اول ذیحجه سالروز ازدواج امام علی و حضرت زهرا سلام علیهما است ازدواجی
که برای همیشه تاریخ مثال زدنی و الگو برای همه بشریت است.
این ازدواج به ظاهر ساده ولی در واقع با تمام معیار های الهی انجام گرفت که هنوز هیچ
دانشمندی نتوانسته کوچک ترین ایراد بر ساز و کار و یا آثار درخشان آن بگیرند.
ای کاش جوانان ، دانشمندان و متولیان فرهنگی هر چند وقت یکبار آن را مرور می کردند و در مقیاس
بسیار کوچکتری آن را الگوی ازدواج نسل حاضر قرار می دادند! جا دارد مروری بسیار گذرا بر این الگوی تمام
عیار داشته باشیم .
در جامعه امروزی بیشتر خانوادها بر گزینه های مادی «زون zoon» کرده و مسائل مادی را معیار اول
و آخر خود دانسته و برای خالی نبودن از ایمان طرف هم ممکن نامی برده شود ولی هدف همان است
که هست!
این سنت غلط فقط اختصاص به امروز نداشته {هرچند تشدید شده }بلکه از قدیم الایام گزینه روی میز
مادیگرایان بوده است .
لذا اشراف عرب دختران خود را به کسانی می دادند که در آن قبیله قدرت ، زر و زور و امثال آن ، مثل آنها باشند.
روی این عادت دیرینه، اشراف و بزرگانی اصرار داشتند که با دختر پیامبر اسلام ازدواج کنند و هرکس
در این مزایده پول و ...بیشتری تقدیم می کرد، شایسته دامادی پیامبر اسلام را خواهد داشت ،
غافل از اینکه پیامبر اسلام با این تفکر غلط و پوسیده برای همیشه تاریخ مخالف و
با آن مبارزه می کند و مهر باطل بر این روش می زند.
البنه اسلام به مسائل مادی نظر دارد ولی هرگز در رتبه اول جایی ندارند .
دومین مسئله که در ازدواج این خانواده آسمانی مهم است «سن ازدواج »است که متاسفانه
امروز با این سبک زندگی و وارداتی غرب بسیار بالا رفته است .
اما آنچه از زندگی فاطمه سلام الله علیها به دست می آید سن ایشان در حدود 9 سالگی بوده است .
چیزی که امروز مصداق خارجی ندارد و امروز دانشمندان اجتماعی به شدت با آن مخالفند و
حتی در قوانین جمهوری اسلامی تا حدود 14-15 سالگی اجازه عقد را نمی دهند .
هر چند شرایط اقلیمی و فکری و....در این سن تاثیر دارد ولی این دانشمندان باید بپذیرند
که سطح فکری دختران امروزی به مراتب از صدر اسلام به مراتب بالاتر است و خیلی از
مسائل خانواده گی و زناشویی را بهتر درک می کنند هر چند ممکن است شرایط حاکم بر
خانواده ها آنها را تنبل و ....بار آورده باشد.!
و از طرفی همین روانشناسان در بحت نیازهای هر انسان بعد از غرایز زیستی بلافاصله
مسله جنسی را مهمترین نیاز انسان می دادند. حالا ما قسم حضرت عباس را
قبول کنیم یا دم خروس!!!!!!!!!!!!!
نظر سنجی در دبیرستان و نگاه اجمال به گوشی دختران دبیرستانی چیست؟
به هر حال این نیاز جنسی و عاطفی و عقلی هر وقت سر بر آورد باید پاسخ صحیح داده شود!
و گرنه پیامد منفی دیگری دارد.
این معیار و الگوی علوی و فاطمی در پیش چشم ماست و تا کنون تنها زوجی هستنند که اختلاف
از آنها در تاریخ ثبت نشده است.
هرچه ما فاصله را با آنها کم کنیم به نفع ماست و هرچه فاصله بیشتر شود
دودش به چشم خودمان خواهد رفت.!
