خداوند حکیم هدف از نزول قرآن را هدایت بشر و باز کردن گره کور
زندگی آنان می داند، متاسفانه بعضی در اثر برداشت غلط یا سهل
انگاری ، قرآن را گروگان می گیرند تا به هدف کوتاه یا میانی خود برسند !
مثلا آویزان کردن قرآن جلوی ماشین یا سفره عقدو... هر چند کاری درست
و از اعتقاد افراد سرچشمه می گیرد ،اما آیا نزول قرآن فقط برای همین
کارهاست ؟ این برخورد با قرآن درست مثل گروگان گرفتن و سپر قرار دادن
قرآن در برابر حوادث تلخ است که تصادف نکند یا اتفاق بد برایش رخ ندهد !!
مگر افرادی که دیگران را گروگان می گیرند هدفی جز این امور دارند؟
در صورتی هدف از نزول قرآن شناسایی قواعد بازی با دنیاست ! معرفی
کردن شکست ها ، مشکلات و علل به وجود آمدن و راحل هاست و..
همانطور که فوتبال یک قواعدی دارد که بدون شناخت آنها نباید وارد زمین
شد. اگر وارد و مشغول بازی شدیم ؛ ممکن است بی هدف به هر طرف
حرکت کرده و دروازه ی خودی را از رقیب تشخیص ندهیم .
در حالی که یک بازیکن فوتبال باید بداند که مدت زمان بازی چقدر است ؟
قوانین بازی چیست ؟ قدرت رقیب تا چه حد است؟
او باید بداند زمین خوردن لازمه ی بازی است اما خاتمه ی آن نیست ؛
بلکه باید بلافاصله بلند شده مبارزه را از نو شروع کند . هر گاه بی دقتی
کرد و گل خورد باید در فرصت باقی مانده تلاش کند و رقیب را شکست دهد .
قرآن هم دنیا را محل بازی معرفی کرده است و برایش دستورات و احکامی وضع کرده
و به افراد راه بلد و مربی (انبیاء) سفرش کرده تا موبه مو آنها را به ما آموزش دهند .
وقتی آن دستورات حاکم بر زندگی که در قرآن بیان شده را یاد گرفتیم، سخت و تلخی
دنیا انسان را افسرده نمی کند؛ بلکه ورزیده و آماده حرکت و تلاش بیشتر می کند،
همان طوری که عرق و سختی یک بازی ، ورزشکاران را افسرده نمی کند بلکه آبدیده
و ادامه کار را لذت بخش تر می کند.!!!
تمثیل عبارت است از سرایت دادن حکم یک امر به امر دیگر به دلیل وجود
نوعی از مشابهت میان آنها. پیامبر مکرم اسلام در یک تمثیل جالب و معروف
می فرماید: برحذر باشید و بپرهیزید از سبزه ای که بر فراز مزبله و منجلاب
روییده باشد! سوال شد؛ ای پیامبر خدا! سبزه زار مزبله و منجلاب چیست؟
فرمود: زن زیبایی که در خانواده پلیدی رشد کرده باشد».(1)
در واقع این یک قالب و فرمول کاربردی در زندگی است که رمز و کلید خیلی از گره های
کور زندگی را باز می کند. یعنی درست است که در ازدواج زیبایی یک امتیاز است و
در شیرینی زندگی نقش زیادی دارد و اگر زوجین یکدیگر را در ظاهر نپسندند، زندگی به
جهنم دنیوی تبدیل می شود. ولی محیط حاکم بر زیبایی است که به زیبایی ها عطر دل انگیز
و لذت بخش عطا می کند ؛ همان طوری که بوستان و محیط رشد و نمو به گل و سبزه
بوی خوش می دهد و محیط لجن زیبایی را از گل و سبزه می گیرد.!!!
به هر حال این یک قالب است و به سایر حوزه های زندگی سرایت می کند؛ مثلا صدای
خوبی که از جان پاک یک مداح خارج شود ، اثر بخش است یا یک فیلم خوب از یک
هنرمند متعهد ،جامعه را عوض می کند نه بازیگر که هیچ اعتقادی به نقش خود ندارد و ...
