وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (34) یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ (35)
و آنها را که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مىسازند، و در راه خدا انفاق نمىکنند، به مجازات دردناک بشارت ده(34)در آن روز که آنها را در آتش جهنم گرم و سوزان کرده و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مىکنند (و به آنها مىگویند) که این همان چیز است که براى خود گنجینه ساختید پس بچشید چیزى را که براى خود اندوختید! 35
درفرهنگ اسلامی جمع اوری مال وثروت قاعده و قوانین خاص خود را دارد. به تعبیر بزرگان تلاش در تولید و قناعت در مصرف ، باید با یک تیتر بزرگ بر سردروازه کارخانه ها ، مغازه ها و خانه ها نوشته شود. اصل اولی در اسلام این است که انسان در قسمت درامد وتولید تا حد ی که می تواند تلاش کند ان هم تلاش مشروع ، وبیکاری درفرهنگ دینی مذموم وهیچ جایگاهی ندارد واز طرف دیگر درقسمت هزینه و مصرف باید معیارهای دینی را در نظر گرفت و از ریخت و پاش اضافی واحتکاربرحذر بود ونسبت به حقوق الهی مانند خمس وزکات وکمک به اقشار اسیب پذیر جامعه نهایت سعی وتلاش را به عمل اورد .
کمترمشکل وآسیبی اجتماعی درجوامع بشری یافت می شود که ریشه اقتصادی نداشته باشد به تعبیر مرحوم علامه در المیزان: ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنایات و تعرضات و مظالم را دقیقا آمارگیرى کنیم و به جستجوى علت آن بپردازیم خواهیم دید که علت بروز تمامى آنها یکى از دو چیز است: یا فقر مفرطى است که انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت، راهزنى، آدمکشى، گرانفروشى ، کمفروشى، غصب و سایر تعدیات وادار مىکند، و یا ثروت بى حساب است که انسان را به اسراف و ول خرجى در خوردن، نوشیدن، پوشیدن، تهیه سکنى و همسر، و بى بند و بارى در شهوات، هتک حرمتها، شکستن قرقها و تجاوز در جان، مال و ناموس دیگران وامىدارد.
هرچند صدر ایه در باره عده زیادی از علمای اهل کتاب است که انحرف در دین ،رشوه فروختن بهشت وبخشش گناه ، که مصادیق بارز اکل مال به باطل است مومنین را از انحرافات انان اگاه می کند که اگر زمام امور به دست اینها بیافتد چه بر سر مردم خواهد امد. بعد از ان وَ الَّذِینَ..همه مردم چه اهل کتاب وچه مسلمان را خطاب قرار می دهد که مواظب جمع اوری گنج و ثروتها باشد که در روز قیامت وسیله سوخت وسوز شما نشود.
«وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ» "واو" حرف عطف در این ایه نقش بسیار زیادی در تفسیر ایه دارد که ابوذر غفاری حاضر شد دست به شمشیر ببرد ودر این راه هم شهید شود ولی این حرف در ایه حذف نشود نه فقط به خاطراینکه از تحریف قران جلوگیری کند که حتی یک واوی از قران حذف نشود بلکه وسیله بود که عثمان با حذف ان تمام جنایات وحیف ومیل بیت المال را مشروع و قانونی می کرد چون اگر واو در ایه نباشد الذی موصول است و به شرح جنایات مالی اهل کتاب می پردازد ولی اگر واو باشد ایه عمومیت پیدا می کند واهل کتاب و غیر انان را در برمی گیرد.لذا معاویه چون آیه کنز را قبول نداشت و به ابو ذر گفته بود که" این آیه مختص اهل کتاب است، و یکى از جهاتى که مایه سوء ظن ابو ذر به دستگاه خلافت شد همان اصرارى بود که در موقع جمعآورى قرآن توسط عثمان بخرج مىدادند تا حرف" واو" را از اول آیه" وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ ..."، حذف کنند، تا آنجا که کار به مشاجره کشیده و ابو ذر فریاد زد که اگر" واو" را در جاى خود نگذارید من با شما به قتال مىپردازم، و سرانجام دستگاه حکومت عثمان مجبور شد آیه را با" واو" ضبط کرد.به این خاطر ابوذر تا در شا م بود مثل ذکر صلوات همیشه این ایه را می خواند تا هم مردم را از ثروت اندوزی کاذب باز دارد و هم هشداری به دستگاه خلافت بدهد در تفسیر قمى آمده که ابو ذر غفارى در ایامى که در شام بود همه روزه صبح به راه مىافتاد و در میان مردم به صداى بلند فریاد مىزد: گنجینهداران بدانند که روزى خواهد آمد که آن قدر بر پیشانى و پشت و پهلوهایشان داغ مىگذارند که درونهایشان از سوز آن خبردار شود»
و نیز در الدر المنثور است از زید بن وهب روایت شده که گفت: من در ربذه ابو ذر غفارى را زیارت کردم، و از او پرسیدم چرا در این سرزمین منزل کردهاى؟ فرمود: من در شام بودم و این آیه را زیاد مىخواندم" وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ" معاویه مىگفت: این آیه در باره ما مسلمانان نازل نشده، بلکه در باره اهل کتاب آمده است، من گفتم: خیر چنین نیست، هم در باره ماست و هم در باره ایشان.
