یکی از مهمترین اختلافات بین والدین و فرزندان عدم درک متقابل از شرایط حاکم بر زندگی
آنهاست . تمام نگرانی والدین انحراف فرزندان و عدم توانایی اداره زندگی آنها در آینده است.
هر چند این نگرانیها را در قالب دلسوزی و به بهانه های مختلف بیان می کنند ولی این اظهار
دلسوزی و ارائه راهکار به فرزند راه و روش خاص خود را دارد .در این چند سطر به بیان
چند نکته اشاره می شود.
اگر قوانین حاکم بر این روابط را به قوانین بانکی تشبیه کنیم ، مهمترین و اساسی ترین ارتباط با
بانکها را موجودی مشتری تشکیل می دهد؛ اگر مشتری حسابی در بانک نداشته باشد ، چک کشیدن
در هنگام نیاز به پول ، بی فائده است. باید قبلا واریزی در حساب پس انداز خود داشته باشد که وقت نیاز
قابل برداشت باشد. این قانون در رابطه خانوادگی هم جریان دارد؛ اگر والدین قبل از نصیحت و تبین قوانین
زندگی برای دلبند خود، از خواسته های مشروع و قانونی آنها بی تفاوت باشد ، نصیحت کردن بچه ها
کشیدن چک بی محل است و فائده ندارد.
به هر حال پس اندازه باید بیش از برداشت باشد،یعنی دادن امتیاز مشروع به فرزند باید بیش از دادن
راهکار باشد! این پس اندازه های خانوادگی همش هم مادی و پولی نیست.
گاهی ممکن است فرزند نیاز به گوش دادن تمام و توجه کامل باشد تا سرمایه جذب اعتماد و
شخیصت در آنها نهادینه شود تا در صورت لزوم هم آنها به حرف والدین گوش دهند .
گاهی رفتاری است اگر والدین رفتاری هنجار شکن در خانواده یا در اجتماع داشته باشند، به صورت
خودکار به حساب بچه واریز می شود و در هنگامه نیاز به همان صورت قابل برداشت است .
نکته دیگر که در این روابط بسیار اهمیت دارد این است که خیلی از والدین تمام قوانین تربیت فرزندان را
بلد هستند ولی توان اجرای آن را محیط خواده خود ندارند آن به خاطر داشتن یک نوع ویروس
یعنی رذائل اخلاقی که در خود آنها وجود دارد ، قابل اجر نیست به تعبیر عامیانه عقل آنها
«هنگ» می کند این صفات اخلاقی ممکن است حیای کاذب یا تکبر بی جا و یک نوع شانیت و ...باشد.
نکنه پایانی و از همه مهمتر باید خاضعانه از خداوند کمک خواست ؛ چه بسا افرادی که
دکتری روانشاسی تربیتی را دارند و در این باره صاحب فکر و نظر عالی هستند ولی بچه های
درستی را تربیت نکرده و به جامعه تحویل نداده اند.