قلب و هسته مرکزی عبادات در ماه رجب «اعتکاف» است . در اهمیت اعتکاف همین بس
که یکی از ارکان اسلام یعنی روزه شرط آن است بُنِی الاِسلامُ عَلَی خَمسٍ ...صوم..1
و بهترین نقطه زمین یعنی مسجد آن هم مسجد جامع از شرایط آن است .
به عبارت دیگر اعتکاف مثل سایر عبادت نیست که یک بنده خدایی اگر حالی پیدا کرد برود
در مسجد نمازی بخواند بعد هم دعا و مناجاتی داشته باشد و کارش تمام شود بلکه
انسان باید اول نیت و تصمیم جدی بگیرد حداقل سه روز در مسجد جامع با زیان روزه
خود را از قید و بند دنیا خارج و در گوشه ای از مسجد حبس کند تا سیم اتصال با
خالق وصل شود . به این دلیل است که اعتکاف از آن عبادتی است که مورد رضایت الهی است و تا
جایی که خداوند دو تن از پیامبران بزرگ خود را مامور جاروکشی و نظافت مسجدی می کند تا
معتکفین و طواف کنندگان با روحیه باز و نشاط در آن مکان به عبادت بپردازند خداوند این جریان را از زبان
حضرت ابراهیم و اسماعیل این چنین بیان می کند:
وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ 2
این آیه دلالت بر این دارد که اعتکاف قبل از اسلام هم وجود دارد و هم از اهمیت آن حکایت دارد.
به هر حال اعتکاف، فرصتی است که انسان با خدا راز و نیاز و خلوت کند زیرا در زندگی روزمره به حدی
مشغله ها زیاد شده است که انسان فرصت مناسبی برای خودش ندارد و از طرفی
بهترین فرصت برای کسب معرفت درونی و لذت های روحانی است.
این است که در روایت تاکید شده در زندگی شما یک نسیم های است خود را در معرض آن نسیم ها قرار دهید
انصافا که ماه رجب و اعتکاف از مصادیق بارز آن نسیم ها هستنند.رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات فتعرضوا لها لعله ان یصبکم نفحه منها فلاتشقون بعدها ابدا.3
3-جامع الصغیر، سیوطی، ج1 ، ص95)
حال و هوای ماه رجب سرشار از ویتامین های معنوی است از جمله : مناجات متنوع ، صدای پی در پی
« این رجبیون »ملائکه، روزه، اعتکاف ، تولد چند امام معصوم و مبعث رسول مکرم اسلام باعث شده است
که این ماه حرمت خاصی پیدا کند و از ماه های حرام به شمار آید.!
امشب آسمان ماه رجب با ستاره ای نورانی و جوان، رنگ و بوی ولایت و امامت امام جواد علیه السلام به
خود می گیرد و فرشتگان الهی را به پایکوبی می پردازند . ما هم این میلاد با سعادت را به همگان
و امام عصز تبریک گفته و از خداوند متعال عاجزانه عیدی خود را ظهور فرج آن حضرت می خواهیم.
امام جواد علیه السلام با این که جوانترین امام است و در سن کودکی به امامت رسید و در جوانی به
شهادت رسید، اما احادیثی به یادگار گذاشته که برای ما گنجینه ارزشمندی به شمار می رود.آن امام عزیز
در یک روایت می فرماید:
ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْ نْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ،
وَ الاْ نْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إ لى قَلْبٍ سَلیمٍ.1
سه خصلت جلب محبّت مى کند: انصاف در معاشرت با مردم ، همدردى در مشکلات آن ها، همراه و
همدم شدن با معنویات .
به راستی این چند جمله می توان سر فصل یک کتاب جامعه شناسی اجتماعی باشد که چگونه این
چند فرمول ساده ولی عمیق باعث تقویت روابط می شود ، چیزی که جامعه امروزی به شدت به آن نیاز دارد.