یوم الدار
(وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ)
خویشاوندان نزدیکت را انذار کن، و از شرک و مخالفت فرمان پروردگار بترسان"
یکی از آیاتی که امامت امام علی علیه السلام را ثابت می کند آیه شریفه انذار یوم الدار است که در بالا ذکر شد.
شرح واژه گان : انذار
از ریشه [نذر] به معنی اخطار، توجه و ترساندن است والمُنْذر یعنی ترساننده
عشیرة :
در اصل از ماده" عشرة" (عدد ده) گرفته شده و از آنجا که عدد ده در حد خود یک عدد کامل محسوب مىشود، به جمعیت بستگان نزدیک که انسان بوسیله آنها جمع کاملى را تشکیل مىدهد عشیرة گفتهاند، ماده معاشرت نیز ممکن است از همین معنى گرفته شده باشد، چرا که انسانها را به صورت مجموعه کاملى در مىآورد ،اگر خویشاوندان آدمى را عشیره خواندهاند، از این باب است که با آدمى معاشرت دارند و آدمى با آنان معاشرت مىکند
نخستین چالش پیامبران و پیروان آنان افراد نزدیک مثل خانواده و عشیره یشان است، به همان گونه که ابراهیم (ع) در رسالت خداى خود نخست به دعوت پدرش به دین حق پرداخت. این هم یک اصل بدیهی و روشن است که براى دست زدن به یک برنامه انقلابى گسترده باید از حلقه هاى کوچکتر و فشرده تر شروع کرد، و چه بهتر اینکه پیامبر ص نخستین دعوت خود را از بستگانش شروع کند که هم سوابق پاکى او را بهتر از همه مىشناسند و هم پیوند محبت خویشاوندى نزدیک ایجاب مىکند که به سخنانش بیش از دیگران گوش فرا دهند، و از حسادتها و کینه توزیها و انتخاب موضع خصمانه، دورترند بعلاوه این امر نشان مىدهد که پیامبر ص هیچگونه سازشکارى با هیچکس ندارد حتى بستگان مشرک خود را از دعوت به سوى توحید و حق و عدالت استثنا نمىکنداز این آیه چنان الهام مىگیریم که عامل رسالت الهى براى رساندن رسالتهاى پروردگارش بر هیچ نیروى زمینى تکیه نمىکند، بلکه تمام توکل او بر خدا است و به همین سبب مىتواند با همه انحرافهاى مردم به چالش برخیزد، حتى اگر از خویشاوندان نزدیکش بوده باشد وعلاوه بر ان آیه اشاره دارد که خویشاوندى محض با رسول خدا هیچ کس را از آتش جهنم خلاص نمىکند، على رغم آن که پیامبر (ص) درباره امتش به شفاعت برمىخیزد، و پروردگار سبحانه و تعالى گفته است: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى-مگر شرایط شفاعت را داشته باشند چنانچه در باره ابولهب ایه نفرین نازل میکند. ».