امشب، شب شهادت نهمین ستاره پر فروغ امامت و ولایت حضرت امام
جواد علیه السلام است . ضمن تسلیت شهادت این امام عزیز به امام عصر و
همه پیروانش ، چند جمله ای درباره آن حضرت به محضرتان عرضه می شود.
آنچه در بین مورخین مشهور است ؛ وقتی مامون دست خود را به خون امام
هشتم آغشته کرد و صدای اعتراض آمیز پیروان آن حضرت را شنید ؛ برای رهایی
از این شرائط دشوار سیاسی مذهبی تصمیم گرفت که به هر قیمتی که شده دوباره
خود را به خاندان پیامبر اسلام نزدیک کند تا از شکاف بوجوده آمده بین او و علویان بکاهد و پایه های
حکومت خود را مستحکم تر کند؛ به این دلیل یک سال بعد از شهادت امام رضا علیه السلام
امام جواد را از مدینه به بغداد آورد و دخترش ام الفضل را به عقد ایشان درآورد.
در واقع ازدواج نبود بلکه توطئه و یک حرکت جاسوسی بود . چیزی که متاسفانه خلیی از سیاست مدار ها
از این کار زشت استفاده می کنند و زنها را در سازمان های جاسوسی و فعالیت های زیر زمینی استخدام می کنند،
مامون از این سیاست کثیف استفاده و دختر خود را به خانه امام فرستاد تا از نزدیک ریز فعالیت های امام را
امام هم به خاطر فشار از طرف خلیفه و از طرفی برای جلو گیری از سرکوب و ترور سران
شیعیان حاضر به قبولی این وصلت شد ، وصلتی که نتیجه آن چیزی جز شهادت امام
نبود و مامون هم به هیچ یک از اهداف پلید و ناپاکش نرسید.
امام عزیز در سن جوانی یعنی 25 سالگی توسط همین دختر مامون به شهادت رسید
و جهان انسانیت را در غم خود عزا دار کرد. خداوند همه دشمنانش را برای
ابد لعنت و ما را از شیعیان و دوستارانش قرار دهد.
ازدواج های سیاسی و مصلحتی در طول تاریخ تا انقلاب اسلامی ادامه داشته است
که نمونه های آن بین خاندان پهلوی مشهود است . این نوع ازدواج ها بدترین نوع ازدواج هاست
که در آن اخلاق و فضائل اخلاقی هرگز جایگاه ندارد بلکه هدف قدرت و رسیدن
به منافع مادی چیز دیگری نیست و در بسیاری از موارد به جای رسیدن به اهداف
پیش بینی شده به درگیر و کشتار تبدیل می شود.
آفرینش انسان در دنیا با آخرت کاملا فرق می کند ، در دنیا هر انسانی
یک اصل و ریشه دارد که ماهیت و هویت شخصی او را تشکیل می دهد،
یعنی جنس و مواد تشکیل دهنده او را مشخص می کند که این کالای مرغوب الهی
چقدر ارزش دارد و مواد اولیه او از کجا شروع و به کجا ختم شده است .
قرآن کریم این سیر را این طور بیان می فرماید:اول تراب بود، بعد طین شد، بعد
(حَمَإٍ مَّسْنُونٍ)[1] شد، بعد (صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ)[2] شد، بعد (نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی)[3] .
اما در مورد نسل می فرماید: اول نطفه بود بعد عَلقه شد،بعد مضغه شد،و بعد
استخوان شد ،استخوان را گوشت پوشاندیم به صورت جنین شد (ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ)[4]
البته هرکدام از این واژه ها معنی خاصی دارند که مفسرین بیان فرمودند.