علت خیلی از مشکلات مردم به این چند چیز بر می گردد یا با بی انصافی مال و آبرو دیگران را لگد مال کرده
و باعث کنیه و اختلاف شده یا از مرفه ها بی دردند و از رنج و گرفتاری دیگران بی خبرند که مورد نفرت
قرار می گیرند به قول سعدی :
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
یا یازار معنویت کساد شده و فضای مجازی جای فضای حقیقی و معنوی را پر کرده و خلا بزرگی در
زندگی ایجاد شده است. به هر حال این حدیث جا دارد که بزرگان به تبیین آن پرداخته و نسخه شفا
بخش روابط اجتماعی در عصر حاضر است.
1- (بحارالانوار، ج75، ص82)
دعای سال تحویل، دعای جامع و کامل است که تمام ویتامین های خوش بختی را در
درون خود دارد . مهمترین پیام آن« تحول درونی» است که تحول علمی ، خانوادگی ،سیاسی،روحی
و اقتصادی بوسیله آن شارژ و درست مدیریت می شوند .
انسان باید هر لحظه به تحول درونی و روحی خود تمرکز کند زیرا آن شاخص و سرنوشت ساز است
به این خاطر هم در دعای تحویل سال همگام با تحول طبیعت می گویم : حول حالنا احسن حال و هم
در ماه رمضان که بهار قرآن و معنویت است از خداوند تحول درونی و احسن حال می خواهیم لذا در دعا
بعد ازهر نماز واجب در ماه رمضان می گویم :«أَللَّهُمَّ غَیِّر سُوءَ حَالِنَا بِحُسنِ حَالِکَ»
بنابراین وجه مشترک دعای بهار طبیعت و بهار معنویت تحولللللللللللللللل است. این واژه در طول
سال مداوم از طرف مسئولین مربوطه به گوش می رسد ؛مثلاوزارت اموزش عالی از تحول کتاب درسی
سخن می گویند و مسئولین اقتصادی از تحول اقتصاد سخن می گویند و...
اما حلقه مفقوده اینها باید در تحول درونی جستجو کرد اگر کسی اهل تحول درونی نباشد
جطور می تواند در اقتصاد تحول ایجاد کند و گاهی به جای تحول سر از حقوق نجومی ....
پس اگر در پی تحول هستیم ابتدای سال با سوز دل بر سر سفره هفت سین برای هم از
خداوند بهار آفرین احسن حال یا همان تحول درونی را بخواهیم!!!!!!!!!!!!!!!!
خداوند کتاب طبیعت را پر از نشانه و علامت خداشناسی و معادشناسی قرار داده است .
در این کتاب صفحات پرمحتوا و خواندنی بهاری وجود دارد که خداوند هر ساله با ظرافت و
لطافتی خاص در اختیار بندگان قرار می دهد تا با مرور این آیات و نشانه ها خود را برای
روز موعود آماده کنند و با دیدن این همه صفحات رنگارنگ پرده غفلت را از ذهن پاک کنند.
معاد از اصول دین و نقش پایه و رکن رکین اعتقادی هر انسان است لذا جا دارد که
به هر مناست از آن گفته شود تا سرنوشت بنی آدم ختم به خیر شود.
پیامبر اسلام به عنوان معلم بزرگ، روش استفاده درست از دیدن بهار را به ما آموزش می دهد
تا لذت موقت بهاری را به لذت ابدی تبدیل کنیم. به این خاطر می فرماید:
«هر وقت بهار را دیدید از قیامت زیاد یاد کنید»1
یعنی برگ برگ کتاب بهار پر از صحنه های قیامت است که خداوند در این جهان کوچک جای داده است .
بهار را می توان« قیامت کوچک دنیوی» نام نهاد که سالی یکبار خود را به ما نشان می دهد
و هشدار لازم و مناسب به ما می دهد تا ما را ازخواب غفلت بیدار می کند.
به این مناسبت چند برگ از این کتاب را باهم ورق می زنیم.