دو حدیث در این باره :از امیر مؤمنان على (ع) روایت شده است که آیه وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نازل شد، رسول اللَّه (ص) فرزندان عبد المطلب را- که در آن هنگام چهل مرد یا یکى کمتر یا بیشتر بودند- دعوت کرد و به ایشان گفت که: کدام یک از شما مىخواهد برادر من و وارثم و وزیرم و وصیم و جانشینم در میان شما پس از خودم باشد؟ و این را از یک یک آنان پرسید و همه از آن امتناع کردند، تا این که به من رسید، پس من گفتم: من، اى رسول خدا، پس او گفت: اى فرزندان عبد المطلب! این وارث من است و وزیرم و جانشینم در شما پس از خودم، پس همه قوم برخاستند و بعضى به بعضى دیگر نگاه مىکردند و مىخندیدند، و به ابو طالب مىگفتند: به تو فرمان داد که به حرف این پسر بچه گوش کنى و فرمان او برى
در روایتى دیگر چنین آمده است:
«چون این آیه وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نازل شد، رسول اللَّه (ص) از برجستگى کوهى صفا بالا رفت و مردمان را دعوت کرد، پس افراد طایفه قریش بر او گرد آمدند و گفتند: تو را چه مىشود؟! و او گفت: اگر به شما خبر دهم که بامداد یا شامگاه دشمنى بر شما حمله خواهد کرد، آیا سخن مرا باور مىکنید؟
گفتند: آرى. آن گاه گفت: پس بدانید که من شما را از عذابى سخت بیم مىدهم، و أبو لهب گفت: مرگ بر تو (تبّا لک)، آیا ما را براى همین به این جا خواندى، و از جانب خدا این آیه نازل شد: «تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ- بریده باد دستهاى ابو لهب و بریده باد.
در خبرى مأثور از ابو أمامة، به روایت طبرانى و ابو مردویه آمده است که چون آیه وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نازل شد، رسول اللَّه مردان بنى هاشم را دعوت کرد و آنان را بر در خانهاش نشانید، و زنان و کسان خود را در داخل خانه جاى داد، سپس بر ایشان ظاهر شد و گفت:
اى فرزندان هاشم! خودهاتان را از آتش بخرید، و در آن بکوشید که گردنهاى خود را از بند رها کنید و خود از خدا چنین بخواهید، چون من در این باره مالک هیچ چیزى از خدا نیستم
سپس به اهل خانهاش رو کرد و گفت:اى عایشه دختر ابو بکر، و اى حفصه دختر عمر، و اى أمّ سلمة، و اى فاطمه دختر محمّد، و اى مادر زبیر و عمه رسول خدا! خودهاتان را از خدا بخرید، و در گشودن بندهاى گردنهایتان بکوشید، چه من در این باره مالک هیچ چیزى از جانب خدا نیستم.
اما علت اینکه چرا پیامبر ص از خویشان خود اول شروع کرده علل گوناگونی مفسرین ذکر کرده اند که همه انان قابل جمع اند و مخالف هم نیستند:
برخی گویند:علت این است که مسأله خویشاوندى مانع تهدید نشود و بعلاوه دیگران هم حساب کار خود را بکنند.
برخى گویند: علت صدور این دستور این است که جمع کردن خویشاوندان و انذار ایشان ممکن بود و پیامبر هم چنین کرد. و داستان آن در همه جا منتشر شد.
اما نظر ایت الله جوادی املی این است:
ان اشاره به این نکته است که در دعوت دینى استثناء راه ندارد و این دعوت، قوم و خویش نمىشناسد و فرقى میان نزدیکان و بیگانگان نمىگذارد و مداهنه و سهلانگارى در آن راه ندارد و چون سنن و قوانین بشرى نیست، که تنها در بیگانگان و ضعفاء اجراء شود، بلکه در این دعوت حتى خود رسول خدا (ص) نیز با امتش فرقى ندارد، تا چه رسد به به هر تقدیر فرمود: وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ? انذار بستگان نزدیک بر اساس شش وجه تاریخی و قرآنی است یک وجهش این است که خب همانطوری که خودتان را حفظ میکنید بستگان نزدیکتان را هم از خطر حفظ بکنیدقُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ [20] خب انسان همانطوری که خودش را از آتش حفظ میکند فرزند خودش بستگان خودش نزدیکان خودش را خب در درجه اوّل برای او مهم است که حفظ بکند (این وجه اوّل). دوم اینکه این جریان سلطنت و ملوکیت و امثال ذلک نیست این احکام برای بستگان حاکم نباشد نه بستگان حاکم با دیگران فرقی ندارند ?أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ? همانطوری که دیگران را انذار میکنی عشیره? اقربینت را هم انذار بکن. سوم اینکه درست است که تو را ما بشیر و نذیر معرفی کردیم گفتیم قُمْ فأنْذِر [21] امّا پیشاپیش بستگان نزدیکت را انذار بکن تا در دیگران اثر بیشتری داشته باشد نظیر قَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الْکُفَّارِ [22] شما که میخواهید جهاد کنید اوّل با این کفّار نزدیکتان جهاد کنید نه اینکه اینها را بگذارید بروید به کفار دور دست شما که میخواهید جهاد فرهنگی علمی تبلیغ داشته باشید اوّل نزدیکهایتان را اصلاح بکنید این سه وجه که أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ نظیرقَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الْکُفَّارِ بر اساس این وجوه سهگانه وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اوّل تا آخر همین را عمل میکرد وقتی مکه را فتح کردند وارد مکه شدند همانطوری که بتها را فروریختند آن تفکر بتپرستی و تفکر جاهلی را فرو ریختند برای اینکه اقتصاد, اسلامی بشود فرمود تمام این رباهای جاهلی مُلغاست اگر کسی ربایی میگرفت آن بدهکار دیگر از این به بعد بدهکار نیست آن طلبکار دیگر از این به بعد طلبکار نیست بعد فرمود «و اوّل موضوعٍ منه ربا العبّاس بن عبدالمطلّب» [23] خب عباس در جاهلیت وضع مالیش خوب بود ربا میگرفت خب یک امر بدی بود در جاهلیت فرمود اوّل ربایی که من زیر پا میگذارم روی آن پا میگذارم ربا و طلبها و قرضهای ربوی عموی من است این از باب أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَاست. بالای کوه صفا رفت که مطلب پنجم است فرمود «یا بنی عبد المطلب» «یا بنی عبد مناف» «یا عباس بن عبدالمطلّب» «یا صفیة عمة رسول الله» ای عموی من! ای عمّه? من! بدانید «لا اغنی عنکم من الله شیئا» [24] من به داد شما نمیرسم شما به فکر خودتان باشید این را صریحاً روی کوه صفا اعلام کرد. مطلب ششم این است که بستگان خودش را فرزندان عبدالمطلب را بنی اعمام که تقریباً چهل نفر بودند دعوت کرد در منزل که حدیث یوم الدار و انذار یوم الدار معروف است همه? اینها را دعوت کرد بعد از اینکه اینها غذایشان را خوردند حضرت فرمودند خدا این است جهنّم این است بهشت این است این امور ششگانه و امثال آن به مطلب أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ برمیگردد خب این نسبت به بستگان امّا نسبت به توده? مردم چه؟ فرمود نسبت به توده مردم وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ به فکر سرمایهداران و مسرفین و مترفین نباش این مومنینی که به سراغ تو آمدند اینها را طرد نکن ما دو صورت خفض جناح داریم از نظر قرآنی یکی خفض جناح للترحم است یکی خفض جناح للاحترام نسبت به پدر و مادر فرمود وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ [25] اگر پدر یا مادر سنی از او گذشت عمری از او گذشت سالمند شد این را فوراً تحویل خانه ندهید.
امّا دربارهوجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود این خفض جناح ترحمی است یعنی تو که قدرت پرواز داری میتوانی معراج بروی دَنَا فَتَدَلَّی سمت توست اوج نگیر مردم را رها نکن اینها را زیر بال بگیر زیر پر بگیروَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ اینها را زیر پر بگیر تا اینها رشد بکنند پر در بیاورند و پرواز کردن یاد بگیرند وقتی پر درآورند و پرواز کردن یاد گرفتند حالا آزادند
«و الحمد لله ربّ العالمین»
[19] . بحارالأنوار, ج99, ص107.
[20] . سوره? تحریم, آیه? 6.
[21] . سوره? مدّثر, آیه? 2.
[22] . سوره? توبه, آیه? 123.
[23] . تفسیر القمی, ج1, ص171.
[24] . ارشاد القلوب, ج1, ص32 و 33; صحیح البخاری, ج3, ص190; صحیح مسلم, ج1, ص134.
[25] . سوره? اسراء, آیه? 24.
تفسیر نمونه وتفسیر هدایت ذیل ایه ،
37- علل الشرائع، شیخ صدوق، ص 170.
تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 204.