این شکل و شمایل انسان در دنیاست و در آخرت هیچ گونه شباهتی با این فرمول ندارد ،
آنجا اصلاً سخن از نسل نیست که با تولیدمثل افراد به دنیا بیایند بلکه همه دفعتاً از خاک سر برمیدارند
لذا مسئله? نَسَب و مسئله نژاد و قبیله و خانواده در قیامت اصلاً مطرح نیست برای اینکه همه
یکباره و دفعتا سر از خاک بیرون و زنده میشوند و اگر درباره? آیات معاد آمده است که پدر از پسر فرار میکند
یا برادر از برادر فرار میکند این به خاطر علاقه? روابط دنیایی است یعنی کسی که در دنیا برادر دیگری بود
امروز از او فرار میکند، کسی که در دنیا پدر بود امروز از پسر فرار میکند و بالعکس نه اینکه در آنجا
پدری و پسری مطرح باشد.5
این که از ما خواسته اند که فرزند آخرت باشیم نه دنیا به خاطر شرایط حاکم بر آن دیار است
که کاملا با این دنیا فرق می کند.امام علی علیه السلام می فرماید:
فَکُونُوا مِنْ أَبناءِ الآخِرَة، وَ لاتَکُونُوا مِنْ أبْناءِ الدُّنْیَا؛ 6 بکوشید از فرزندان آخرت باشید و نه دنیا.
یعنی هر کسی باید برای خودش یک شناسنامه معنوی و آخرتی داشته باشد که در آن جا اعتبار داشته باشد ،
این شناسنامه فقط به درد انسان تا زمان مرگ می خورد بعد از آن با در سطل زباله انداخت!
1. سوره حجر، آیه? 28.
2. سوره الرحمن، آیه? 14.
3 . سوره حجر، آیه? 29.
4. سوره مؤمنون، آیه? 14.
5- برگرفته از سخنان ایت الله جوادی آملی
6-(نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 42 و خطبه 203)
نقل شده : در زمان بایزید بسطامی مسلمانی به غیر مسلمانی گفت:
بیا ایمان بیاور تا سعادتمند شوی !
گبر گفت : کدام ایمان ؟
مسلمان گفت : منظورت چیه ؟
گبر: در میان شما دو ایمان وجود دارد یکی بایزیدی و یکی امثال تو !
ایمان آن عارف دوست داشتنی است ولی من مرد آن نیستم و یکی هم ایمان امثال توست که
از چنین ایمانی متنفر هستم !!!!!!!1
گرچه در ایمان و دین ناموقنم لیک در ایمان او بس مومنم
نکته
حقیقت دین و ایمان دوست داشتنی است به شرطی که طبق موازین خود دین باشد
نه دلسوزانه و جاهلانه به آن آب بریزیم .
کسانی مثل امام کاری کردند که مسلمان بخصوص شیعیان ابهت و مرامشان در جهان مورد تحسین دوست و دشمن قرار گرفت.
اما خرافات و رفتار بعضی از دینداران به جای اینکه جذبه داشته باشد ؛ دافع دارد !!!!!!!!!
ای کاش بعضی از دین داران از دین حمایت نمی کردند!!!
وهابیت هم مدعی ترویج دینند!!!!!
غرب زده ها با متد غرب بعضی از احکام را ترویج و بعضی را حذف می کنند این هم دغدغه دین دارند!!!!!!!!
ای کاش بعضی از ولایتمدار ها از ولایت دفاع نمی کردند دفاع بد ، بدتر از دفاع نکردن است!!!!!!!!!
و ای کاش ..........
شاید به این خاطر است امام صادق علیه السلام می فرماید:
یا امام رضا می فرماید: اگر مردم زیباییهای سخنان ما را میشناختند ، بیشک از ما پیروی میکردند.3
البته حرف ان غیر مسلمان هم درست نیست یا همه مسلمان باید عارف باشند یا همان کفر بهتر !
این قانون« همه یا هیچ »در اینجا حرف شیطانی است!!!!
