وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (34) یَوْمَ یُحْمى عَلَیْها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ (35)
و آنها را که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مىسازند، و در راه خدا انفاق نمىکنند، به مجازات دردناک بشارت ده(34)در آن روز که آنها را در آتش جهنم گرم و سوزان کرده و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مىکنند (و به آنها مىگویند) که این همان چیز است که براى خود گنجینه ساختید پس بچشید چیزى را که براى خود اندوختید! 35
درفرهنگ اسلامی جمع اوری مال وثروت قاعده و قوانین خاص خود را دارد. به تعبیر بزرگان تلاش در تولید و قناعت در مصرف ، باید با یک تیتر بزرگ بر سردروازه کارخانه ها ، مغازه ها و خانه ها نوشته شود. اصل اولی در اسلام این است که انسان در قسمت درامد وتولید تا حد ی که می تواند تلاش کند ان هم تلاش مشروع ، وبیکاری درفرهنگ دینی مذموم وهیچ جایگاهی ندارد واز طرف دیگر درقسمت هزینه و مصرف باید معیارهای دینی را در نظر گرفت و از ریخت و پاش اضافی واحتکاربرحذر بود ونسبت به حقوق الهی مانند خمس وزکات وکمک به اقشار اسیب پذیر جامعه نهایت سعی وتلاش را به عمل اورد .
کمترمشکل وآسیبی اجتماعی درجوامع بشری یافت می شود که ریشه اقتصادی نداشته باشد به تعبیر مرحوم علامه در المیزان: ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنایات و تعرضات و مظالم را دقیقا آمارگیرى کنیم و به جستجوى علت آن بپردازیم خواهیم دید که علت بروز تمامى آنها یکى از دو چیز است: یا فقر مفرطى است که انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت، راهزنى، آدمکشى، گرانفروشى ، کمفروشى، غصب و سایر تعدیات وادار مىکند، و یا ثروت بى حساب است که انسان را به اسراف و ول خرجى در خوردن، نوشیدن، پوشیدن، تهیه سکنى و همسر، و بى بند و بارى در شهوات، هتک حرمتها، شکستن قرقها و تجاوز در جان، مال و ناموس دیگران وامىدارد.
هرچند صدر ایه در باره عده زیادی از علمای اهل کتاب است که انحرف در دین ،رشوه فروختن بهشت وبخشش گناه ، که مصادیق بارز اکل مال به باطل است مومنین را از انحرافات انان اگاه می کند که اگر زمام امور به دست اینها بیافتد چه بر سر مردم خواهد امد. بعد از ان وَ الَّذِینَ..همه مردم چه اهل کتاب وچه مسلمان را خطاب قرار می دهد که مواظب جمع اوری گنج و ثروتها باشد که در روز قیامت وسیله سوخت وسوز شما نشود.
«وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ» "واو" حرف عطف در این ایه نقش بسیار زیادی در تفسیر ایه دارد که ابوذر غفاری حاضر شد دست به شمشیر ببرد ودر این راه هم شهید شود ولی این حرف در ایه حذف نشود نه فقط به خاطراینکه از تحریف قران جلوگیری کند که حتی یک واوی از قران حذف نشود بلکه وسیله بود که عثمان با حذف ان تمام جنایات وحیف ومیل بیت المال را مشروع و قانونی می کرد چون اگر واو در ایه نباشد الذی موصول است و به شرح جنایات مالی اهل کتاب می پردازد ولی اگر واو باشد ایه عمومیت پیدا می کند واهل کتاب و غیر انان را در برمی گیرد.لذا معاویه چون آیه کنز را قبول نداشت و به ابو ذر گفته بود که" این آیه مختص اهل کتاب است، و یکى از جهاتى که مایه سوء ظن ابو ذر به دستگاه خلافت شد همان اصرارى بود که در موقع جمعآورى قرآن توسط عثمان بخرج مىدادند تا حرف" واو" را از اول آیه" وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ ..."، حذف کنند، تا آنجا که کار به مشاجره کشیده و ابو ذر فریاد زد که اگر" واو" را در جاى خود نگذارید من با شما به قتال مىپردازم، و سرانجام دستگاه حکومت عثمان مجبور شد آیه را با" واو" ضبط کرد.به این خاطر ابوذر تا در شا م بود مثل ذکر صلوات همیشه این ایه را می خواند تا هم مردم را از ثروت اندوزی کاذب باز دارد و هم هشداری به دستگاه خلافت بدهد در تفسیر قمى آمده که ابو ذر غفارى در ایامى که در شام بود همه روزه صبح به راه مىافتاد و در میان مردم به صداى بلند فریاد مىزد: گنجینهداران بدانند که روزى خواهد آمد که آن قدر بر پیشانى و پشت و پهلوهایشان داغ مىگذارند که درونهایشان از سوز آن خبردار شود»
و نیز در الدر المنثور است از زید بن وهب روایت شده که گفت: من در ربذه ابو ذر غفارى را زیارت کردم، و از او پرسیدم چرا در این سرزمین منزل کردهاى؟ فرمود: من در شام بودم و این آیه را زیاد مىخواندم" وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ" معاویه مىگفت: این آیه در باره ما مسلمانان نازل نشده، بلکه در باره اهل کتاب آمده است، من گفتم: خیر چنین نیست، هم در باره ماست و هم در باره ایشان.