امشب اول ذیحجه سالروز پیوند دو نور آسمانی یعنی حضرت علی و
حضرت زهرا سلام الله علیهماست. به این مناسبت چند جمله ای درباره
ازدواج تقدیم می کنیم.
ازدواج از امور مهم بشری و در حد غذا و لباس تلقی شده است . امروزه متاسفانه
بر اثر ترویج فرهنگ غرب ، بسیاری از جوانان از آن فرار و حتی بعضی هم به آن فکر نمی کنند.!
بهانه مهم آنها نداشتن کار و شغل است ، هر چند این حرف منطقی و درست است ولی
علت اصلی حال کار نداشتن است. به عبارت دیگر چون خیلی از جوان مهارت و هنر کار ندارند و
از طرفی توقع آنها به طور تصاعدی بالا رفته ، هرگز تن به کار های ساده یا سخت نمی دهند و
از طرف دیگر معیار های دینی در جامعه کم رنگ شده و عوامل دیگری ... دست به دست هم داده
که دیوار ازدواج به اندازه ای بلند شود که کمتر جوانی می تواند در شرایط فعلی از آن عبور کند.
در فرهنگ غلط مادی ، نگاه به ازدواج فقط یک نگاه صددر صد مادی و بر اساس منفعت و سودجویی
تفسیر می شود ، در حالی که بر معیار فرهنگ غنی اسلامی ازدواج در درجه اول یک امر معنوی است و
حدود شش باب مهم فقهی درباره آن بحث می کند.!
تا جایی که در متون دینی از زبان بزرگانمان نقل شده : ازدواج نصف دین است1. یعنی ازدواج یک تنه
در مقابل سایر عبادات مثل نماز و روزه و....برابری می کند .( البته این جای بحث مفصلی دارد )
یا پیامبر مکرم اسلام با صدای رسا می فرماید: ازدواج سنت من است هر کس از آن رو گردان
شود از من نیست.!2
این هشدار سخت پیامبر اسلام به عنوان شخص اول اسلام، فقط با نگاه معنوی به ازدواج
قابل تفسیر است . حال چه چیزی در ازدواج نهفته است که اگر کسی تن به ازدواج ندهد
پیامبر ص او را از خود دور می کنند،جای بحث دارد.
در اول انقلاب که در جامعه فرهنگ اسلامی حاکم بود و فرهنگ شهادت و جهاد
یک رنگ و بوی معنوی داشت، چه دختر خانمهایی در این جامعه بودند که حاضر شدند تا
با یک جانباز 60 یا 70 درصد ازدواج کنند تا آنها هم در کار معنوی شوهرشان شریک شوند.
ولی امروزه بر اثر ترویج فرهنگ ناقص غرب و تغییر ذائقه آنها، نه جونان حاضرند به خاطر خداوند
با دختر فقیر جامعه ازدواج کنند ، نه دختران حاضرند با جوانان کم درآمد ازدواج کنند. این جابجایی
فرهنگی باعث شده که ازدواج یکی از بحرانی ترین و پر حاشیه ترین مسائل جامعه تلقی شود
و همه مستقیم یا غیر مستقیم در این امر مسئولیم.
1-مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ وسائل الشیعة، ج20، ص17، ابواب مقدمات النکاح وآدابه، باب1
2-جامع الأخبار(للشعیری)، ص101.
امشب شهادت امام جواد علیه السلام است ضمن تسلیت به همه ارادتمندان
آن حضرت چند جمله درباره عظمت آن حضرت به عرض می رسانم.
هر چند قرآن مجید آخرین معجزه پیامبر اسلام است و معجزه هم
مدعیان نبوت برای اثبات مدعای خود که ارتباط با عالم غیب و خدای
عالم هستی بوده می آوردند و دیگران را نیز دعوت به مقابله بمثل
می کنند، و چون کسی مانند آنرا نمی تواند بیاورد و عاجز از انجام آن
است بدان معجزه می گویند.
وجود امام جواد علیه السلام هم در عصرخودش معجزه بود و هم برای
تمام اعصار معجزه بود .معجزه بودن در عصر خود به این صورت بود که :
رسیدن ایشان به امامت در آن سن کم، و آگاهی به حلال و حرام و
احکام الهی و برنامه ی عجیب ایشان در مناظره با مخالفین اعجازی
از جانب خداوند بود. که دوست و دشمن اقرار به جایگاه ارزشمند آن حضرت
داشتند و دهن دشمنان را برای همیشه بست .