به هر حال
آب دریا را گر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
1-به نقل از مثنوی دفتر پنجم ص213
2-مشکاة الأنوار، ص 67
3-وسائل ج 27 ص 92
بعضی از افراد نسبت به خداوند یک سری پرسش دارند که برای آنها قابل
هضم نیست ؛ هرچند که تعبدا آنها را قبول دارند . علم کلام به خوبی به
این گونه سوالات جواب داده است ولی از آنجایی که بحث های علمی
خشک و عمیق از حوصله افراد عادی خارج است ، خیلی از افراد به دنبال جواب نیستند و
این گونه سوالات مثل بیماری درونی گاهگاهی آنها را رنج می دهد.
یکی از این سوالات این است که چرا خداوند خسته نمی شود ؟ یا در آیه الکرسی می خوانیم که
خداوند نه خواب سبک دارد نه خواب ستگین !!!
خیلی از این نوع پرسشها به این بر می گردد که ما خداوند را با چیز های مادی تشبیه می کنیم
و برای او ظرفیت بالاتری و بیشتری فرض می کنیم ؛ در صورتی که خداوند ماده نیست و ویژگی
چیزهای مادی را هم ندارد . حضرت علی علیه السلام می فرماید:«فَاعِلٌ لا بالْحَرَکَةُ»1
یعنی اگر خداوند بخواهد کاری را انجام بدهد نیاز به حرکت ندارد تا بعد مدتی خسته شود و نیاز به استراحت
داشته باشد بلکه هر کاری که انجام می دهد با اراده است.
فرض کنیم ما اراده کنیم که در آسمان پرواز کنیم یا اراده کنیم که در ذهن خودمان به بهترین نقاط دیدنی برویم یا
اراده کنیم که غذای لذیذی را بخوریم و.....اگر هزاران اراده کنیم ما را خسته نمی کنند ولی اگر با اسباب مادی به
یک مسافرت کوتاه برویم چقدر زود خسته و کوفته می شویم ؛ ولی از نفس کشیدن خسته نمی شویم!!!!!
خداوند با ابزار بدنی و مادی کار نمی کند تا خسته شود بلکه با اراده کار می کند و آن هم خستگی ندارد البته
اراده کردن ما فقط صورتی از اشیاء را در ذهنمان مجسم می کند ولی خداوند در بیرون تحقق پیدا می کند به تعبیر
قرآن تا ارده کند «کن فیکون »2 می شود .
این جواب ساده و خودمونی به این گونه پرسش هاست بحث نفس گیر در علم کلام علماء بحث می کنند!.
1-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص78.
2-بقره 117
کلماتی که در عربی به معنای خانه آمده و در آیات قرآن به آنها اشاره شده است،
چندین کلمه است ولی سه مورد آنها بار ارزشی مخصوصی دارند که برداشتی از
این کلمات به محضرتان عرضه می شود.
اولی آنها واژه «منزل» است که در قرآن برای حضرت موسی ع بکار رفته است رب
انزلنی منزلا مبارکا1
و در مورد زن واژه «بیت »بکار رفته است که در مورد حضرت آسیه است که به خداوند عرضه
می کند: رب این لی بیتا فی الجنه2
و در مورد همسر و شریک زندگی که با هم باشند واژه« مسکن »بکار رفته است که
خداوند در مورد حضرت آدم و حوا می فرماید: اسکن انت و زوجک الجنه3
شاید نکاتی که از این طرز سخن گفتن از قرآن قابل برداشت می باشد، این است
که مرد نیاز به منزل دارد یعنی بعد از کار و تلاش روزانه وقتی وارد خانه می شود باید
خود را تنزل {پایین }و نسبت به خانواده فروتن و کوچک جلوه دهد ؛ قهرمان بازی
و پهلوانی را در بیرون از منزل داشته باشد و در داخل خانه با اهل آن ، خود را مساوی
آنها یا پایین تر از آنها بداند و از غرور و تعصب بی جا که باعث فرو پاشی خانواده هاست بپرهیزد.