اولین صحنه از دیدن بهار، بیداری اجباری طبیعت از خواب زمستانی است. یعنی انسان
نمی تواند برای همیشه در خواب یا در غفلت به سر برد بلکه یک روزی باید بیدار شود مثل؛ بهار
که بعد از خواب زمستان،بیداری طبیعت حتمی است.
به این خاطرامام محمد باقر علیهالسلام می فرماید:
«در نصایح لقمان به پسرش، این است که گفت: پسرم ! اگر درباره مرگ تردید دارى،
خواب را از خود دور کن،که نخواهى توانست؛ و اگر درباره رستاخیز تردید دارى، بیدار شدن
از خواب را از خود دور کن، که نخواهى توانست؛ زیرا اگر اندیشه کنى، مىدانى که جان تو در دست
دیگرى است و همانا خواب، به منزله مرگ است و بیدارى پس از خواب، به منزله بر انگیخته شدن
پس از مرگ».2
به عبارت دیگر هر چیزی برای خود خواب و مرگی دارد؛ گاهی خواب انسانی است ،گاهی حیوانی ،
گاهی گیاهی و...
دومین صحنه از دیدن بهار ، شادی و و طراوات طبیعت است که در زمستان خود را در مسیر نزول
رحمت الهی قرار داده و این شور و شعف نتیجه آن ریزش باران و برف است که این طور زمین را
منقش کرده است. طبیعت در کویر و یا جای خشک و بی باران ، این همه انرژی مثبت تولید نمی کند
در قیامت هم انسانها بر سر سفره طبیعی اعمال خود هستند که در دنیا آن را ذخیره کرده اند.
لذا در بهار هر گیاه یک رنگ یا عطر خاصی دارد که در زمستان از دید مردم مخفی بود و در این
ایام با کمال سربلندی آن را به نمایش می گذارد ، انسانها هم هرکدام دارای اعمال خاص
و سلسله مراتب اخلاصند در روز قیامت عطر و رنگ عبادات برای همگان روشن می باشد
اگر خار کاشتیم باز بو و تیغ آن مشخص است به تعبیر قرآن :یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ3
سوم اینکه تدبیراین حوادث به دست و قدرت الهی است اگر انسان اهل پند و اندرز باشد هر
لحظه و روز این ایام را وسیله تقرب قرار می دهد بخصوص اینکه بعضی از عبادت پر ملات و
پر محتوا در این ایام نهادینه شده و کافی است که یک ذره ای تکان بخوریم مثل صله ارحام
، تزریق محبت و کمک به اقشار آسیب پذیر در قالب عیدی و........
1-تفسیر مفاتیح الغیب چ17 ص 194
2-بحار الأنوار،ج 13ص417
3-الرحمن :41
مردم غالبا عید نوروز را با شادیهایش می شناسند ، اگر شادی را از عید بگیریم
هیچ فرقی با روزهای دیگر ندارد لذا این همه تشریفات و مقدمات برای عید به
خاطر این است که خاطره خوشی از این روزهای عید در ذهن ها بماند.
هرچند نوع شادی ها در بین مردم نسبی است و ممکنه افرادی باشند که با کمترین
امکانات بهترین لذت و شادی را برای خود و اطرافیانشان رقم بزند و از طرفی ممکنه
کسانی باشند که به خاطر بد سلیقه ای و یا ...با بهترین امکانات تفریعی و رفاهی
این ایام را با جدال و درگیری یا با لذتهای نامشروع خاطره بدی در ذهن و نفس خود باقی بگذارند!!!
بهترین روش در جهان معاصر برای لذت و شادی سالم از طرف بزرگان دین بیان شده که لذت مادی و
معنوی را باهم بر سر سفر هفت سین دلها جمع می کند و از شادی های کاذب و موقت مثل
اختلاط بین محرم و نامحرم ، استفاده از مشروبات الکی و مواد مخدر ، آزار و اذیت دیگران و...
بدور است.
انسان با متد اسلامی هم می تواند از شادی سالم مثل استفاده سالم از طبیعت و صله ارحام و...