علاوه برآن ؛ امام برای شیعه هم مانند قرآن یک معجزه جاودان است . همان طور که قرآن
در هر عصری هماورد می طلبد و می فرماید: اگر می توانید یک سوره مثل قرآن بیاورید؟
و تاکنون تاریخ یک مورد را هم ثبت نکرده است و کسانی که همچون ادعایی داشتند ،
رسوا شدند!. پیروان مکتب اهل بیت در طول تاریخ تا زمان حاضر با صدا بلند تمام مذاهب
چه مسلمان چه غیر مسلمان را دعوت می کنند که برای حقانیت شیعه همین بس که
خداوند قدرت لایزال خود را در ائمه شیعه به نمایش گذاشته و در بین آنها امامی را در کودکی
به رهبری و امامت برمی انگیزد که علم اولین و آخرین را دارد و با کمی سن تمام دانشمندان
را مغلوب کرد !!! کدام مذهب در میان بزرگان خود این چنین افرادی داراست ؟
این قدرت نمایی خداوند به این صورت قبلا دوبار در قاموس دو تن از پیامبرانش اتفاق افتد و در کودکی
حضرت عیسی ع و حضرت یحیی ع را به پیامبری برگزید و قبل و بعد از آن غیر از امام جواد و امام زمان عج
سابقه ندارد. اگر الان کسی توانست رو کند؟
خداوند در سوره مریم آیه 12می فرماید:
یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا (صبی یعنی کودکی)
ای یحیی! کتاب ( خدا ) را با قوّت بگیر! و ما فرمان نبوّت ( و عقل کافی ) در کودکی به او دادیم!
همه ما مسلمانان این ایه شریفه قرآن را خوانده یا به گوشمان خورده است که
خداوند با صدای رسا می فرماید:
«أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آگاه باشید که دل فقط با یاد خداوند آرام می گیرد»1
هر چه غیر از این تابلوی بزرگ الهی دل را آرام کند در واقع مسکن موقت و آرامش
آ ن هم مصنوعی و غیر ارگانیک است و عوارض بلند مدت زیادی دارد مانند: موسیقی ،
مواد مخدر ، پست و مقام و سایر امور مادی ،ما در زندگی چیزی بهتر از آرامش نداریم؛
این آرامش الهی فقط یک شاه کلید دارد و آن ایمان و باورداشتن قدرت خداونداست،
با این اعتقاد که خداوند ما را اداره می کند . مثل کسی که در یک اداره کار می کند ،
ایمان دارد که سر ماه مدیر اداره یا موسسه حقوق او را پرداخت می کند و کاری
هم به سود و زیان اداره و شرکت ندارد. این ایمان کارمند به مدیر شرکت ،
یک آرامش و امیدواری به او می دهد .
ما هم اگر به همان اندازه یک کارمند شرکت به خداوند ایمان داشته باشیم که خودش
وعده داه وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ2 و ذر جایی دیگر فرموده: لهو خَیْرُ الرَّازِقِینَ3
کار نداریم که باران می آید یا نه ، خشک سالی میشه یا نه ، تحریم یا تورم هست یانه !
بلکه وظیفه خود را انجام می دهیم و دیگر اضطراب و دلشوره قسط ، تورم و...نداریم .
بلکه آرام می خوابیم،آرام درس می خوانیم ،آرام کار می کنیم و آرام ازدواج و
صاحب اولاد می شویم و...زیرا یقین داریم که او از راهی به ما روزی می دهد که نه ما
از راه علم اقتصاد به آن برسیم و نه از مغز اقتصاد دانان خطور کرده باشد.
و از طرف دیگر وقتی روزی حلال بود از عبادت لذت می بریم که خود ارامش خاصی هر
روز به زندگی فردی ،خانوادگی و اجتماعی مان می دهد و در اثر تحریم و...جامعه دچار
التهاب نمی کنیم.
1-سوره رعد, آیه28.
2-سوره طلاق, آیه 3.
3-سوره مائده, آیه114.
با توجه به اینکه همه ائمه اطهار علیهم السلام در قله انسانیت قرار دارند و تمام صفات الهی
را دار هستند ولی هرکدام به یک خصوصیتی از این صفات الهی متصف شده اند.
به عنوان نمونه اگر صفت« کاظم» را برای امام موسی علیه السلام بکار می بریم ، این طور
نیست که سایر ائمه «کاظم و فرو برده خشم» نباشند و به تعبیر علمای اصول لقب مفهوم ندارد
و شامل حال همه می شود.