از طرفی هر چند زباله ها و فضولات حیوانی در بسیاری از موارد به رشد و شکل گیاه کمک
می کنند اما باید همواره با آزمایشات دقیق کنترل شوند تا مبادا عفونت های داخل کودهای
حیوانی به این محصولات نیز سرایت کرده باشد.فردی که در محیطی نامناسب رشد یافته
نیز دقیقاً همین خصوصیت را دارد که نباید تنها با دیدن زیبایی ظاهری او گمان کرد که مشکلی
در او وجود ندارد، بلکه باید با تحقیقاتی همه جانبه، پی برد که تأثیرپذیری او از این محیط
نامناسب تا چه اندازه بوده و اگر مشخص شود که اخلاق او آن چنان تحت تأثیر محیطش
قرار گرفته که ازدواج با او رشد معنوی انسان را دچار وقفه می کند و شاید به زندگی مادی
او نیز آسیب برساند.
1-کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 332، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
چشمه محلّ جوشش آب از زمین به طور طبیعی است . در فقه اسلامی آب
چشمه ها در حکم آب جاری است که احکام خاصی دارد و در بابهای ، طهارت،
صلات و احیاء موات و از آن سخن به میان می آید . شاید مهمترین فوائد آب
چشمه برای انسان رفع تشنگی و شستشوی ظاهر اعم از لباس و تن
باشد. اما در لسان بزرگان دین یک نوع چشمه هم برای شستشوی جان و روح
انسان تدارک دیده اند که روزانه 5 مرتبه خود را در خانه هر شخصی به طور خصوصی
عرضه می کند و آلودگی روح مثل ؛ غفلت و..را از بین می برد . نام آن« نماز» است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: اگر در کنار خانه شما نهری باشد و در روز پنج
نوبت خود را در آن شست و شو دهید، آیا در بدن شما چیزی از آلودگیها میماند؟
هرگز! (انسان از آلودگی پاک می شود). 1
هیچ کسی غیر از خود شخص داخل آن نمیرود، اگر پنج نفر باشیم، پنج تا چشمه
در خانه ما هست و درگیری برای استفاده آن نیست . فقط نکته ای که خداوند
بر آن اصرار دارد فرمود: آن را آلوده و گل آلود نکنید؛ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ چرا؟
چون الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ ? الَّذینَ هُمْ یُراؤُنَ ریا کاری و گاهی خواندن ، گاهی
نخواندن و... آن را گل می کند و خواصش را از دست می دهد .
هر چه بر آن مواظبت کنیم، آبش زلاتر و جان را باطراوت تر می کند!!!!!!!
یکی از زیبایی های بهشت ،چشمه های جاری در کنار باغ ها می باشد
ان المتقین فی جنـت و عیون ...
1-وسائل الشیعه،جلد 2،صفحه7
لَوکَانَ عَلی بَابِ دارِ أحَدُکُم نَهرُ و اغتَسَلَ فِی کُلِّ یَومٍ مِنهُ خَمسَ مَرّات أکَانَ یَبقی فِی
جَسَدهِ مِن الدّرنِ شَیءٌ؟ قُلتُ: لا. قَالَ: فَإنَّ مِثلَ الصَّلاةِ کَمِثلِ النَّهر الجَارِی کُلَّما
صَلّی صَلاة کَفَرَت مَا بَینَهُما مِنَ الذُّنُوبِ
انقلاب ؛ از قلب گرفته شده به معنای زیر و رو شدن یا دگرگونی است.
فلسفه انقلاب این است که ماهیت یک شیی یا یک فرد و جامعه را عوض
و دگرگون می کند.
در بین انواعی انقلابها؛ یک انقلاب منحصر به فرد دیده می شود که توجه بزرگان
دین را به خود جلب کرده است و آن عصای حضرت موسی علیه السلام است که
وقتی به اژدها تبدیل(قلب) شد و سحر ساحران را بلعید ، انقلابی در بین مردم
، ساحران و خود فرعون بوجود اورد که مردم را به فکر فرو برد و ساحران ایمان آوردند
و خود فرعون هم ابتدا سر تعظیم فرو آورد ولی بر اثر وسوسه هامان دوباره در مقابل
حضرت موسی ع ایستاد .1 این عصا هم اکنون در دستان پر قدرت ولی عصر است که
قادر است که دشمن را مضروب خود کند نه از اتم و هسته ای و حشت دارد نه خود را نیازمند
به ساختن بمب هسته ای می بیند ، قدرتش اعجازگونه و از میراث انبیاست جایی که عقل
فرعونیان زمان قدرت تشخیص و درک آن را ندارند.!
