کم کم رد پای دهه فچر به گوش می رسد ، چیزی که آمیخته شده با احساس مذهبی،
تعقل و عمل انقلابی مردم قدر شناس ایران که مشابه خارجی ندارد .
دهه فجر نجات بخش کشور اسلامی ایران از دست زور گویان عالم حدوثا و بقاء است.
حدوثا یعنی ریشه کن کردن رژیمی که طبیعت آن فساد ، ضد دین و گوش به فرمان
قلدران جهانی در راس همه شیطان بزرگ آمریکا بود. که در یک برهه از تاریخ یعنی دهه
فچر 57 این شجره کثیف و پوسیده با عنایت الهی و قدرت مردم برای همیشه از کشور دور
اتداخته شد.
بقائا یعنی این دهه هرساله نقشه های استکبار را خنثی و بی اعتبار می کند. دشمن از طرق
مختلف ارزش ها و هویت درونی این ملت را نشانه گرفته و با ابزارهای مختلف از طریق جنگ نرم و غیره
سعی می کند مردم را از انقلاب و امام جدا کند ولی با اتکاء به قدرت الهی و به شهادت بیش 37 سال
استقامت مردم هر ساله در این دهه با حضور گرم خود در مراسمات انقلاب ، آب پاکی بر دست ناپاک
دشمنان این مرز و بوم می ریزند .
هرکسی در هر لباس و هر تفکر یا سلیقه؛اگر بخواهد بر این شعور مذهبی و انقلابی مردم پشت پا بزند ،
نه تنها در پیشگاه خداوند باز خواست می شود بلکه در پیشگاه این امت هم رسوا و منفور خواهد شد.
دیدار و ملاقات با وجود مبارک حضرت ولیّ عصر(ارواحنا) آرزوی دیرین ماست؛
اما دیدن ما به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی یک امر عاطفی است و
مشکل را حل نمیکند، عمده آن است که امام ما را ببیند و ما امام را زیارت بکنیم.
در صدر اسلام و بعد از آن این همه مردم پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)،
حضرت امیر، امام حسن و امام حسین(سلام الله علیهم) را دیدند و
گاهی نماز پنج وقت را در بهترین مسجد بعد از مسجد الحرام، پشت سر بهترین
امام جماعت یعنی پیغمبر میخواندند، اما مشکل آنها حل نشد و برای بعضی چه گران
تمام شد و بهترین بندگان خداوند را به شهادت رساندند. آیت الله جوادی در این باره می فرماید:
حضرت هم سهجور میبیند: یک جور براساس «علم غیب» است که از این جهت بین
وجود مبارک ولیّ عصر و سائر ائمه فرقی نیست، مثلا در اذن دخول حضرت امام رضا
(سلام الله علیه) عرض میکنیم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ تَشْهَدُ مَقَامِی»
إلا اینکه بین من و شما حجابی است و من نمیشنوم.
دوم: «نظر عادی» است؛ همینطور که ما یکدیگر را میبینیم، حضرت هم اینجور همه ما را میبیند؛
سوم :«نگاه تشریفی و عنایتی» است که انسان را متحول می کند و راه صد ساله را یک شبه
طی می کند.این هم بستگی به شناخت و لطف و کرامت امام دارد.
پس تلاش کنیم که حضرت ما را ببیند و ببینیم که رضای حضرت چیست؟ و برنامه حضرت چیست؟
برنامه حضرت قرآن است و نهج البلاغه، اینها یک نور هستند. فرمود: أُولَئِکَ شِیعَتُنَا وَ أَحِبَّتُنَا وَ مِنَّا وَ مَعَنَا1
1-کنز الفوائد، ج2، ص92.
وجود مبارک امیرالمومنین(سلام الله علیه) فرمود:
«ألا و إنّ الیوم المضمار و غداً السباق»؛ الآن که در دنیا
هستید ، زمان و مکان تمرین است و این بدن را برای دویدن
آماده کنید. یک انسان فربه و تنومند نمیتواند بدود ولی یک
انسان باریک و نیرومند میتواند بدود .