در بین امامان معصوم ، امام علی بن موسی علیه السلام به «رضا » مشهور است . علت آن در چند
است:ا- آن حضرت مورد رضا و پسند خداوند در آسمان، و رسول خدا(ص) و امامان در زمین بود.
2. مخالف و موافق شیعه و سنی او را پسندیدند و آن حضرت مورد رضا و پسند همه بود.
3. آن حضرت راضی به رضای پروردگار بود .
این وجوه در کلام امام جواد علیه السلام هم آمده است:خداوند تبارک و تعالی او را «رضا» نام داده است؛
«زیرا او در آسمان خدا از او راضی بود و در زمین خدا از پیامبر و امامان پس از او رضایت داشت.
آن شخص از امام میپرسد: مگر همه نیاکان چنین نبودند که خدای عزوجل و پیامبرش از او راضی باشند،
پس چرا در این میان، تنها پدر شما را رضا نامیدند؟
امام جواد(ع) در پاسخ فرمود: چون همان گونه که دوستانش از او خرسند بودند، دشمنان و مخالفانش هم از
وی رضایت داشتند؛ و این وضعیت برای هیچ یک از نیاکان ایشان رخ نداده بود؛ از همین رو تنها او را «رضا»
نامیدهاند.»1 اما استادآیت الله جوادی آملی به نکات زیبای دیگری رسیده اند و می فرمایند:
«هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمیشود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛
هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام
رضوان رضا (سلام الله علیه)؛ و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمییابد،
مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده
است! بلکه چون دیگران را به این مقام میرساند، ملقّب به رضا شد».2
علت آن هم روشن است چون امام واسطه فیض بندگان و خداوند است و این مقام رضا در اختیار اوست ،
هر رضایتی به بنی آدم برسد چه بفهمد و چه نفهمد به برکت وجود نازنین امام رضاست .
1-عللالشرایع: ج 2، ص 237، باب 172
2- سایت بنیاد وحیانی اسراء
یکی از راه های کمک گرفتن از دیگران در هنگام گرفتار و مشکلات ، صدازدن است.
این آرامترین و ساده ترین راه کمک گرفتن از دیگران است . در بعضی مواقع هم فریاد زدن
برای درخواست کمک نیست بلکه فشار درونی ناشی از عصبانیت باعث می شود که انسان
صدایش را بلند کند. با فریاد کشیدن ، کمی از گدازه های ناشی از آتشفشان درونی خود را
بیرون انداخته و خود را تخلیه می کند .هرچند روش خوبی نیست ولی در زندگی مردم زیاد اتفاق
می افتد و حتی در بعضی از کشورها برای اینکه ترکش ها این انفجار درونی بر سر دیگران
ریخته نشود باشگاه فریاد درست کرده اند و در انجا تا جایی که ممکن باشد باشد داد
می زنند تا زره ای خود را تخلیه کنند.!
اما کسانی که در مسیر دین الهی حرکت می کنند تا جایی که ممکن باشد صدای خود را برای کسی
بلند نمی کنند و آن را مصداق توصیه قرآن می دانندکه فرمود: انکر الاصوات...می دادند.
در قیامت هم خداوند آن قدر به آنها می بخشد که جای در خواست و فریاد کمک گرفتن از کسی ندارند.
اما کسانی که مسیر غیر الهی را انتخاب کرده ؛ هم در دنیا و هم در آخرت صدایشان بلند است . «یوم التناد»که
که نامی از نامهای قیامت است و گوشه ای از احوال و رفتار مجرمین را باز گو می کند. این عنوان در سوره مومن
(غافر)آیه 32 چنین آمده است: وقتی مومن آل فرعون ،فرعونیان را از آن روز ترساند وفرمود:
«وَ یا قَوْمِ اِنِّى اَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ».
در آن روز مردمی که گرفتارند و نیاز مبرم به کمک دارند یا از سایر مردم کمک می خواهند و یا
از فرشتگان و هرکسی که چیزی از او بر بیاید فریاد کمک !!کمک بلند است ولی حیف...
جالب اینکه مصداق بارز این کمک خواهی و داد و بی داد کردنها برای ابتدایی ترین و نیازهای اولیه انسانی
یعنی آب و غذاست . «وَ نَادى اصحابُ النّارِ اَصْحابَ الْجَنَّهِ اَنْ اَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْماءِ اَوْ مِمّا رَزَقَکُمُ اللهُ»؛
(دوزخیان، بهشتیان را صدا مى زنند که، مقدارى از آب و روزی هایى که خدابه شما داده است به ما ببخشید).