نیت
وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ(البینه5)در حالى که به آنها دستورى داده نشده بود جز اینکه خدا را پرستش کنند با کمال اخلاص، و از شرک به توحید باز گردند، نماز را برپا دارند، و زکات را ادا کنند، و این است آئین مستقیم و صحیح و پایدار
نیت چیست؟ چرا در اسلام از اهمیت زیادی برخوردار است؟
از ویژگی برجسته ادیان توحیدی بخصوص اسلام ، این است که برای انسان در هر شغل ،کار ،زمان ،مکان وحالات دارای برنامه دقیق و منظم است . آن برنامه طوری طراحی شده که با نظام خلقت، هماهنگ و تضمین کننده سعادت انسان است به شرطی که با حنای الهی و انگیزه خدایی رنگ آمیزی شود و آن چیزی جز نیت پاک نیست . زیرا که حدیث شریفه " انما الاعمال باالنیات" فصل الخطاب و بهترین گواه بر این مطلب است .کشاورزی که با این چنین نیتی کار می کند ،کارگری که برای تامین معاش زندگی در سرما و گرم تلاش می کند ،دانشجوی که هدفش از درس و بحث به دست آوردن تخصص و رفع مشکلات مملکت و خدمت به خلق است و از طرف دیگر می خواهد سر بار جامعه نباشد، هر کدام با اضافه کردن چاشنی نیت و انگیزه الهی ، خود را شبانه روز و در بست می توانند غرق در عبادت کنند و سعادت دو جهان را تضمین کنند.
اری ، آدمی هر کاری را برای مقصدی انجام می دهد که جهت آن در فقه ، اخلاق ، عرفان وسایر علوم فرق می کند ولی روح همه آنان قربه الی الله است، به این دلیل نیت را جان عمل می نامند.
نیت به طور کلی در فقه از دو رکن تشکیل شده است .1- چه چیزی می خواهد انجام دهد :نماز ،روزه ،حج و... مستحب یا واجب ، اداء یا قضا ، قصریا تمام ، نماز ظهر یا عصرو... 2-برای چه کسی می خواهد انجام دهد خداوند یا غیر خداوند ؛ اگر برای خداوند باشد عبادت صحیح است و اگربرای غیرخداوند باشد ریا و عبادت باطل می شود. لذا نیت امر قلبی است و لسان در ان دخلی ندارد، اگر نیت احتیاج به لفظ داشت حضرت علی علیه السلام در نماز (زکات) نمی داد هرچند اگر تحت لفظ بیاید مبطل نیست و اشکالی ندارد.و فرقی بین نماز و غیر ان مثل وضو ،غسل و روزه ...نیست.
نکات مهم
1- واژه ای که با نیت در ذهن تداعی می کند کلمه «قربه الی الله» است.قربت از قرب گرفته شده آن یا 1-قرب زمانی است که می گویند :فلان راوی یا فلان عالم قریب عصر امام معصوم است2- یا قرب مکانی است که می گویند :بین ماموم و امام جماعت باید قریب هم باشد یعنی فاصله زیادی نباشد ،3- قرب نسبى. مثل ذِی الْقُرْبى اما هرسه نسبت به خداوند مهال است چون خداوند جسم نیست . 4- قرب مقام و منزلت. مثل وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ واقعة: 10 و 11 این وجه خوبی است
اما بعضی از بزرگان آنچه در باره قرب الهی که در ادعیه آمده بر دو وجه می دانند:
اول: قرب به ذکر و وصال است، بیان مطلب این است هرگاه کسى متذکر خداوند باشد به مقدارى که متذکر هست نزدیک به خداوند عالم است ، هر قدر کسى که تذکر و توجه او به خداوند بیشتر باشد ، قرب ونزدیکی اش به خداوند بیشتر است از کسى که تذکر او کم تر است، و گاهی به مرتبهاى از دوام تذکر می رسید این منتهاى مرتب? کمال و غایت مرتب? سعادت است، لذا در دعاى کمیل امده «و هب لی الدوام فی الاتصال بخدمک و أدنو منک دنو المخلصین، أن تجعل أوقاتی فی اللیل و النهار بذکرک معموره و بخدمتک موصولة».
و معنى دوم: قرب صفات و کمال است، توضیح این که خداوند در نهایت مرتب? کمال و عزت است، و مبرى از تمام معایب است ، و بنده در نهایت مرتب? نقصان، و متصف است به صفات پست و طغیان، و لکن مأمور است به این که دفع نقایص از خود نماید، و مزین به صفات حسنه و خصال حمیده شود، چنانچه روایت است «تخلقوا بأخلاق اللّه». اگر اولی مراد باشد نماز باعث تقرب ونزدیکی بنده به خداوند است واگر دومی باشد بنده با انجام نماز خود را از صفات زشت و قبیح پاک می کندو به صفات حسنه الهی مزین می کند.