دنیا جای تمرین است برنامه و ابزار تمرین ، تقوا ، تواصع ، علم و امثال آن است.
اگر کسی توانست در این دنیا با تقواتر و متواظع تر از دیگران باشد قطعا از دیگران پیشی گرفته،
چون در این جور کارها درگیری و نزاعی نیست؛ اگر میلیونها نفر یک جا نشستند،
همه بخواهند مؤدب و متواضع باشند، درگیری و اختلافی نیست؛ اما اگر دو نفرخواستند
در صدر مجلس بشینند،درگیری و زحمت شروع میشود لذا فرمود به سرعت
اکتفا نکنید [بلکه] سبقت بگیرید.
حالا هم که سبقت گرفتید و جلو زدید، بار آیندگان را به دوش بکشید؛
یعنی بعد از سبقت، مسئله امامت است .
در این عکس نوشته ترتیب آن از آیات و روایات بیانشده است.
از آنجایی که عرفان یک نیاز درونی و با ارزش ترین رشته در زمینه خداشناسی است،
از دیر باز مورد توجه سالکان کوی حقیقت قرار گرفته است . اما چون در این راه راهزان های
زیادی وجود دارد، نیاز به استاد ضروری به نظر می رسد.
متاسفانه به این بهانه چه دام هایی که برای جوانان پهن نکردند !!! و چه مصیبت های
که انسانها مبتلا شده اند و چه .....
بخصوص در این دهه های اخیر که عرفان های کاذب و بدلی فراوان شده است .
با واژه های دلچسب چیزی می گویند که سالها انسان را از حقیقت دور می کند ،
با پیشنهاد مسائل مبتذل و غیر اخلاقی می خواهند ره صد ساله را یک شبه طی کنند!!!
و از طرفی خدا و خرما را باهم می خواهند!!! ،در حالی که عرفان مثل هر چیز دیگری
ورزش خاص خود را می خواهد!
برای این ورزش معنوی فقط قطع امید از غیر خدا و قطع طمع از خداوند و عیر خداوند
خرف اول و آخر را می زند البته طبق موازین شرعی !!!!!!!!
عدم طمع از خداوند شاید برای عده ای سنگین باشد ولی منظور این است که
هنگام مناجات با خداوند چشم طمع به بهشت و دفع جهنم را هم نداشته باشیم
فقط و فقط خداوند را برای این که شایسته دوستی و رفقات است ،با او ارتباط بر قرار کنیم
این شاه بیت عرفان است که برگرفته از چندین آیه و روایت است.!!!!
حضرت امیر در نهجالبلاغه می فرماید: « نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ»
سُبات با «سین» یعنی خواب، تعطیلی، «یوم السبت» شنبه را که میگویند؛
چون روز تعطیل است. عرض کرد؛
خدایا ما به تو پناه میبریم از اینکه عقل جامعه بخوابد اگر عقل جامعه خوابید چه میشود؟
می شود مصداق حدیث «الناس نیام»1
یعنی هرچند هم بیداری حسّی دارند ولی کارآیی لازم را ندارند.
زیرا که عقل قوه تشخیص است و می تواند سعادت و شقاوت خود را شناسایی کند وقتی
که خوابید یا ازآینده غفلت کرد و در تعبیر عامیانه در مرخصی بود ، عملا برنامه سعادت را
هم تعطیل کرده است . لذا هرچه آیه و حدیث هم برایش خوانده شود اثری ندارد و
چه بسا خنده اش بگیرد!!!!
اداره جامعه عاقل آسان است به این دلیل وقتی حضرت ظهور می کند،
عقل مردم رشد می کند و اداره آنها بسیار کار آسانی است .
امروزه هرجه مصیبت است از بی عقلی عده ای است که دنبال خرفات و خیالات پوچ و....