برخوردار شود و هم می تواند این ایام را بهترین فرصت برای رسیدن و قرب الهی تبدیل کند و البوم
اعمال را با خاطرات خوب و به یاد ماندنی برای همیشه زیبا و تزیین کند به عنوان نمونه به
چند توصیه از بزرگان اکتفا می کنیم.
امام کاظم (ع) در این باره میفرمایند: «به درستی که زیر عرش سایهای است که ساکن نمیشود
در آن مگر کسی که کار خیری را برای برادر دینیاش انجام دهد یا گرفتاری او را رفع و یا قلبش را شاد
نماید»1
شادی قلب گاهی مادی است ،گاهی گره از کار گرفتاری آبروی است و گاهی عیادت و تبریک
ساده با چند کلیو میوه به دست می آید.
امام علی (ع) در این باره فرمودند:« ای کمیل! خانوادهات را فرمان ده که روزها را در به
دست آوردن بزرگواری و شبها را در رفع نیاز خفتگان بکوشند. سوگند به خدایی که تمام
صداها را میشنود، هر کس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد
که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید چنان که
شتر غریبه را از چراگاه دور سازند»2
چه بسیار حوادثی ناگواری از ما رفع یا دفع شده و چون علت دفع را نمی دانیم
متاسفانه آن را به شانس نسبت می دهیم در حالی که ممکن است علتش همین
کارهای به ظاهر ساده ،کمک به دیگران باشد که از آن غافلیم بخصوص که در این ایام
که اوج این نوع نوع دوستی و اردات به اقوام و هموطنان است.
آری با این دید و سبک می توان عیار شادی را تا بی نهایت و قوب قوسین بالا برد و
از عوارض شادی ناسالم در امان بود .
1-بحارالانوار، ج11، ص 569.
2-نهج البلاغه، حکمت 257.
کم کم بهار طیبعت با تمام زیبایهایش خود را بر سر سفره دلها و خانه هایمان
مهمان می کند و فضای سرد و خواب آلود زمستان را از فضای زندگیمان دور کرده،
و سفره هفت سین را با تلاوت قرآن و زمزمه یا مقلب القلوب ...لطیف و معطر می کند
و نقشه راه سال جدیدمان را به تصویب می رساند.
دعای سال تحویل که از اهل بیت رسیده و این عید ملی و باستانی را با توحید تزیین کرده ،
جا دارد که تاملی کوتاه در مبانی قرآنی آن داشته باشیم .
اولین جمله که این دعا بر روی آن تمرکز کرده «قلب»است :یا مقلب القلوب و...
قلب از جمله اعضایی است که متغییر است و ثابت بودنش مساوی با مرگش است،
هم شادی و غمش، در حال گردش و تحول است و هم ایمان و کفر با شدت و ضعفشان!
لذا اگر در ظاهر قلب ایستاد و کار گردش خون را انجام نداد به اصطلاح «ایست قلبی»پیدا کرد به
حیات انسان پایان داده و اگر در باطن هم به نقطه کور رسید و به تعبیر قرآنی «خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»1شد
به پایان خط ایمان رسیده است که در این دعا دیگر جایی ندارند بلکه این دعا برای کسانی است که
اگر قلبشان بیمار و نیاز به شفا دارد« فى قلوبهم مرض2»این ذکر شفا دهنده است.
اما اگر کسی قلبشان حیات دارد و نیاز به آرامش ویژه ای دارد با این ذکر و دیدن بهار که انسان را به
یاد قیامت می اندازد به ساحل آرامش رسیده است . اَلا بذکر اللّه تَطمئن القلوب 3
دومین نکته : اینکه ابصار ، لیل ، نهار و حول هم بر گردش و حرکت تکیه کرده است
که از حرکت شب و روز، فصول پدیدار می شود و از چند فصل یک حول یعنی سال به
وجود می آید.