آنها در پاسخ مى گویند: «انَّ اللهَ حَرَّمَهُما عَلَى الکافِرِینَ»؛ (خداوند اینها را بر کافران تحریم کرده است).1
و از طرفی این فریاد زدن در آخرت ذره ای از فشار درونی آنان نمی کاهد و با جواب کوبنده و کلفت تر
و تحقیر کننده فرشتگان همراه است.ندا مى دهند: فرشتگان جواب می دهند: الا لَعْنَهُ اللهِ عَلَى الظّالمینَ2
1-سوره اعراف، آیه 50.
2-سوره هود، آیه 18.
در جهان امروز فراموش کردن معاد و غفلت از قیامت ، گویا برای بعضی ها کلاس داره،
لذا از هر موضوعی سخن به میان می آورند غیر از جهان بعد از مرگ ، شاهد این مدعا؛ نگاه
گذرا به روزنامه ها ، تلگرام ها و... حتی برای بعضی افراد گفتگو کردن از معاد حالشان بعد
میشه و سریع موضوع را عوض می کنند! در حالی که یاد مرگ نقش تعیین کننده ای در زندگی
دارد و انسان را در برابر گناه واکسینه و برای آن دیار آماده می کند.
افرادی که در این تابستان گرم ؛ مرتب از گرما و عرق کردن می نالند و و هر روز لباس عوض می کنند
و عطر ها مختلف استفاده می کنند تا بوی عرق آنها خود و دیگران را آزار ندهد، خوب است یک چند
لحظه در این چند سطر تامل کنند.
بعد از نفخه صور که مردم برای حساب و کتاب در محضر الهی حاضر می شوند به سرزمینی قدم
می نهند که اولا: جنس آن زمین حرارت زا ست . ثانیا: ازدحام جمعیت ،از اولین تا آخرین انسانها
جمع شده اند. ثالثا: آن مکان تنگ و کوچک در نظر گرفته شده است. رابعا: اضطراب ، استرس و شرمندگی
از اعمال، خود حرارت مضاعف دارد.در نهایت نزدیک شدن خورشید به اندازه یک میل چنان عرصه را
بر انسان های مجرم تنگ می کند که غرق در عرق می شوند و ناله شان آن چنان بلند است که
حاضرند هر چه سریعتر خداوند حکم آتش را به آنهابدهد و راهی آتش جهنم شوند.1
البته خوبان در آن صحنه در ناز و نعمت الهی اند و از طرفی مجرمین درجه عرق و شرم آنان بستگی به
اعمال زشت آنها دارد . روایت زیر این صحنه را این طور بیان می کند.
پیامبر خدا(ص) فرمود: «هنگامی که روز قیامت فرار رسد، خورشید آنقدر به مردم نزدیک
میشود که فاصله آنها با خورشید به اندازه یک یا دو میل خواهد بود. آنقدر خورشید آنان
را گرم میکند که هرکس به مقدار اعمالش در آن فرو خواهد رفت؛ برخی تا پاشنه پا و برخی
تا زانو و برخی تا کمر و برخی را لجام میکند. راوی میگوید: دیدم که پیامبر به دهانش اشاره
میکند؛ یعنی تا دهان در عرق فرو میروند.2
1-پیامبر خدا(ص) فرمود: «در روز قیامت، فرد کافر، به خاطر طولانی بودن آن روز، و به واسطه عرقش،
لجام میشود. تا اینکه به خدا عرض میکند: ای پروردگارم! به من رحم کن حتی اگر در رفتن به آتش باشد».
المعجم الکبیر، ج 9، ص 155،
2-سنن ترمزی، ج 4، ص 614
معیار زمان و هزینه دو عنصر مهم در ارزیابی پروژه ها و...حتی شخصیت هاست.
دانشمندان علوم تجربی می گویند: هر پروژه ای که با هزینه و زمان کمتری به
بهره برداری برسد ،در ردیف شاخص های عالی ارزیابی قرار می گیرد.
بعضی ها این فرمول را در مورد اشخاص هم بکار می برند و معتقدند : هرکسی
در زمان کوتاهی و با هزینه کمتر علمی ،مالی ،شخصیتی و...بتواند بر محیط زندگی خود
و دیگران تاثیر بسزایی بگذارد جز نوابغ و گروه مرجع قرار می گیرد به عنوان مثال معروف
است که ابن سینا در سن بیست سالگی دست به قلم برد و آثار گرانسنگی از خود به یادگاری
گذاشت که شهره عام و خاص شد.