پس اللهم عجل لولیک الفرج
1-«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا .مردم در خوابند و زمانی که از دنیا رفتند بیدار میشوند
خداوند در قرآن مجید می فرماید:یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا
گویا الآن ما در کشتیِ قیامت نشستهایم این کشتی قیامت یک وقت لنگر میاندازد!.
این سؤال را چه کسی کرده ؟ چه کسی یادشان داده اینطور سؤال بکنند؟
به هر حال سؤال خوبی است. چه وقت, لنگر میاندازد ؟ مکان لنگرگاهش کجاست؟
مُرسا یعنی لنگر, الآن این کشتی وجود دارد (یک)! روی دریا حرکت میکند
(دو)! در حال حرکت است (سه)! یک وقت هم باید لنگر بیندازد (چهار).!!!!
از این تعبیر معلوم میشود قیامت موجود است مثل کشتی است که در دریاها دارد
حرکت میکند ما هم در این کشتی نشستهایم ،این کشتی یک وقت لنگر میاندازد میگوید:
آقایان پیاده شوید این یعنی چه؟!
این از آن چیزهایی است که عقل بشر از فهمیدن آن عاجز است. به تعبیر استاد آیت الله
جوادی آملی بهشت و جهنم الان موجود است و بعضی در آنها هستند .
بعضی همین الان در همین دنیا در مدار بهشت شناورند و بعضی بر مدار جهنم حرکت می کنند!!
بعد از مرگ لنگرشان بر کدام ساحل میاندازند خداوند می داند!!!
امروز تشییع پیکرحضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی مرا به یاد تشیع امام راحل انداخت.
این تشییع جز عنایت الهی و جبران زحمات دلسوزانه آن مرحوم چیز دیگری نبود ؛
تشییعی که نماد وحدت مردم و مسئولین در تمام ردها بود،وحدتی که ورد زبان آن مرحوم بود.
ایت الله هاشمی انصافا حق خود را در راه انقلاب به خوبی ایفا کرد و در تمام سنگرهای
پرخطر انقلاب تمام قد حضور داشت . او به تمام اسرار نظام آشنا بود و آنها را حقظ کرد به تعبیر
بهتر او «جعبه سفید انفلاب» بود نه جعبه سیاه که آنها را به دشمنان انقلاب دهد تا باز بینی کنند.
در رفتار و کردار آیت الله هاشمی برای همه دوستان انقلاب یک پیام و درس مهم و فراموش نشدنی بود
و آن پیروی از رهبری انقلاب ، چیزی که لایه پنهان آن از تیررس بچه های ظاهربین انقلاب مخفی بود.
ایشان برای اینکه بتوان افراد به تعبیر قرآن «مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ یا مؤلفة القلوب» انقلاب را حفظ کند تا در
دام ضد انقلاب نیفتند، آبروی خود را تقدیم کرد ولی در عمل ذره ای از ولایت و اطاعت ایشان فاصله نگرفت .
دلیل : شهادت خود مقام معظم رهبری به عنوان« ذوالشهادتین »انقلاب کافی است. ایشان در پیام
تسلیت شان فرمودند:
آیا محبت بدون اطاعت و پیروی امکان دارد؟ یعنی می شود انسان به کسی اراده داشته باشد و در همان
حال هم به او ضرر و زیان برساند؟!!!
این افراط و تفریط ها درباره همه شخصیت های بزرگ اسلامی و انقلابی مثل شهید مطهری و شهید بهشتی
...گفته شده که الان جای مطرح کردن انها نیست . پس ای دوستان در اظهار نظرها تقوا را در نظر بگیریم .!!!!!!
به هر حال ایشان در بین ما رفت و انقلابی که با کمک امام و دوستانش ایجاد کرد برای ما امانت گذاشت ،
ماییم این انقلاب و انجام وظیفه ها ی سنگین...
امشب رحلت جانگداز حضرت معصومه سلام الله ، ضمن عرض تسلیت
آن حضرت ؛ چند جمله ای در باره عظمت آن حضرت بیان می کنم .
