«وطن» کلمه ای است که بار معنایی زیادی را با خود حمل می کند.
وطن در اصطلاح فقهی، به محل تولد یا محل زندگی شخص اطلاق
میشود. فرد در هنگام اقامت در وطن باید نماز را به صورت کامل بخواند
و در ماه رمضان روزه بگیرد. یک قدم بالا تر به معنی مهین است یعنی
کشوری که انسان در آن رشد و نمو کرده است. و امثال آن .
همه این معنایی در معرفی وطن جسمی و بعد خاکی انسان است .
که دفاع و دوست داشتن آن حکایت از ایمان انسان دارد ؛ البته ایمان متوسط
نه ایمان جامع و کامل؛ لذا در روایت آمده است ؛ «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِیمَان»1
اما وطن در نزد بزرگان یک معنی بالاتری دارد که برازنده «روح ملکوتی» انسان است.
شیخ بهایی ره در این نگاه به وطن می گوید:
این وطن مصر و عراق و شام نیست این وطن شهریست کان را نام نیست2
یعنی درست است که ما متولد ایران یا یکی از کشور ها هستیم اما «روح »ما که
از ایران یا عراق یا ژاپن نیامده است بلکه از «عند الله» است ؛انا لله وانا الیه راجعون
لذا تمام دوست داشتن و سرمایه ما باید در راستای آن دوستی باشد . آن وطن عرشی
است که باید برایش شعر و ذکر عرفانی بسرایم . هر چند دوست داشتن این وطن ،
زن و بچه و...همه از ایمان متوسط حکایت دارد ولی سرچشمه وطن اصلی جای دیگر
است که به عقل خیلی از افراد خطور نمی کند. امام حسین علیه السلام فرمود:
«وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا» هرکسی وطنی دارد ،وطن شما
«لقاء الله»است همراه من به آن دیار کوچ کنیم.3
1-مستدرک سفینة البحار، ج10، ص375.
2-شیخ بهایی، نان و حلوا، بخش9.
3-اللهوف علی قتلی الطفوف(فهری)، ص61.