اما در مورد امام علی علیه السلام که در صدر اسلام شهره آسمانیان و زمینیان بود ، متاسفانه با
گذشت زمان بعضی از کوته بینان، فکر می کنند که سیاست و سیره حکومتی آن امام عزیز در جهان
معاصر کارآیی ندارد و فقط در حد توصیه های اخلاقی است و تعبدا به آن معتقدند.!!!!!
اما غافل از این که سخنان و روش حکومتی آن بزرگوار بهترین روش حکومتی در تمام دوران است و با همین
معیار (زمان و هزینه ) در یک مدت زمانی کوتاهی(حدود 5سال) و با کمترین هزینه(آزمون و خطا) برای تمام
زمانها جدیدترین و کارآمدترین روش حکومت داری و سیاست مداری را برای بشر به یادگار گذاشت .
برای اثبات این مدعا فقط به این داستان شهید مطهری اکتفا می شود:
معروف است که در زمان قاجاریه مرد نسبتاً فاضلی که بسیار خوشنویس بوده ظاهراً
از شیراز برای زیارت به مشهد رفته بود. در بازگشت، پولش تمام میشود یا دزد میزند،
و در تهران در حالی که غریب بوده بی پول می ماند. فکر می کند که از هنرش که
خطاطی است استفاده کند . بر می دارد از عهدنامه امیرالمؤمنین علیه السلام
به مالک اشتر با یک خط بسیار زیبا می نویسد. خط کشی و جدول بندی می کند،
این عهدنامه را در یک دفتری مینویسد و آن را به صدر اعظم وقت اهدا میکند.
یک روز میرود نزد صدر اعظم در حالی که ارباب رجوع هم زیاد بودهاند.
نوشته را به او میدهد و میگوید هدیه ناقابلی است. پس از مدتی بلند
میشود که برود. صدر اعظم میگوید آقا شما بفرمایید. با خود میگوید
لابد میخواهد مرحمتی بدهد، میخواهد خلوت بشود. چند نفری
از ارباب رجوع میمانند. باز میبیند خیلی طول کشید، بلند می شود
که برود. دوباره صدر اعظم میگوید آقا شما بفرمایید. تا اینکه همه
مردم میروند، فقط پیشخدمتها میمانند. صدر اعظم میگوید فرمایشی دارید؟
این شخص میگوید: نه، من عرضی نداشتم، همین را تقدیم کرده بودم.
پیشخدمتها را هم میگوید همهتان بروید بیرون، کسی حق ندارد بیاید
داخل اتاق. این بیچاره وحشتش میگیرد که این دیگر چگونه است؟!
صدر اعظم میگوید: بیا جلو! میرود جلو. آهسته در گوشش میگوید:
چرا این را نوشتی و برای من آوردی؟ میگوید:
شما صدر اعظم یک مملکت هستید، این هم دستورالعمل مولا
امیرالمؤمنین علیه السلام است برای کسانی مثل شما. فرمان
اوست راجع به اینکه با مردم چطور باید رفتار کرد. من فکر میکنم
شما هم شیعه امیرالمؤمنین هستید و چنین چیزی را دوست دارید.
فکر کردم برایتان هدیهای بیاورم، هیچ چیز مناسبتر از این پیدا نکردم. گفت:
بیا جلو. رفت جلو. گفت: یک کلمه من میخواهم به تو بگویم
و آن این است که خود علی که اینها را نوشت و به اینها بیش
از هرکس دیگر پایبند بود و عمل میکرد، در سیاست از اینها
چقدر بهرهبرداری کرد که حالا من بیایم به اینها عمل کنم؟
خود علی از همین راهی که دستور داد عمل کرد و دیدیم که
تمام مُلکش از بین رفت و معاویه بر او مسلط شد. علی خودش
به این دستورالعمل عمل کرد و شکست خورد، پس این چیست
که برای من نوشته ای؟! گفت: اجازه میدهید جواب بدهم؟ بله. گفت:
چرا این حرف را در میان جمعیت به من نگفتی؟ گفت: اگر در میان
جمعیت می گفتم پدرم را درمیآوردند. گفت: بسیار خوب، جمعیت
که رفت چرا پیشخدمتها را گفتی همه تان بروید بیرون؟ گفت:
اگر یکی از آنها می فهمید که من که من چنین جسارتی به علی
میکنم پدرم را درمیآورد. گفت: پیروزی علی علیه السلام همین است.
