هر چند این قانون یک قانون روانشاسی1 است و در خیلی از علوم کاربرد دارد ،اما
در تربیت بخصوص کودک و نوجوان نباید به دنبال این قانون گشت و جایی ندارد.
زیرا در میان این همه نوجوان و کودک ، هرگز انسان صفر یا سیاه پیدا نمی شود و
نه انها صد و به اصطلاح سفید هستند. بلکه خیلی از آنها خاکستری و بین این
اعداد (صفر تا صد) زندگی می کنندو باید در این محدوده به آنها نگاه کرد تا
مورد قضاوت عجولانه و غیر منصفانه نشد. لذا اگر نقطه سیاه و لغزشی از
فرزندانمان دیدیم نباید آنها را صفر و جز افراد سیاه دید و از طرفی هم اگر
کار مثبتی داشت نباید نمره صد داد و او را به حال خود رها کرد .
به هر حال با یک کار خلاف نباید کارهای مثبت و استعداد های او را هیچ
فرض کرد و یا با چند کار مثبت ، کارهای منفی او را توجیه کرد ؛ بلکه
نسبت به سن و درصدکارهای او باید به او نمره داد و عکس العمل نشان داد.
متاسفانه این قانون در خلیی از خانواده ها حاکم است و بر اساس
آن حکم صادر می شود که نتیجه آنهم فرار ، جدال و... است . در حالی
که این قانون ربطی به تربیت ندارد و انسان که هیچ نقطه مثبتی در
زندگی نداشته باشد شاید در بین نوجوانان و جوانان ما وجود نداشته باشد
بلکه خوبی یا بدی نسبی است و باید نسبت به همان خوبی و بدی موضع گیری کرد
و حتی گاهی باید بدی را نادیده گرفت و حمل بر خوبی کرد .
1-طبق این قانون گیرنده حسی یا تحریک نمی شود یا به طور کامل تحریک می شود مانند انبار بارورت که یا منفجر نمی شود یا همه با هم منجر می شود.
کتاب روانشاسی چهارم انسانی ص 64