خداوند متعال در سوره حمد انسانها را به سه دسته تقسیم می کنند ؛
یک دسته از آنها در صراط مستقیم اند که با حفظ سلسله درجات به
«منعم علیه اند» معروفند و دو گروه دیگر کسانی هستند که همین راه
مستقم را کج کرده اند و به اسم «ضالین و مغضوب علیهم» ثبت شده اند .
چون راه ورودی به سوی بهشت و رضوان الهی همین یک راه است .
جالب این است در قیامت هم خداوند در سوره واقعه مردم را به سه دسته
تقسیم می کند که دو دسته از آنها نمره قبولی را با حفظ مراتب درجات
از خداوند می گیرند که به « مقربین و اصحاب یمین » مشهور اند و یک دسته
نمره قبولی نمی گیرند و مزه تلخ قهر خداوند را در جهنم می چشند که به «اصحاب
شمال» معروفند .
سر اینکه در دنیا دو گروه انحرافی و یک گروه در خط مستقم حرکت می کنند
و در قیامت یک گروه گرفتار جهنم و دوگروه اهل نجات اند ، شاید وسعت رحمت و
مغفرت الهی را گوشزد کند تا انسان نا امید نشود و برگردد یا گمراهان گناهانشان
به اندازه ای نبوده که خشم و غضب الهی را به دنبال داشته باشد و به اصطلاح
جاهل قاصر و... بوده باشند به هر دلیل در آخرت دو گروه اهل نجات اند و و یک گروه
دچار خسران اند . هر چند این تقسیم ها هم مساوی نیست که به صورت یک سوم مساوی
باشد ، قطعا آمار اهل یمین از مقربین بیشتر است . اما نکته مهم و کلیدی این است که
مهمترین عاملی که انسان را از پیشتازان و مقربین راه مستقم قرار می دهد چیست؟
آیا علم است یا عمل؟
هر چند برای کسب مدال بهشتی شدن علم و عمل لازم و ضروری هستند ؛یعنی نه علم
به تنهایی سودمند است و نه عمل بدون علم. اما در بین این دو امر کدام یک مهمتر است؟
عمل پیکره و بدنه? کار است که همه? اولیا با دیگران در انجام آن بدنه? کار یکسانند. این
نماز است که همه میخوانند هم اولیا میخوانند هم توده? مردم مسلمان میخوانند.
آنچه که این عبادتها را بها میدهد و باعث تفاوت درجات است؛ همان معرفت و محبت است
که علم نام دارد شاهد آن روایت معروف است که : عبادت کنندگان سه قسمتاند ،عدهای
خوفاً عبادت میکنند، عدهای شوقا عبادت میکنند. عدهای حبا عبادت میکنند که
عبادت یک عده عبادت عبید است. عبادت یک عده، عبادت تجار است و اجیر است،
عبادت یک عده عبادت احرار است. وگرنه ظاهر عمل و بدنه عمل در هر سه گروه
یکسان است. لذا اگر روح این اعمال مختلفاند، وقتی تحلیل می شوند ، می بینیم
که معرفتها مختلف است. آنکه خدا را در حد عالی شناخت، سخن از خوف و شوقِ
بهشت و جهنم نیست، سخن از محبت اوست. یا در ایه شریفه به مومن کم سواد
درجه و به عالمان درجات می دهد
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ
بسیاری از مومنین سالهاست در مسجد و محراب عبادت نشسته اند؛
ولی هنوز دریچه قلب شان به ماوراء طبیعت باز نشده است ، به عبارت
دیگر هدف از انجام عبادت در یک کلمه «رفع تکلیف» می دانند تا شاید
در آخرت به جهنم نروند ، اما غافل از اینکه بهشت رفتن یا جهنم نرفتن
هدف میانی عبادت است . هدف اصلی مناجات و درد دل با خداوند است
که لذتی بالاتر از آن وجود ندارد . برای رسیدن این هدف بعضی ها فقط به
کمیت عبادت توجه دارند نه کیفیت !! و تا می تواند بدون توجه و تفکر
عبادت روی هم انباشته می کند، اما نمی داند که لذت و مزه عبادت چیست؟!