در این کره خاکی برخی از مناطق نسبت به سایر مناطق حرمت و عزت
خاصی دارند. مهمترین عامل ارزشمند شدن آن منطقه ، عامل انسانی است.
یعنی یکی از بندگان خوب خدا در آن منطقه یا رشد و نمو کرده یا در آن منطقه مدفون شده است.
مثلا مکه محل تولد نبی مکرم اسلام است و بیت المقدس یک منطقه پیامبر خیز بوده که انبیای مهمی
مثل ؛ حصرت داود ،سلیمان ، زکریا و....در خود جای داده است.
در قم مقدس که در روایات بسیار مورد ستایش قرار گرفته و حتی فرمودند سه درب از هشت در بهشت
به روی مردم قم باز می شود به خاطر حضرت معصومه این فاطمه ثانیست.
لذا جا دارد که مردم ایران زمین برنامه زیارت این بانوی بزرگوار را در لیست برنامه زیارتی و سیاحتی
خود قرار دهند و از عنایات آن حضرت خود را بهره مند سازند و در آخرت هم به شفاعت آن حضرت نائل آیند
چنانچه در روایت دارد :
امام صادق(ع) فرمودند: «الا ان للجنة ثمانیة ابواب ثلاث منها الی قم فیها امراة هی
من ولدی اسمها فاطمة بنت موسی، تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة باجمعهم»
یعنی آگاه باشید بهشت هشت در دارد که سه در آن به سوی قم است
از فرزندان من در آنجا وفات می کند که نامش فاطمه دختر موسی است.
همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت می شوند.»1
1-سفینةالبحار، ج 2، ص 376.
قرآن اصرار دارد که ما در این دنیا هم بهشتی زندگی کنیم یعنی الگوی عملی خود
را از بهشتیان که- در آیات و روایات مفصل به شرح زندگی آنها پرداخته -اقتباس
کنیم و یک زندگی بهشت گونه در این جهان رقم بزنیم ؛ مثلا اگر بهشتیان کنیه
هیچ مومنی را دل ندارند ،ما هم در این جهان کنیه هیچ مومنی رادر دل نگیریم ؛
لذا قرآن یک کدهایی به ما می دهد ومی فرماید:بهشت کسی کاری به کار
کسی ندارد، بد کسی را نمیخواهد،«وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنْ غِلٍّ»؛1
هیچ بهشتی نسبت به بهشتی دیگر کینه ندارد.
بعد توصیه می کند که مردان باتقوا هم تلاش کنندکه نظام وکشور خود را بهشتی کنند،
دعا و حرف آنها این است که خدایا! «وَ لاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا»؛2
البته انسان می تواند زندگی خانوادگی یا مملکت خود را هم جهنمی کند و با فحش
و تهمت و...اعصاب خود و دیگران را خورد کند.!!!
یک نمونه سبک زندگی بهشتیان در بهشت بحث مهمانداری و پذیرایی است که ما
می توانیم آن را الگو برداری کنیم و در زندگی خودمان جاری کنیم همان طور که حضرت
ابراهیم آن را اجرا کرد.
در نحو پذیرایی بهشت اول یک پیش غذا (دسر می آورند ) بعد غذا را ، دوم هم غذا را پیش
مهمان می برند نه مهمان را نزد غذا ببرند که حرمت و احترام بیشتری به دنبال دارد.
درباره پیش غذا: خداوند در آیاتی از جمله آیه 107 سوره کهف از بهشتی سخن می گوید:
که انسان ها وقتی در آن وارد می شوند با پیش غذا پذیرایی می شوند بعد تدارک لازم
را برای پذیرایی اصلی می بینند.
البته از آنجایی که بهشتیان یا اصحاب یمین هستند یا مقربان، نوع پیش غذای آنان متفاوت است.
از این رو در آیات پایانی سوره واقعه از جنت نعیم به عنوان پیش پذیرایی آنان یاد می شود.
درباره غذا بردن نزد بهشتیان می توان به آیه «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقینَ» 3 اشاره کرد.