1-«چون فرعون از حضرت موسى ع این دو معجزه یعنی اژدها و ید و بیضا مشاهده کرد، خواست که ایمان آرد. هامان که وزیر او بود برخاست و گفت اى فرعونمدتى است که دعوى خدایى میکنى و عالمى را مسخر خود ساخته و بپرستشخود خوانده و همه عبادت تو میکنند، اکنون به بنده ایمان خواهى آورد و پیروى اوخواهى کرد این امرى قبیح است. پس فرعون موسى را گفت که مرا مهلتده تا فردا ،موسى ع فرمود: چنین باشد و چون موسى از نزد فرعون بیرون آمد حق تعالى بوى وحى فرستاد که فرعون را بگوى که اگر بمن ایمان آورى این پادشاهى را بتو مسلم دارم و جوانى و قوت بتو باز دهم. موسى چون این پیغام را بگذارد فرعون گفت :امروز دیگر به من مهلت ده پس هامان را طلبید و گفت اى هامان موسى چنین و چنین میگوید! تو چه مىگویى اگر چنین است که موسى میگوید امرى عظیم باشد.! هامان گفت او مردى ساحر است می تواند که این فعل از او صادرشود اما یک روز که این قوم تو را پرستش کنند به همه ملک دنیا مى ارزد بعد از آنگفت: منهم توانم که تو را جوان سازم، پس گفت: و سمه بیاوردند و هامان موى فرعون را بآن خضاب کرد همه سیاه شد فرعون بآن فریب خورد روز دیگر کهموسى نزد وى آمد و فرعون را یافت که همه مویهاى او سیاه شده از آنمتعجب شد وحى آمد که اى موسى چرا تعجب میکنى این خضابستو در اندک روزى زایل شود و همان سفید گرددو.....»-منهج الصادقین فى إلزام المخالفین، ج4، ص: 86
همانطوری که انسانها دارای زبان های گوناگون و بین المللی برای
ایجاد ارتباط اند ، موجودات هم علاوه بر زبان مختص به خود دارای
یک زبان بین المللی اند و آن ارتباط و خط مستقیم با خداوند اند.
یعنی هر موجودی در درون خود فقط دست نیاز به سوی خداوند بلند
می کند و از او تشکر و سپاس گذاری می کند ، او را تسبیح می کند
، از او می خواهند که مشکلاتشان را حل کند ،چرب زبانی و چاپلوسی
در مرام و دستور زبان آنها نیست ، این نوع زبان گفتگو در حد خود منحصر
به فرد است ، زبانی که به تعبیر قرآن خیلی از ما سواد و فهم آن را نداریم .!
اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسبیحَهُم 1
فقط در بین مخلوقات انسان است که گاهی به غیر خداوند تکیه می کند و
دست نیاز به هم نوع خود دراز می کند و زبان تملق دارد . به تعبیر امام سجاد
علیه السلام این روش غیر از سفاهت و احمقی جایگاهی در نظام آفرینش ندارد !
صحیفه سجادیه که «طَلَبَ الْمُحْتَاجِ اِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ 2
چون باید به کسی مراجعه کنیم که نیاز ما را بداند، بتواند و انجام بدهد و منّت
هم بر ما نگذارد و آن خداست.
2- صحیفه سجادیه، ترجمه حسین انصاریان، ج1، ص158-159.
قرآن مجید در بین پیامبران ،دو پیامبر را از پیامبران سابقه دار می دانند .
یکی از آنها حضرت موسی علیه السلام است که وقتی خداوند دستور
داد به طرف فرعون برود، فرمود: خدایا! من سابقه دارم، جوانی را
کشتم، اگر بخواهم بروم، نزد اینها مذنب هستم؛ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنبٌ، 1
من نزد اینها گناهکار هستم، نه نزد تو!
یعنی هر چندکشتن آن جوان ، دفاع از مظلوم و مورد رضایت خداست؛
ولی آنها مرا مجرم می دانند و در پرونده من کیفر خواست تشکیل دادند
تا مرا محاکمه کنند و قصاص کنند .
پیامبر مکرم اسلام هم، از نظر قریش سابقه دار وگناهکاراست .
چون در جنگ ها و غزوات مثل ؛ بدر ،احد و ...بسیاری از سران کفر را به
هلاکت رساند؛ لذا خداوند در سوره فتح بعد از فتح مکه وجود مبارک
حضرت را از همه آن گناهان تبرئه می کند و آب پاکی روی دست همه
می ریزد.یعنی کسی که معصوم است نه در گذشته گناه دارد نه در آینده.