با این همه عبادت باز کمبود ویتامین های معنوی در قلب آنها موج می زند .ا
در مواجهه با یک گناه خود لغزش پیدا می کنند و در برابر یک سختی و امتحان
از خداوند دلخور می شوند و ....
اگر بخواهیم نمونه ای برای این نوع افراد از علوم دیگر پیدا کنیم می توان به
پدیده « سیری شکمی و گرسنگی سلولی » در پزشکی اشاره کرد که در جسم
افراد است . یعنی هر چند افراد از نظر جثه و جسمی چاق هستند، ولی سلولها
به شدت گرسنه هستند.لذا داد پزشکان از کمبود ویتامین D ، کلسیم ، پوکی
استخوان و...بلند است .!!!
زیرا که غذا تنها یک وسیله برای رفع گرسنگی و تأمین احساس لذت نیست ؛
بلکه فلسفه غذا خوردن چیزی ورای این حرف ها است. غذا دارای ترکیبات
ارزشمندی است که هر روز باید مقداری از آن ترکیبات وارد بدن شود.
روح انسان هم از این قاعده مسثناء نیست و عبادت باید جذب سلول های معنوی
روح و جان شود تا انسان را از نظر معنوی فربه و به پرواز در ملکوت در آورد .
برای این کار باید در کنار هر عبادت «توجه و اخلاص» متناسب با خود داشت .
روح و خواص نماز زمانی جذب جان نماز گزار می شود که با حضور قلب باشد نه
ترجمه یا صرف الفاظ !!!
بلکه با تمرین باید نماز گذار احساس کند دارد با مافوق خودش حرف می زند . وقس علی هذا
عظمت و ماندگاری یک قیام بستگی به روح الهی آن دارد ،
جسم فقط یک ابزار و ظرف است که این روح را به کمال
می رساند . درست مثل انسان که از نظر جسمی از خیلی
از حیوانات ضعیفتر و کم جثه تر است ولی اشراف مخلوقات
نام گرفته ؛ زیرا «نفخت من روحی» آن را مزین به این مقام کرده
است.
حادثه عاشورا هم از نظر جسمی دارای هیکل زیادی بزرگی نیست
و در طول تاریخ حوادث تلخی شاهد بودیم که از نظر جثه قوی تر از او
بودند ولی چون روح ضیعفی داشتند در تاریخ گم شدند مثل جنگ های
صلیبی ، جنگ های جهانی اول و دوم ، حمله مغول و ....که از نظر کشتگان
هزاران نفر کشته ، از نظر زمان سالها درگیری بوده و از نظر مکانی مناطق وسیعی
از جهان را در بر می گرفت ؛اما جسم حادثه جانگذار کربلا یک نصف روز و در منطقه
کربلا و کمتر از صد نفر کشته داشت اما از نظر روحی یک دنیایی حرف در خود
دارد به این خاطر است که هر ساله جوششی در رگهای عاشقان ایجاد می کند
که در تاریخ نظیر ندارد .
روح مبارزه با ظلم و ظالم ،جهل و جاهل و روح مقامت نه فقط در برابر
یزید بلکه کل یزیدصفتان تا آخر تاریخ ،روح شجاعت الهی داشتن نه تعصب قومی
بلکه عاشقانه و آگاهانه در رکاب امامی که او را ستون دین می دانند .
والله ان قطعتموا یمینی ••• انی احامی ابدا عن دینی... یعنی حمایت از امام =با حمایت
از دین است نه فقط رابط برادری و طایفه ای و.....
در یک کلام نمایش تمام صفات اخلاقی در برابر رذایل اخلاقی در حد کمال به نمایش
گذاشته شد به این خاطر است که هر کسی عاشق صفات اخلاقی هست ناخداگاه
اقتدا به آن بزرگان و خوبان خدا خواهد کرد .
این است که برای احیا امر اهل بیت باید روح را مهمان این عزداری ها کرده تا عروج پیدا کند
و خوراک روحی را به آن چشاند و گرنه جسم در حد یک ابزار است و شکم پروری در این دستگاه
انسان را بزرگ و ماندگار نخواهد کرد.