مسئله «حول» در قرآن کریم در برابر عام اطلاق شده است عام یک سال مشخصی است
یک آغاز مشخصی دارد اما حول مطلق سال است که خداوند در قرآن فرموده:
که مادر فرزند را شیر میدهد«حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ»4
خداوند با تدبیر خودش و حرکت وضعی و انتقالی شب و روز را بوجود می آورد «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ
وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ »5که بیانگر یک نظم دیگری را در عالَم است و آن فصول چهارگانه است
«وَقَدَّرَ فِیهَا اقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ »6این فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ یعنی فصول چهارگانه که در بعضی از این فصول
زمین به خواب میرود و با استراحت زمستان می شود, در بعضی از فصول بیدار میشود یعنی بهار,
باران هم در آن فصل بیشتر میبارد تا اینکه اینها را تغذیه کند به مقصد برساند اگر همه این ماههای
دوازدهگانه مثلاً بهار بودیا تابستان بود یا پاییز بود یا زمستان بود دیگر مشکلات مردم حل نمیشد .
چقدر زیبا و مدبرانه خداوند با ایجاد تغیر و تحول شب و روز و فصول معیشت مردم را درست می کند .
اگر احسن حال را می خواهیم باید در این تدبیر منطقی و منظم الهی تفکر کرده و با یاد معاد ،تلاوت قرآن و
کمک به همنوعان ،قلب که مرکز تمام حقایق عالم است را بیدار کرده و از چیز هایی که این قلب
را می میراند ؛بخصوص گناهان وِیژه ایام عید مثل اسراف , اختلاط زن و مرد و ....،بپرهیزیم.
و از طرفی هم حرکت و تلاش لازمه حیات و زندگی است که می توان از طبیعت آموخت!!!!!
1-سوره بقره, آیه7.
2-سوره بقره، آیه 10.
3-سوره رعد، آیه 28.
4- سوره بقره, آیه233.
5-سوره فاطر ایه 13.
6-فصلت آیه 10.
زمانی که انصار همایش سری خود را در سقیفه بر پا کردند و برای جانشینی پیامبر اسلام
مشغول مذاکره و گفتگو بودند ؛ از آنجایی که افراد با سابقه و شاخص بودند ، غیبت
آنها برای غاصبان خلافت مشکوک و سوال برانگیزبود و از طرفی چون افراد نفودی داشتند که
انصار را زیر نظر بگیرند، بلافاصله از ماجرا باخبر شدند و خلافت را به نفع خود ثبت کردند.
این توطئه و خطای سیاسی انصار این پیامدهای ناگوار را برای آنها به همراه داشت:
1-از نظر اعتقادی بدترین اشتباه را مرتکب شدند و همه اعتبار و ارزشی که در دفاع از دین
و رسول الله را به دست آورده بودند همه را از از دست دادند و مورد ملامت حضرت زهرا س
(در خطبه فدکیه )قرار گرفتند.
2- از نظر اجتماعی موقیعت آنها به شدت پایین آمد و مورد تحقیر و هجو مهاجرین قرار گرفتند
تا جایی که خلیفه دوم به سعد بن عباده لگد می زند و می گوید : خواستم طوری تو را له کنم
که عضوی از بدت سالم نماند!!!(تاریخ طبری ج2 ص 444)
و از طرفی شهروند درجه به شما آمدند و هیچ پست سازمانی مهم به انها داده نشد.
3- از نظر امنیتی تحت فشار روحی و فیزیکی قرار گرفتند و سعدبن عباده رییس قبیله اوس از طرف
خلیفه دوم به شام تعبید و در بین راه به دستور او به قتل رسید!!!
4- از نظر اقتصادی دچار فقر و فلاکت شدند و حتی تا مدتها همان مکان سقیفه ،گداخانه فقرا انصار بود
و بچه های آنها همانجا دست گدایی را بلند می کردند .!!!
این است اثر وضعی و تکلیفی کسانی که در برابر اهلبیت و خانه وحی خیانت کردند ، عذاب
آخرت قطعا برای آنها و غاصبان به مراتب سخت تر و شدیدتر خواهد بود!