2-نیت به طورکلی به دو قسم تقسیم می شود :
اول :نیت مثبت که از آن به حسن نیت تعبیر می شود،آن یعنی اگر انگیزه و علت کار امری صحیح باشد و باعث قبولی ان عمل در پیشگاه خداوند باشد ، نیت مثبت می گویند که البته ان هم به شاخه های کوچکتری تقسیم می شودمثل :نیت در هدف که ان هم به اهداف میانی یا اهداف نهایی تقسیم می شود .
اهداف میانی یعنی هر کاری را انجام می دهیم اهداف از ان عمل قصد می کنیم مثلا درس می خوانیم تاهم با سواد شویم و هم از راه علم درآمدی کسب کنیم و موقیعت اجتماعی کسب کنیم ولی اهداف نهایی برای جلب رضایت خداوند است به عنوان نمونه به قصد زیارت امام رضا علیه السلام به مشهد سفر می کنیم هدف و نیت نهایی زیارت است ولی در بین راه از دیدنهایی سفر وشمال هم استفاده می کنیم .
دوم :نیت منفی که از آن به سوء نیت تعبیر می شود وآن انگیزه انجام عمل کار غیر خدایی مثل ریا یا منافع شخصی است و باعث فساد عمل می شود. آن هم یا سوء نیت در هدف است که؛ افراد نماز یا هر عبادتی انجام دهندجلب توجه مردم به خود است تا از این راه به برخی مقاصد پوچ دنیوی برسند. یا سوء در عمل است : تاریخ اعمال و رفتار زیادی از انسانها در حافظه خود سراغ دارد که انها جرم های سنگینی مرتکب شدند ولی به خیال خام خود کارشان ، پسندیده ومورد رضایت خداوند است به عنوان نمونه در حادثه کربلا عده ای می خواستند با کشتن جگرگوشه پیامبر ص به بهشت بروند امروز هم وهابیت با کشتن شیعیان بهشت خداوند را خریداری می کنند وبهای بهشت را کشتن سه نفر شیعه می داند !!!
نکته سوم: ازآنجایی که نیت رکن عبادت محسوب می شود و چه سهوا و چه عمدا فراموش شود باعث بطلان عبادات می شود وجان و روح تمام فعالیت ها انسان موحد را تشکیل می دهد هر چه نیت پاکتر باشد تاثیر آن بر روح چند برابر می شود؛که آن را می توان، با توان ریاضی مقایسه کرد یعنی یک عمل مشخص که از چند نفر سر می زد بستگی به نیت واخلاص آنان دارد، هراخلاص بیشتر باشد عمل به طور تصاعدی بالا می رود مثلا خیلی در راه اسلام مخلصانه جنگیدند ولی اخلاص حضرت علی علیه السلام است که یک ضربت او از عبادت انس و جن بالاتر می شود.
هشدار
گفتگو با خویشاوندان محتضر(لحظه جان دادن )
فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84) وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (87) واقعه
پس چرا هنگامى که جان به گلوگاه مىرسد (توانایى بازگرداندن آن را ندارید)؟! (83)و شما در این حال نظاره مىکنید (و کارى از دستتان ساخته نیست) (84)و ما از شما به او نزدیکتریم ولى نمىبینید! (85)اگر هرگز در برابر اعمالتان جزا داده نمىشوید، (86)پس آن (روح) را بازگردانید اگر راست مىگویید! (87)
یکی از بزرگترین وغمبارترین حوادث دوران زندگی انسان ، لحظه جدایی و فراق عزیزان است . در آن هنگام که روح به حلقوم مىرسد، انسان خود را تماشاچی از دست دادن بهترین نزدیکانش می بیند وکاری ازاو بر نمی اید .هر چه انسان به ان محتضر نزدیکتر و وابسته تر باشد ، ودرکناراو بودن برایش لذت بخش تر باشد ، درد جدایی غمناکتر خواهد بود. این صحنه از زندگی بسیاری از حقایق و پشت صحنه های زندگی را برای بشر روشن واشکار می کند . در این ایات گویا خداوند به طور مستقیم ضعف وزبوری بشر رابه رخ خودشان می کشاند و غیر مستقیم قدرت وتوان خود را به همه گوشزد می کند تا کسانی که دست به انکار ایات الهی می زنند و به امکانات مادی خود می بالند قدری در رفتار وعمل خود تجدید نظر کنند وگرنه روزی ضعف وزبونی خودرا خواهند دید همچنان که الان ضعف و قدرت عزیزان و بستگان ظاهرا قوی دیروز را با چشمانشان می بینند.