حالا معنای نزدیک کردن بهشت، آیا بهشت منقول است یا غیر منقول، مقدمات آن را
فراهم کردن است یا نه؛ بحث دیگری است.
ولی ادب مهمانی خداوند این است که مائده و غذا و سفره را نزد مهمانهای خود میبرد،
نه اینکه مهمان را نزد سفره ببرند. أُزْلِفَتِ؛ یعنی «إزلاف هو التقریب»،به معنی نزدیکی
است نه آمادگی ،مفسران بزرگ ازجمله آیت الله جوادی آملی به این معنی توجه دارند نه
به معنی آمادگی ،زیرا آیه«أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین» به معنای آمادگی است.
این روش پذیرایی خداوند از مهمانانش است که حضرت ابراهیم هم از پروردگارش یاد گرفت
«فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ»4 گوساله بریان شده آورد ، بعد از پختن و آماده شدن، این را نزد مهمان برد،
نه مهمان را این: فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ نه «قربهم الیها» که الآن رسم عکس این است.
این است که می گویند قرآن به کوچکترین نیاز های انسان توجه و برنامه لازم دارد.!!!
1-اعراف 43
2-حشر 10
3-سوره قاف 31
4-ذاریات 26
معیار ارزیابی و ارزش گذاری یک برنامه ، یک عمل ،یک دولت و یک شخص به
پایان و نتیجه کار آنهاست. این اصل قرآنی و علمی به صورت ضرب المثل در کار و
کاسبی مردم راه پیدا کرده است .ضرب المثل مشهور" جوجه را آخر پاییز می شمارند"
روزانه ورد زبان مردم است و از این اصل گرفته شده است.
امام صادق(علیه السلام)از جدّش امیر مومنان على(علیه السلام) چنین نقل مى کند:
«حَقِیقَهُ السَّعادَهِ اَنْ یَخْتِمَ لِلْرَّجُلِ عَمَلُهُ بِالسَّعادَهِ وَ حَقِیقَهُ الشَّقاوَهِ اَنْ یَخْتِمَ لِلْمَرْءِ عَمَلُهُ
بِالشِّقاوَه؛حقیقت سعادت این است که، آخرین مرحله زندگى انسان با عمل سعادتمندانه اى
پایان پذیرد، وحقیقت شقاوت این است که آخرین مرحله عمر با عمل شقاوتمندانه اى خاتمه یابد».1
حضرت در این حدیث مردم را به دو گروه تقسیم می کند و گروه سومی در نظر نمی گیرد و آن دو گروه
یکی به عنوان سعید و سعادت مند که با آرم عاقبت به خیری شناخته می شوند یعنی تمام امکانات و وسائل
ضروری بعد از مرگ خود را فراهم کرده و در آخرت بر سر سفره عقاید و اعمالش مهمان است .
گروه دوم گسانی هستند که هنگام مرگ دست شان خالی است و حسرت پایان کار آنهاست.
از فحوی این حدیث سرنوشت جوامع هم مشخص می شود و حکومت و جامعه سعادتمند آن است که
پایان قابل قبول و خوشی برای مردمش ذاشته باشد.چون جوامع از طرفی از تک تک افراد و کارهای آن
جامعه درست شده و از طرف دیگر هم جامعه دارای مرگ ورشد و نمو است . قرآن به هر دو جامعه اشاره
دارد و آنها را به این دو گروه تقسیم کرده است؛ مثل جامعه صالح یا طالع ،ظالم یا عادل و... از بعضی
جوامع به نیکی نام میبرد و از بعضی نام ننگ آنها ذکر می شود.
به هر حال پیام صریح این روایت این است که : مرحله نهایى عمر انسان و اعمال او، بیانگر سعادت
و شقاوت او است.
هرکس سعادت و شقاوت را می خواهد بشتاسد باید زانو ادب در پای منبر حضرت امیر بزند تا
سعادت اصلی را از یدلی و مشابه به نشان نشان دهد.
1-بحار الانوار»، جلد 5، صفحه 154، حدیث 5