کارنامه انصار تا رحلت پیامبر بسیار ستودنی و قابل تقدیر است اما با رحلت پیامبر مکرم اسلام
یک امتحان بزرگ پیش آمد که انصار اولین گروه بودند که در این امتحان مردود شده و نطفه بزرگترین
جنایات تاریخی را به نام خود ثبت کردند.
قصه از این قرار است که وقتی هنوز پیکر پاک پیامبر اسلام غسل داده نشده بود انصار در سقیفه
بنی ساعده جمع شدند و به فکر جانشینی پیامبر بر خلاف نص صریح قرآن افتادند؛ زیرا تئوریسین های
انصار مثل سعد بن عباده رییس قبیله خزرج و اسید بن خضیر رییس قبیله اوس ، که از هوش سیاسی
نسبی بر خوردار بودند وقتی دیدند که خلیفه دوم در برابر پیامبر قد علم کرده و نسبت هزیان به پیامبر
اسلام می دهد و قرآن را کافی می داند ، فهمیدند که جانشینی امام علی ع کاملا منتفی است برای
رقابت با مهاجرین پیش قدم در یک کار نافرجام جانشینی شدند و عملا راه را برای غاصبان خلافت باز
کردند ، اگر این انصار همان طور که در عقبه اول و دوم عهد کرده بودند که پیامبر ص را یاری کنند،
عهد می کردند جانشین او که در غدیر منصوب شده بود یاری کنند، نام آنها در همیشه تاریخ درخشان
و مسیر بشریت را عوض می کردند .
اما افسوس گاهی یک رقابیت ناسالم یا یک تعصب نژادی و ریاست طلبی نا بجا ، انسان را از صراط
مستقیمی که مدتهای مدیدی به دنبال آن بوده دور می کند و خشم خداوند و تشر حضرت زهرا را به
دنبال دارد !!!!!!!!!!!!
این یک درسسسس بزرگگگگگگگگ تاریخی است که در چنین امتحانی در نشستهای سیاسی مشابه ،
سقیفه دومی را را رقم نزنیمممممممممم.!!!!!!
حضرت علی علیه السلام در باره اقدام انصار در این حادثه تلخ می فرماید:
اوّل من جرّأ الناس علینا سعد بن عبادة فتح باباً وَ لَجه غیره و اخرم ناراً کان لهما علیه وضوئها
لاعدائه. اول کسی که مردم را بر ما جری کرد سعد بن عباده بود، بابی را بازگو ولی غیر خودش
در آن وارد شد،و آتشی را روشن نمود که شعله آن نصیب خود او شده و روشنایی آن نصیب
دشمنانش «ابابکر و عمر» گردید.
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج2 ص 307
در بحث حوادث بعد از رحلت پیامبر اسلام و غصب خلافت و فدک از سوی
غاصبان خلافت ، می توان به مستندات زیادی استناد کرد هم در رد و برائت از
آن دو ، هم در اثبات و حب حضرت ؛ در این چند سطر یکی از رفتار حضرت زهرا سلام الله
علیها بر ناحق بودن و خشم حضرت زهرا از آن دو ، جواب سلام آنها را ندادن است.
جریان از این قرار است غاصبان خلافت دو بار به خانه حضرت زهرا آمدند ؛ یک بار بدون
اجازه که می خواستند از امام علی علیه السلام بیعت بگیرند و حضرت قبول نکرد و با زور به
خانه حضرت هجوم بردند و حضرت زهرا که پشت در بود کتک زدند و بچه اش را سقط کردند!!!
و دومین بار زمانی بود که بر مسند خلافت تکیه زده و برای تثبیت خلافت خود و عوام فریبی مردم،
در لحظات آخر عمر حضرت زهرا آمدند اما این بار می خواستند محترمانه وارد خانه شوند که اجازه ورود
خواستند ولی حضرت زهرا اجازه ورود ندادند ، متوسل به حضرت علی ع شدند و حضرت زهرا به خاطر
امام اجازه فرمودند و جمله تاریخی خود که نهایت احترام به جایگاه شوهر است رابیان کردند:
خانه خانه توست و من هم کنیز توام !!!!!!!
