هر چند حفظ جان همه مردم از نظر دینی لازم و واجب است، اما
حفظ جان رهبران و افراد تاثیر گذار واجب تر است . زیرا وقتی
احراز شد که دشمن قصد ترور آنها را در صدر برنامه های شوم
خود قرار داده است . لذا بر همه افراد لازم است در هر سطح و موقعیت
اجتماعی که هستند با جان و مال و...از آنها دفاع کنند. نمونه ان در قران:
وجَآءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ یَسْعَی قَالَ یَا مُوسَی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ
بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ«20قصص».
و (در این هنگام) مردی از دورترین نقطه شهر (که مرکز استقرار
فرعونیان بود) شتابان (به سوی او) آمد و گفت: ای موسی!
همانا سران قوم در مورد تو مشورت می کنند تا تو را بکشند،
پس (فوراً از اینجا) خارج شو، همانا که من از خیرخواهان و دلسوزان
تو هستم.
النَّاصِحِینَ: از ناصح به معنی خیرخواه است. «نصاح»
آن نخ محکمی است که با آن دوخت و دوز انجام میشود
و سوزن را «منصحه» و خیاط را «ناصح» میگویند؛ یعنی
آن کسی که توان این را دارد که بریدهای را متصل کند و
جامه پاره شدهای را رفو کند، این فرد ناصح است.
مومن آل فرعون وقتی فهمید که دربار فرعون قصد ترور
حضرت موسی علیه السلام را دارند، خود را به حضرت رساند
و پیشنهاد خروج از شهر را داد. و در پایان عرض کرد که من
دلسوزانه و خیر خواهانه این خبر را به تو رساندم و هیچ
چشم داشتی جز نجات تو ندارم حضرت هم نصحیت او را
پذیرفت و از شهر خارج شد و نجات پیدا کرد. بر ملا کردن
نقشه دشمن و منهدم کردن شبکه نفوذ برای حفظ کشور
و بزرگان واجب است.
از جمله آخر این نکته استفاده می شود که نصیحت کردن و
موعظه کردن غیر از سخنرانی است با توجه مفهوم نصحیت؛
اگر نخ محکم عقل در دست باشد؛ یعنی بر مبنای عقل
نوشتن یا حرف زدن نه هوای نفس و از طرفی زبان و قلم
که در جایگاه سوزن باشد و نویسنده یا گوینده هم ناصح
و دلسوزانه بگوید، همه شکافهای موجود در جامعه برداشته
خواهد شد. ولی متاسفانه خیلی از قلم ها و سخن ها فقط
تربیون شیطان هستند، زیبا هستند ولی اثر چندانی در جامعه ندارند.