لذا در سوره فتح فرمود: لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَاَخَّرَ2
مصالح ساختمانی نظام خلقت با حق آفریده شده است.
امکان ندارد کسی کار خلافی انجام دهد ، و با دست خودش
آن را درست نکند(توبه) و رسوا نشود.
زیرا خداوند جهان را مثل حلقات ریاضی ، دقیق و ظریف آفریده است.
براستی اگر کسی یکی از حلقات ریاضی را بر دارد و قصد سرقت اش
داشته باشد ، کجا باید او را بگذارد ؛ مثلا عدد 6 بین دو عدد 5 و 7 است.
اگر این عدد6 را برداشت ، کجا می توانند بگذارد؟
امکان ندارد جایی در بین حلقات ریاضی غیر بین 5و 7 باشد که پذیرای این
عدد باشد. سرقت و مال مردم را غصب کردن ، جایی برای هضم او در جهان
نیست و مجبور است آن را بالا بیاورد و رسوا شود. درست مثل همان
عدد که اگر کسی بر داشت و مدتی در دستانش نگه داشت باید زود سر
جایش بگذارد و گرنه رسوا می شود. حال این رسوایی گاهی زود خودش
را نشان می دهد و گاهی دیر در معرض دید دیگران قرار می گیرد.
لذا کار حلال مثل حلقات ریاضی دقیق و با یک نظم خاصی در عالم طی طریق
می کند ولی کار حرام ( جابه جایی ) و باعث اختلال و بی نظمی در جهان است
که هیچ موجودی پذیرای آن نیست. خداوند می فرماید:
ما تَری فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ 1
ما یک فوت داریم، یک اختلاف؛ اختلاف در عالم فراوان است، یکی باید راننده باشد ،
یکی نانوا و... یا یاید اختلاف شب و روز، زمستان و تابستان و.. یا عدد پنج با عدد
نُه اختلاف دارد، آن بزرگتر است، این کوچکتر است. باید هم باشد؛ اما تفاوت، یعنی
این سلسله یکی فوت شود. جایش خالی باشد، این شدنی نیست.
خلاصه خداوند جهان را به احسن وجه خلق کرد؛ هر کجای آسمان ، زمین و... نگاه کنیم
کمبودی دیده نمی شود، هر چیزی سرجای خودش محفوظ است و اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ
بخواهد با نظام هستی ناهماهنگ باشد، آبروی خود میبرد.
سوالی که در جریان مباهله1 پیامبر اسلام با مسیحیان نجران
به ذهن انسان خطور می کند؛ این است که مگر همه ما
مسلمانان پیامبر اکرم را مستجاب الدعوه نمی دانیم؟
و خودش به تنهایی از پس اهل کتاب نجران بر نمی آمد ،
چرا پیامبر اکرم نزدیکان خود ؛یعنی حضرت امیر و حضرت زهرا
و حسنین ع را با خود برد؟
شاید دلیل اصلی این حرکت پیامبر اسلام این باشد که علاوه
بر معرفی و شناساندن جایگاه آن بزرگوران ، در ضمن به مردم
بفهماند که رسالت من بدون اینها ناقص خواهد ماند . یعنی
ادامه رسالت را باید کسی که در رتبه و جایگاه آن حضرت باشد ،
ادامه دهد . لذا بعد پیامبر اسلام برای برگردان ردا خلافت به حضرت
امیر ، حضرت زهرا سلام الله علیها وارد صحنه کار و زار می شود و در
این راه هم به شهادت می رسد.
1- مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است. چگونگی مباهله
به اینگونه بودهاست که افرادی که درباره? مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند
در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا زاری کنند و از او بخواهند که دروغ گو را
رسوا سازد و مجازات کند
امشب مصادف با میلاد با عظمت حضرت زینب سلام الله علیها است.
ضمن تبریک به همه ارادتمندان آن حضرت ، چند جمله ای درباره آن حضرت
مطرح کنیم.
چه عاملی باعث شد که حضرت زیبت س با آن همه مشکلات کم نظیر؛
که هر کدام به تنهایی ،سیستم زندگی ما را مختل می کند مقاومت کند؟
فهمیدن جواب این سوال و تمرین کردن آن باعث می شود که سخت ترین
گرفتاری برای انسان آسان شود . به تعبیر روانشاسان« آستانه ی تحمل»
انسان را به اوج برساند. کشف این رمز و راز را در یک کلمه می توان در
«کمال ایمان »حضرت جستجو کرد که در زبان عرفان به «مقام رضا » شهرت
دارد . یعنی مرتبه ای از ایمان که انسان دست خداوند را در تمام مقدرات ببیند
و چون اعتماد عمیق به حمکت الهی دارد نه تنها زبان اعتراض و انتقاد ندارد بلکه
شاکر است که جمله مارایت الا جمیلا حضرت شاهد این مدعاست.