زن هم به بیت نیاز دارد که در بیتوته کند یعنی شغل و محل اصلی زندگی زن در خانه است ،
به بچه داری و شوهر داری بپردازد که در بیان ائمه خدمت به شوهر را جهاد زن معرفی شده است.
لذا اگر وقت زیادی آورد بیرون از خانه می تواند کار کند یعنی اصل اولی و مهم برای زن خدمت در حوزه خانه است .
بعد از این نوبت به واژه مسکن می رسد یعنی اگر زن و مرد به این دو وظیفه خود عمل کردند
خانه برای هردوی آنها مسکن و محل آرامش می شود .
از این به بعد کانون خانه به خاطر آرامش عجیب آن محل رشد و پرورش انسانهایی می شود که
در جهان می توان الگوی تمام عیار بشریت باشند.
اما متاسفانه امروزه به خاطر سبک غلط زندگی خانه فقط محل خوردن و خوابیدن است و از آرامش خبری نیست ،زن و مرد
خانه را با بحث های بیهوده که خیلی ها وارداتی و از خارج خانه وارد شده ، مثل دیدن تجملات و....
نتیجه آن هم خانه را به جهنم وعده داده شده تبدیل می کنند و فرزندان هم سهم آنها از خانه فقط به عنوان خوابگاهاز آن
استفاده و شریک فکر و نظر والدین نیستند!!!!!
2-تحریم 11
3-بقره 35
اسلام دین کامل و جامعی است که از ریزترین چیزها تا مسائل کلان را به مناسبت های
مختلف بیان کرده است به تعبیر قرآن « تبیان کل شی»1 است ، این مسائل در قرآن به طور
کلی بیان شده و روایات به شرح و تبین آنها پرداخته و تطبیق و پروهش آنها را به عهده عقل این
رسول باطن ، گذاشته اند.
یعنی گاهی عقل به اسرار و جوانب آیات و روایات پی می برد و گاهی هم بعضی از مسائل از
تیر رس عقل بشر به دور است.
در این بحث کوتاه تاثیر زمان و عوامل جوی و سماوی بر عمل زناشویی مختصرا بیان می شود.
ما روایات زیادی داریم که از آمیزش در اول و وسط و آخر ماه نهی شده{کراهت} یعنی همان طور که جاذبه
ماه و خورشید بر دریا باعث جذر و مد می شود ؛ عمل در این ایام هم باعث کم عقلی، ناقص الخلقه بودن،
مجنون شدن بچه و سهیم شدن شیطان می شود. اگر تاثیر ماه بر جذر و مد از نظر علمی ثابت شده
این گونه بحث ها هم علاوه بر قبول تعبدی نیاز به اثبات علمی در آزمایشگاه دارد.که
با اندکی تامل در علوم آزمایشگاهی این نظر اسلامی قابل اثبات است .
به عنوان نمونه پیامبر اسلام به حضرت امیر فرمود: یا علی ! در مقابل خورشید و نوردرخشنده
آن با همسرت آمیزش نکن ، مگر پرده بیاویزی که شما را بپوشد؛ در غیر این صورت اگر فرزندی به دنیا بیاید
همیشه در حال فقر و پریشانی است تا بمیرد.2
نکته علمی آن،در این است که اگر چیزی در برابر اشعه خورشید قرار بگیرد از تاثیر ان می کاهد ؛
درست مثل اینکه در قسمت رادیولوژی برای محفوظ ماندن از تاثیر اشعه ، روپوشی از سرب می پوشند.
در عمل زناشویی در مقابل افتاب ،موجب عرق و بالا رفتن حرارت بدن می شود که باعث جذب
و نفوذ اشعه ماورءبنفش و در نتیجه اختلالاتی در ژن ها و کروموزنها می شود.
این شاید یک نکته از هزاران نکته احادیث ماست که از آنها غافلیم.