چرا معاویه بعد از هزار و سیصد سال، احدی کوچکترین احترامی برایش
قائل نیست و جز لعنت و نفرین چیز دیگری برای او نیست؟ علی علیه
السلام هم بشری بود مثل من و تو. این احترام را از کجا پیدا کرد که
تو اگر به همین نوکرها و پیشخدمتها بگویی آدمهای بیگناهی را گردن
بزنید گردن میزنند ولی اسم علی را جرأت نمیکنی با بیاحترامی
[جلوی آنها ببری]؟ آیا جز این است که علی علیه السلام را اینها به
همین صفات شناختهاند که علی مجسمه راستی و درستی، مجسمه
وفای به عهد و تجسم همین دستورالعملی است که خودش داده است؟
علی علیه السلام به موجب اینکه به همین سیاست عمل کرد، هم
خودش را در دنیا بیمه کرد و هم اینها را. اگر در دنیا فردی پیدا میشود
که به این اصول انسانیت عمل میکند به موجب همین است که علی
علیه السلام اینها را نوشت و خودش عمل کرد. اگر او اینها را نمینوشت
و خودش عمل نمیکرد، سنگ روی سنگ بند نمیشد. تو خیال کرده ای
که این اجتماع را با همان سیاست خودت حفظ کردهای؟! اگر مردم دزدی
نمیکنند، به خاطر تو دزدی نمیکنند؟! صدی نود مردمی که دزدی نمیکنند
به خاطر علی علیه السلام و دستورهای علی و امثال علی است.
صدی نود مردمی که فحشا نمیکنند، به ناموس تو خیانت نمیکنند،
به خاطر همان علی علیه السلام و دستورهای علی است. تو خیال
کرده ای علی علیه السلام شکست خورد؟
!آشنایی با قرآن 3، ص: 156
یکی از معارف ناب و بی بدیل قرآن مجید شناسایی دقیق مرگ و و زندگی بعد از آن است.
اگر مرگ به خوبی شناخته شود، نه اضطراب زاست و نه باعث افسردگی می شود،
بلکه باعث نشاط و انرژی مثبت برای حرکت در مسیر حق خواهد شد!
قرآن کریم اصرار دارد که تنها ترین دشمن بشر فقط و فقط مرگ است .
ریشه تمام ترسها به مرگ ختم می شود؛ اگر از بیماری می ترسیم به خاطر
این است که ما را به مرگ تهدید می کند یا باعث مرگ زود رس می شود؛ اگر از مار و عقرب و...
می ترسیم به خاطر اینکه با جان ما بازی می کنند و یا اگر از دشمن خارجی می ترسیم به خاطر
این است که ممکن است در درگیری با آنها کشته شویم و به حیات ما خاتمه دهد و...
اما جالب اینکه نظر قرآن این است که ما مرگ را در درون خودمان هضم و نابود می کنیم .
قرآن در این زمینه می فرماید:
«کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ »1
یعنی ما چشنده مرگ هستیم و او (مرگ)از بین خواهد رفت چون ذائقه اسم فاعل است.
به عبارت دیگر ما مرگ را مثل یک لیوان شربت می نوشیم . البته که این شربت برای بعضی ها
تلخ و برای بعضی ها شیرین و لذت بخش است.
به این دلیل ما در سیره خوبان الهی می بینم ، وقتی امام حسین علیه السلام در آن حادثه دلخراش
کربلا از حضرت قاسم نوجوان بنی هاشم که اصرار بر شهادت دارد سوال از مرگ و شهادت به میان
می آورد ،با وجود کمی سن ولی رشد یافته مکتب وحی ؛می فرماید :
مرگ در نزد من از عسل هم شیرین تر است!!!!!!!2
دلیل عقلی آن هم واضح است چون دنیای بزرگتر از این دنیا و با امکانات بسیار بهتری در انتظار ماست.
هر انسان عاقلی دوست دارد از امکانات فاخرتر و شیک تری استفاده کند فقط مشکل ضعف شناخت
آن دنیاست که قرآن و خاندان وحی به خوبی آن را برای ما معرفی کرده اند.
1- ال عمران ؛185
2- کتاب مدینة معاجز نوشته سید هاشم بحرانی متوفی به سال 1107 هجری قمری است.