اگر بنا باشد نقش ایمان در زندگی ما جا باز کند و در گرفتار به داد ما برسد ، باید
در کنار همه دوست داشتنی ها خداوند را هم راز و هم غذا و ... خود بدانیم ؛ مثلا
اگر بچه ای اسباب بازی هایش را دوست دارد و برای آنها می میرد ، اگر از او
بپرسی مامانت را دوست داری یا اسباب بازی هایت ؟ سریع جواب می دهد که
مامانم را ! چون همه آنها را در کنار مادر می بیند و بدون مادر ارزش دوستی ندارند .
حضرت زینب س برادر ، فزرند و... را دوست دارد و همه را در کنار دوستی خداوند
می بیند .این معنی آیه شریفه است که می فرماید: الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ 1
اگر در کنار دل بستگی های تلخ و شیرین زندگی ، قوی ترین دلبستگی برای خداوند باشد ،
قطعا در صورت کمرنگ شدن آنها یا از دست دادن آنها ، جیغ انسان در نمی آید و سیستم زندگی
مختل نخواهد شد.
1- البقرة آیه : 165
این سوال در ذهن خیلی هاست که چطور قرآن علاوه بر نشان
دادن جهت و مسیر بهشت ، مومنین را به بهشت می برد؟
مثلا اهل بیت فرمودند :در زمان فتنه و عدم تشخیص فضای غبار آلود
جامعه ، به سراغ قرآن بروید.
فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ..1زیرا؛ قرآن کسانی را که سراغ
او بروند از آنها شفاعت می کند و شفاعتش هم قبول می شود.
کلمه شفیع از شفع به معنای جفت است ؛یعنی قرآن مثل شخصیت
دلسوزی در کنار انسان قرار گرفته و با او جفت می شود . از مسلمات است
که قرآن زنده و ناطق است . مثل کتب عربی نیست که فقط متنی باشد که
ما را به مطلب یا موضوعی راهنمایی کند.لذا پیغمبر اسلام ص میفرماید:
وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ:
هر کسی قرآن را جلو خودش قرار دهد، یعنی امام خودش قرار بدهد،
و تابع او بشود، قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ: قائد و سائق در روایت است، «قائد» آن است
که مثلاً اگر کسی یک شتری را می برد،افسارش را بگیرد و خودش جلو راه
بیفتد و شتر را از پشت سر بکشد، این میشود قائد. اما اگر شتر
را جلو بیاندازد و از پشت به او بزند که برود می¬شود «سائق». اگر قرآن
را جلوی خودش قرار دهد،قرآن او را می گیرد و به سوی بهشت می برد.
وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ اگر کسی قرآن را پشت سرش قرار بدهد؛یعنی به قرآن
بی اعتنا باشد ،از پشت سر او را به طرف جهنم هی می کند.
اینجور نیست که قرآن بگوید:خودت برو ، سَاقَهُ مرتب قرآن پشت سرش می
آید و او را می راند (سائق) تا جهنم ...
این قرآن چون زنده و داری درک است ، می گوید :فلانی در فتنه سراغ من آمد
پس شافع اوهستم و فلان افراد نیامدند پس ماحل آنها هستم. خلاصه مطلب
اینکه قرآن غیر از وجود کتبی و لفظی که ما روزانه با آن سرو کار داریم دارای یک
وجود خارجی است که از انسان شکایت یا شفاعت می کند.
1-(الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 599)
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: « ... هر گاه آشوبها چون شب تار شما را فرا گرفت به قرآن رو آورید (و بدان چنگ زنید) زیرا آن است شفیعى که شفاعتش پذیرفته است (در باره کسى که بدان عمل کند) و گزارش دهنده است از بدیها که گفته اش (در باره آن کس که بدان عمل نکرده) تصدیق شده است، هر که آن را پیشواى خود کرد به بهشتش رهبرى کند و هر که (از آن پیش افتد) و آن را پشت سر خود قرار دهد به دوزخش کشاند، و قرآن راهنمائى است که به بهترین راهها راهنمائى کند».