متاسفانه در این سبک غلط فرهنگ نامبارک غربی ، عمل جنسی از سایر پدیده بیشتر در معرض خطر
قرار گرفته و امروزه فرهنگ برهنگی و ...از طریق فیلم و عکس و.....ما را از فرهنگ اصیل و عالی اسلام
دور کرده و مردم ظاهر بین هم به راحتی از این الگو زشت پیروی می کنند.!!!!!!!
1-نحل 89
2-بحار ج103 ص 281
همانطوری که یک فوتبالیست برای رسیدن به جام جهانی ، ابتدا با گل کوچک و
شایدبا توپ پلاستیکی تمرین کند تا کم کم از مرحله استانی و کشوری بگذرد و
بازیکن شناخته شده جهانی شود ، یک مدیر خوب هم باید از خود و خانواده خود شروع
کند و اگر توانست نواقص مدیریت شخصی و خانوادگی خود را برطرف کند، وارد اجتماع و مدیریت
کلان شود.
انسان در بحث مدیریت داخلی باید مدیر افکار و اعضائ خود باشد، هر حرفی را نباید هرجا و
به هرکس بزند ، به قول معروف « هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد» اگر انسان در محیط
شخصی توان کنترل زبان خود را نداشت ، چطور در برابر این همه خبرنگار می تواند خود را کنترل کند.
همچنین باید بر چشم و گوش و سایر اعضاء خود مسلط باشد؛ یعنی هم احتیاجات مشروع و قانونی
آنها را بر آورده کند و هم خوب از آنها کار بکشد و از آسیب های آنها هم مطلع باشد.
به عنوان مثال: برای گوش باید بهداشت گوش را رعایت کند و از همان ابتدا آن را عادت دهد که سخن
موافق و مخالف را درست بشنود و تصمیم گری را بر عهده عقل بگذارد؛ چون وظیفه گوش فقط شنیدن است .
اگر ضعیف عمل کرد به خود تشر بزند نه دیگران !
وقتی این مدیریت در انسان نهادینه شد و انسان توانست خود را خوب کنترل کند بعد در خانواده این
مدیریت خودش را نشان می دهد، و کم کم می تواند مدرسه ای را خوب اداره کند،و به یک پست کلیدی برسد.
اگر مدیر یک مدرسه یا بخشدار توانست در مجالس اشراف همان روستا شرکت کرد و غذاهای نامعتارف و
هدیه های بی دلیل را قبول کرد ؛ این در هنگام پست مهم حقوق آنچنانی را حق مسلم خود دانسته و برای خود
شانیتی قائل خواهد شد. این گونه مدیران دانسته یا نداسته راه عثمان بن حنیف را ادامه داده که با اینکه منسوب
به حضرت امیر است ولی در مجالس اشراف شرکت و از غذاهای رنگانگ استفاد خواهد کرد .
این گونه مدیران نیاز به تشرگونه حضرت امیر دارند تا از خواب غفلت و شانیت مجازی بیرون آیند و به دنیای حقیقی و واقعی
جامعه بپیوندند!!!!!!
اگر قائل به این قانون الهی باشیم ک انبیای هر عصر باهوش ترین افراد آن عصر بودند چیزی
گزافی نگفتیم هر چند انتخاب این کار به دست خالق هستی است که از درون و برون افراد آگاه است ؛
زیرا که حکومت شایسته سالاری این اقتضاء را دارد که شخص کارآمد و مدیری جامعه
را اداره کند. حضرت سلیمان هم از این قانون مستثناء نیست نمونه آن را در برخورد با ملکه سبا می بینم.
وقتی هدهد جریان خورشید پرستی قوم سبا را به حضرت سلیمان خبر داد ، حضرت از کارگزاران حکومتش
خواست تا ملکه سبا را با تخت پادشاهیش احضار کند؛ آصف برخیا گفت : با یک چشم به هم زدن تخت او را حاضر
می کنم و این کار را کرد چون دارای علم لدونی بود.