لذا ایه می فرماید: " فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ"چرا هنگامى که جان به گلوگاه مىرسد، توانایى بازگرداندن آن را ندارید؟ گوینده یا خداوند است یا فرشته مرگ ، مخاطب اقوام و بستگان محتضر هستند ، یعنی ای شمایی که قدرت وامکانات دارید، هرچه به ذهنتان می رسد تا او را از مرگ نجات دهید اعم از دارو و دکتر تا پول و سحروجادو و.. انجام دهید ، اما بدانید که قدرت شما در برابر خداوند هیچ است. چه بسیار افراد متخصص بودند که خداوند با همان تخصص جان انها را گرفته است افرادی بودند فوق تخصص قلب بودند با همان بیماری قلب از دنیا رفته اند. وچه مستکبران قلدری وخونریزی بودند که در این لحظه خودرا در برابرقدرت الهی خوار وذلیل می دیدند وتقاضای عفو می کردند ولی کارشان ازکار گذشته ، نقل شده: حجاج خونریز تاریخ زمان مرگش گفته: خدایا مرا بیامرز! که مردم اتفاق دارند تو مر ا نمی امرزی.اری وقتی فرمان مرگ صادر شد تمام خلق نمی توانند یک لحظه ان را کم و زیاد کنند به تعبیر قران: " فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ.اعراف آیه 32."
تفسیر نمونه تعبیر جان به گلو رسیدن در آیه فوق را کنایه از واپسین لحظههاى زندگى و تدریجی بودن جان کندن می داند ومیگوید: شاید منشا آن این است که غالب اعضاىپیکر مانند دستها و پاها به هنگام مرگ قبل از سایر اعضاء از کار مىافتد، و گلوگاه از آخرین اعضایى است که از کار خواهد افتاد.در آیه 26 سوره قیامت نیز مىخوانیم: کَلَّا إِذا بَلَغَتِ التَّراقِیَ:" کافران ایمان نمىآورند تا زمانى که روح به ترقوه آنها برسد" (" ترقوه" استخوانهایى است که اطراف حلق را فرا گرفته است). تفسیر نمونه، ج23، ص: 280
بله انسان فقط در حد یک نظاره گر است که لحظه درگذشت عزیزان را از نزدیک می ببیند نه بیشتر " وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ " شما ای اهل خانه در این لحظه ، مرگ اقوام را می بیند ولی چه سود که کاری از شما ساخته نیست!.اگر انسان اهل تذکر باشد هیچ چیز مثل این لحظه انسان را از خواب غفلت بیدار نمی کند ومایه تذکر وهشدار نیست.بعد ایه گویا جواب انسان های ظاهر بین را می دهد که فکر نکنید ،اگر دستتان را در دست محتضروچشم در چشمش گذاشتید شما به محتضر نزدیک هستید ، نه چنین نیست بلکه نزدیک واقعی ما هستیم که هم از ظاهرو باطن وهم از نظرعلم و قدرت به او نزدیک تریم چیزی که شما نمی بینید فرشتگان ما که در حال قبض روح او هستند نیز نزدیکتر از شما مىباشند" وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ" مانزدیک به او هستیم و می دانیم که او درچه حالی دارد جان میدهد ،باسختی یا به راحتی ، چیزی که سختی یا راحتی ان به ذهن شما خطور نمی کند.چرا که ما از خود شما به شما نزدیک تریم واز هرکس به او نزدیکتریم حتی از رگ گردن به او" نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ" ق 16 اری اگر خداوند درهمه حال واز همه کس به ما نزدیکتر است چرا این همه غفلت ؟ چرا این همه گناه ؟ ایا ما به اونزدیک هستیم یا نه ؟ سوالی که مثل مشق شب هرشب قبل ازخواب باید ان را مرور و حساب و کتاب کنیم ودر پی جواب ان باشیم .
" فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ " کلمه "مدینین" از ماده دین است به معناى" مجزیین- جزا دادهشدگان" است پس اگر شما کیفر نمىبینید، پس چرا اورا بر نمىگردانید، یعنى پس چرا بر نمیگردانید جان کسى را که برای شما عزیز است وقتى که بگلویش رسید و آن را بجاى خود بر گردانید اگر معتقد به ثواب و عقاب جزا نیستید و اگر محاسبه نمیشوید. این ایه روی سخنش بر توبیخ کسانی است که اعتقادی به حساب وکتاب ندارند .زیرا همان طوری که در اول همین سوره مردم را به سه گروه تقسم کرد یکی مقربان ، دوم اصحاب یمین ، سوم اصحاب شمال، فقط اصحاب شمال هستنندکه مشکل دارند چون ایه بعدی نتیجه پرونده هرگروه را بعد از بررسی بیان می کند که هرکدام چه جایگاهی دارند فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ، فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ ...
نگین کعبه و غدیر
امشب شب عید غدیر است ،شبی که عطر ولایت زمین و زمان را معطر نموده است ،
از دل قران شکوفه ولایت سر بر اورده و برزیبایی این نور بی فروغ افزوده است .
به به ! قران به ولایت می نازد و می بالد وبا او زنده است ، ولایت هم جان پاک خودرا فدای کلام حق می کند.
فردا گوش امت به لبهای مبارک پیامبرص است تا در گودال خم خطبه بخواند و منشور بلند و جاودانه غدیر را به حافظه تاریخ بسپارد تا ان را هر ساله بر جاده بشریت نصب کند تا مقصد و ماوا را گم نکنند اما هزاران افسوس ....
پرونده غدیر را امشب در پیش چشم شما باز می کنیم وخدای احد و واحد را شاهد می گیریم که منصفانه قضاوت کنیم و شما هم انصاف داشته باشید.
جلسه رسمی دادگاه غدیر9/7/1394
اهل سقیفه می گویند: که اگر راست می گویید سندی محکمه پسند برولایت علی ع رو کنید . اهل غدیر: سند از قران می خواهید ایه بلغ ما انزل ...که خداوند رسولش را تهدید می کند که اگر این یک قلم تبیلغ را به مردم نرسانی 23سال زحمت شما بی فایده است و رسالت را نه نتها ناقص بیان کردی بلکه ابتر خواهد شد. یعنی اگر ولایت و جانشین را بیان نکنی گویا رسالت را انجام ندادی "ولایت= رسالت "
اهل سقیفه: این ایه درباره مکریهود است. دلیل ما این است که سیاق ایه با ایات دیگر که درباره یهود است هماهنگ است .
اهل غدیر: غیر از این، دلیل دیگری از ایه به ذهنتان می رسد؟ اهل سقیفه:خیر
اهل غدیر:به چند علت دلیل شما درست نیست اول: سوره مائده اخرین سوره است و در حج الوداع نازل شده است در ان زمان یهود قلع و قمع شده بودند وعددی نبودند که پیامبر از انان بترسد و خداوند بفرمایید :نترس من خود تو را محافظت می کنم . دوم ایات قران به ترتیب نزول نازل نشده اند تا هرجا بتوان بر سیاق ایات تمسک کرد .سوم سیاق یک قرینه است برای کشف معنی و در برابرنص صریح هیچ ارزش و کاربردی ندارد. چهارم اگر در بین ایات یهود امده ممکن کنایه ای باشد اگر کسی ولایت را قبول نکرد در حکم یهود و گمراه است والله اعلم .
اهل سقیفه اگر مدارکی دیگری درباره ایه تبلیغ سوره مائده دارید بیان کنید تا جواب ان بیان شود.جلسه بعدی دادگاه غدیر سال اینده با ادله جدید
غدیر در جهان امروز چه ثمره ای دارد؟
اهمیت غدیر در جهان امروزبسیار زیاد است زیرا در غدیر نه تنها فضلیت و جانشینی حضرت علی ع را بیان می شود بلکه مسله ولایت و امامت سایر ائمه را هم در بر می گیرد زیرا غدیر یک سر ان به نبوت و رسالت نبی مکرم اسلام ختم می شود ویک رشته دیگر ان به انتظار وظهور فرزند غدیر ختم می شود که جهان بی صبرانه منتظر اوست تا گردنکشان را خرد و ذلیل کند و مستضعفان ودوستان را به قله عزت برساند این باعث قوت قلب مومنین می شود.دومین فائده غدیرمسئله رهبری وجانشین پیامبرص است که رهبر وپیشوا، باید یا صفات و خصوصیات رسول خدا را داشته باشد که 12امام دارای ان هستند یا باید کسی باشد که ، هر چند معصوم نیست ولی باید صفات و ویژگی های نزدیک و شبیه پیامبرص را داشته باشد که ان درولی فقیه عادل نمایان است.