شود و
نه انها صد و به اصطلاح سفید هستند. بلکه خیلی از آنها خاکستری و بین این
اعداد (صفر تا صد) زندگی می کنندو باید در این محدوده به آنها نگاه کرد تا
مورد قضاوت عجولانه و غیر منصفانه نشد. لذا اگر نقطه سیاه و لغزشی از
فرزندانمان دیدیم نباید آنها را صفر و جز افراد سیاه دید و از طرفی هم اگر
کار مثبتی داشت نباید نمره صد داد و او را به حال خود رها کرد .
به هر حال با یک کار خلاف نباید کارهای مثبت و استعداد های او را هیچ
فرض کرد و یا با چند کار مثبت ، کارهای منفی او را توجیه کرد ؛ بلکه
نسبت به سن و درصدکارهای او باید به او نمره داد و عکس العمل نشان داد.
متاسفانه این قانون در خلیی از خانواده ها حاکم است و بر اساس
آن حکم صادر می شود که نتیجه آنهم فرار ، جدال و... است . در حالی
که این قانون ربطی به تربیت ندارد و انسان که هیچ نقطه مثبتی در
زندگی نداشته باشد شاید در بین نوجوانان و جوانان ما وجود نداشته باشد
بلکه خوبی یا بدی نسبی است و باید نسبت به همان خوبی و بدی موضع گیری کرد
و حتی گاهی باید بدی را نادیده گرفت و حمل بر خوبی کرد .
1-طبق این قانون گیرنده حسی یا تحریک نمی شود یا به طور کامل تحریک می شود مانند انبار بارورت که یا منفجر نمی شود یا همه با هم منجر می شود.
کتاب روانشاسی چهارم انسانی ص 64
غیرت یکی از صفات خداوند خداوند است که در جان تک تک انسانها قرار داده است.
بعضی متاسفانه به خاطر دوری از تعالیم انبیاء آن را خشکانده یا به صورت نیمه جان
ضعیف کرده اند .غیرت یعنی غیر زدایی؛ به این معنا که نه وارد حریم دیگران شویم و نه اجازه
ورود دیگران به حریم خصوصی خودمانی را بدهیم. غرب با تمام امکانات از زمین و هوا و به
صورت های مختلف در صدد ازبین بردن غیرت کشورها بخصوص مسلمین شده و حریم
خانواده و دین ... را نشانه گرفته است.
افراد هم هستند که این رگ در حال جوشش است نه تنها از ناموس و کشور و دین
خود دفاع می کنند بلکه از سرزمین های اسلامی هم دفاع می کنند که نمونه آن می توان
سردار سرافراز اسلام «سلیمانی» در دفاع از حرم و حریم مسلمانان را نام برد.
گاهی براى تحریک و برانگیختن دیگران براى کار بهتر، مى توان از رگ غیرت آنان استفاده کرد.
این کار توسط سردار بزرگ در عراق و سوریه انجام شد و نتیجه آن هم حذف داعش بود.
در داخل هم افرادی که هنوز این رگ به کلی خاموش نشده، می توان از آن رگ استفاده کرد تا از
این همه بی غیرتی و ...جلو گیری شود.