وقتی ابوبکر و عمر وارد شدند سلام کردند و حضرت جواب آنها را نداد و از آنها روی برگردان!!!!!!!!!
سلام کردن مسلمان مستحب است و جواب آن هم واجب ! اگر کسی جواب ندهد مرتکب کار حرامی
شده است.چرا حضرت جواب نداد یا حضرت نعوذبالله کار حرام مرتکب شده که با عصمت آن حضرت سازگار
نیست ، چون عصمت یعنی مصون از گناه و اشتباه !!!! پس نه اشتباهی در کار بوده و نه کار حرامی بلکه
یک نقطه مبهم دیگری داشته که آن اهمیت دارد و آن جواب سلام چند طایفه از شرعی واجب نیست ؛
کفار (بخصوص کفار حربی) ، یهود ، نصارا و...
نتیجه اینکه علت جواب ندادن حضرت این است آنها را مسلمان به حساب نمی آورد چه برسد به اینکه
جانیشن پیامبر مکرم اسلام شوند و خود را خلیفه مسلمین بدانند!!!!!
انطلق بنا إلى فاطمة فأنا قد أغضبناها فانطلقا جمیعا فاستأذنا على فاطمة فلم تأذن لهما فأتیا علیا فکلماه
فأدخلهما علیها فلما قعدعندها حولت وجهها إلى الحائط فسلما علیها فلم ترد علیهما السلام فتکلم أبو بکر
فقال یا حبیبة رسول الله والله إن قرابة رسول الله أحب إلی من قرابتی وإنک لأحب إلى من عائشة ابنتی
ولوددت یوم مات أبوک أنی مت ولا أبقى بعده أفترانی أعرفک وأعرف فضلک وشرفک....1
1-الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفاى276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 8 – 17 ،
تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م.
با توجه به اینکه شرح های زیادی درباره خطبه فدکیه حضرت زهرا نوشته شده و
هر کدام از بزرگان از زوایای گوناگون به بررسی معارف این خطبه پرداختند ولی هنوز
معارفی ناب و کم نظیری در این خطبه هست که عقل بشر از درک آن عاجز است .
یک نکته کاربردی که در این خطبه قابل استفاده است و به درد مبلغان و کسانی که
سمت رسمی دفاع از دین و پاسخ به شهبات دینی دارند، روش ایراد این سخنرانی است.
چیزی که امروزه به روش سخنرانی و فن مناظره در مجامع علمی رونق دارد.
حضرت در این خطبه به روش نو و ابتکاری دست زده که برای ما بسیار اهمیت دارد، آن هم تمام
سخنان عمیق خود را مستند به آیات الهی می کند که در فن سخنرانی و مناظره آستفاده از
مقبولات و مشهورات طرف مقابل است.
چون کسانی که در مقابل حضرت صف آرایی کرده و حق وی را پایمال کرده اند ،برای عوام فریبی،
خود را جانشین رسول الله می دانند و روزانه با آیات الهی سر و کار دارند .
حضرت در این خطبه به حدود 20 آیه استناد می کند تا راه فرار از واقعیتها را بر آنهاببندد .
این روش بعدا توسط حضرت امیر گسترش پیدا کرد و در نهج البلاغه حدود 1400 آیه از آیات قرآن
مورد استناد سخنان آن حضرت قرار گرفت .
به هر حال هرکسی پرچم دین را بر می دارد باید محور بحث او آیات الهی باشد و بقیه فنون باید در ذیل آیات
تعریف شود تا ماندگار و موثر باشد. چه بسا بعضی از سخنرانی ها از آیات الهی خالی است و به جای آن
از خواب و امثال آن استفاده می شود که نه تنها به پیشرفت دینی مردم کمک نمی کند بلکه بر عوام زدگی
و جهالت مردم میافزاید!!!!!!!!!