اما وقتی بلقیس ملکه سبا را احضار کرد ، با این جملات او را تست کرد :
فَلَمَّا جَاءَتْ قِیلَ أَهکَذَا عَرْشُکِ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ 1
أَهکَذَا عَرْشُکِ یعنی آیا این تخت شبیه تخت شماست؟ او هم با تعجب جواب می دهد: کَأَنَّهُ هُوَ
گویا این همان تخت است. چرا این بانو شک در تخت خودش دارد به خاطر اینکه بعد زمانی و مکانی
از سرزمین اوست . چطور ممکنه با این فاصله زیاد تخت من در چند لحظه این باشد!!!!!!
چرا حضرت سلیمان آن بانو را امتحان کرد؟ و یا چرا تست هوش از او به عمل آورد؟
این آزمایش هوش شاید برای این باشد که وجود مبارک سلیمان اگر بخواهد یمن را اداره کند چه بهتر که
به وسیله کسی که مقبول مردم است اداره کند به او هم سِمتی بدهدتا وقتی که به کشورش
برگشت هم مومن به هدف و پیامبرش باشد و هم کشورش را از شرک نجات دهد و این جز معجزه و
کار خارق العاده چیزی دیگر نمی تواند در او اثر بگذارد وگرنه این آزمایش هوش بر فرض او را بیازماید که
او هوشمند است یا نیست حالا بر فرض هوشمند باشد یا نباشد چه اثری دارد؟
اییییییییییی کاش این روش مملکت داری در بین تمام مدیران کشور هم اجرا می شد !!!!!!
الان بعضی از این مدیران در جمهوری اسلام سمت رسمی مدیریت دارند چون تحصیل کرده خارج هستند ،
هرگز اعتقادی با این که دین بتواند جامعه را اداره کند ندارد که نمونه های آن در لابلای سخنانش مشهود است
اگر علنا مخالفت نمی کنند، به خاطر ترس از دست دادن صندلی قرمز استتتتتتت!!!!!
در حالی که انقلاب با دست خالی تمام مستکبران عالم را بیش سه دهه به چالش کشیده
و هر چه هم برنامه ریزی می کنندراه به جایی نمی برند چون دست الهی پشتیبان ابن نظام است !!!!!
1-نمل 42
نقل شده : وقتی که حضرت یوسف عزیز مصر شد ، وی دوستی داشت که در دروان کودکی با هم
بسیار صمیمی بودند . او عزم سفر کرد تا به دیدار دوست قدیمی و صمیمییش یوسف ع برود؛ برای
او هم یک آیینه به عنوان کادو خرید تا به او هدیه دهد، وقتی به دیدار دوستش رسید بعد از احوال پرسی
و شرح ماجرا و سر نوشت حضرت یوسف که همه را حکمت و امتحان الهی می دانست ؛ دوست
صندوقچه سوغاتی را باز کرد و به حضرت گفت: هرچه فکر کردم چه چیزی برای شما بیاورم ، چیزی
خوشتر از جمال دلربای شما را نیافتم . بنابرین آیینه ای برایت خریدم تا همیشه جمال زیبای خود را در
آن مشاهده کنی و از بنده حقیر هم یادی کنی!.
آیینه آوردمت ای روشنی تا چو بینی روی خود، یادم کنی1
آری هدیه خوب است ولی ذوق انتخاب هدیه خوبتر
بهترین هدیه بندگان به خداوند معتال دل پاک است که آیینه صفات الهی باشد، این که فرمودند:
«مومن آیینه مومن است»
یک تفسیر عرفانیش همین است که یکی از صفات خداوند مومن است که در آیات و زیارات آمده و
بنده واقعی هم باید آنقدردلش صاف و پاک باشد که این صفت را به خوبی نشان دهد.
این که امام رحل فرمود: عالم محضر خداست در مجضر خداوند معصیت نکنید ، همش به خاطر این است
که عالم آیینه است که همه چیز را به خوبی به خداوند نشان می دهد.
1- به نقل از داستانهای مثنوی 60/1