امروز روز شهادت باقرالعلوم ،ضمن تسلیت آن امام عزیز یکی از خاطرات
پندآموز آن بزرگوار را نقل می کنم.
امام پنجم وقتی به دستور هشام بن عبدالملک وارد شام شد ، هشام
برای تحقیر امام و عظمت ظاهری خود چند برنامه را در دستور کار خود قرار داد که همه
با شکست مواجه شدند . مهمترین آنها مسابقه تیر اندازی بود که با اصرار، از امام در خواست
تیراندازی کرد که امام نه تیر در کمان گذاشت که هرکدام نه تنها به هدف می خوردند بلکه به چوبه
تیر قبلی می خوردند که با شگفتی همه از جمله هشام شد. این کار باعث شد که دستور اخراج
امام را از شام بدهد تا از این بیشتر رسوا نشود. اما اتفاق جالب دیگری افتاد و آن
مناظره با اسقف مسیحیان شام بود.
جریان از این قرار بود که مسیحان هر سال یکبار از بزرگ خود می خواستند که به سوالات آنها در
اجتماع مقابل قصر جواب دهد.
امام وقتی این جماعت را دید نزدیک شد و اسقف اعظم چند سال از امام پرسید که با پاسخ
عمیق و سریع امام مواجه شد به طوری که اسقف عهد کرد که دیگر در چنین جلساتی شرکت نکند!
این جریان به سرعت در دمشق پیچید و باعث خوشحالی مسلمانان شد.
هشام به جای خوشحالی به تهمت و اتهام ناجوانمردانه ای دست زد و آن به حاکم مدینه نوشت که
فرزند ابوتراب به دین مسیحت گرایش پیدا کرده است.!!!!!!!!!!!
اما این تلاش مذبوحانه هم به حایی نرسید و سفر اجباری هشام، به سفر بیدار کننده و ثمر بخشی
برای مردم و امام شد.
در پایان از سوالات اسقف دو نمونه ذکر می شود: 1- اسقف :اینکه می گوید: در بهشت
اهل بهشت می خورند و می آشامند ولی مدفوع ندارند آیا در دنیا نمونه ای دارند؟
امام فرمود : آری جنین در رحم مادر تغذیه دارد و لی مدفوع ندارد.
2-شما که عقیده دارید که در بهشت هرچه بخورید از میوه و نعمت ها کم نمشوند؛ آیا نمونه ای در
دنیا برای آن سراغ دارید؟
امام فرمود: شعله آتش اگر صد ها چراغ را از شعله اولی روشن کنید چیزی از اولی کم نمی شود!
یکی از بدعت های مهم معاویه سب امام علی علیه السلام بعد از شهادت آن حضرت بود.
برای اینکه امام را منفور مسلمانان قرار دهد ، جو مسموم و روانی علیه امام به
راه انداخت ، از طرفی پیروان امام را تحت فشار قرار داد و از طرفی دیگر فرهنگ غالب
جامعه را علیه امام بسیج کرد تا برای همیشه امام را در نزد مردم کوچک جلوه دهد
غافل از اینکه خورشید فروزان امام همیشه پشت ابر سیاه امثال معاویه قرار نمی گیرد.
این سنت غلط لعن بر امام در منابر بخصوص نماز جمعه که معاویه به راه انداخت
تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت و سرانجام این سنت غلط توسط او بر چیده شد.
جریان از این قرار بود وقتی که پدر عمر بن عبدالعزیز حاکم مدینه بود و
در روز جمعه خطبه می خواند به نام مبارک امام علی علیه السلام که می رسید
و می خواست لعن کند ، لکنت زبان می گرفت .
روزی عمر به پدرش جریان لکنت زبان را پرسید : پدرش گفت : آیا تو هم متوجه شده ای ؟
گفت : بله
پدرش گفت : اگر مردم فضائلی که من درباره امام علی می دانم، می دانستند
هر آینه از اطراف ما پراکنده می شدند و به دنبال فرزندان علی علیه السلام می رفتند!!!!!
عمر با خودش عهد کرد که اگر روزی حاکم و خلیفه شود حتما جلوی این کار را خواهد گرفت؛ لذا
وقتی خلیفه شد دستور داد به جای سب بر امام علی ع آیه زیر را در منابر تلاوت کنند
که با استقبال مردم روبرو شد.
اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِیالقُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی. نحل آیه 90
این اعتراف بزرگ پدر هر چند دیر هنگام بود ولی باعث خیر و برکت برای فرزند شد و اقدام عملی در حق
امام علی علیه السلام انجام داد.
در طول تاریخ چقدر از حقایق همین طور سر بسته توسط افراد به گور برده شدند و جامعه بشری را از حقایق
محروم کردند؛ اگر هرکدام از این حقایق بازگو می شد ، شاید تاریخ معاصر طور دیگر برای مردم جلوه گر می شد
و شاید خیلی از این همه مصیبت ها را امروزه نداشتیم و هزاران شاید دیگر ....!!!!!!!!
نقل شده است که قبل از جنگ جهانی که تازه برق به منطقه تهران وارد شده
بود ، مردم حاضر به قبول انشعاب برق نمی شدند ، شهرداری تهران مجبور شده بود
که با زور به مردم انشعاب برق بدهد؛ وقتی مردم برق را به خانه خودشان برده
و از فوائد بی شمار نیروی برق شناخت پیدا کردند ، نه تنها حاضر به قبول برق شدند بلکه
پول هنگفتی می دادند به شهرداری که زودتر برق به خانه شان برود.
آری اول مردم آشنایی به آثار برق نداشتند ولی بعد از آشنایی و شناخت طور دیگری با این نیروی
معجزه گر برخورد کردند.
در این جهان هستی یک نیروی که دارد مردم و همه پدیده ها را مدیریت می کند که ما در زبان فارسی
به آن «خدا» می گوییم و در عربی «الله » و در انگلیسی «God» می گوییم ؛ اگر کسی او را شناخت و راه
ارتباط با او را پیدا کرد و مزه و شیرینی آن ارتباط را چشید ، دیگر هیچ قدرتی قادر نیست که بین آنها جدایی
اندازد . به این دلیل کسانی که این راه را طی کردند، حاضر شدند تا پای جان در این راه بایستند و پشت پا به
همه این زر و برق مادی بزنند .در راس همه پیامبر مکرم اسلام است با اینکه پیشهاد کلان مادی به او دادند
ولی در برابر آنها فرمود: «اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بدهید که دست از این
راه بردارم هرگز بر نمی دارم».
این نیرو در درون همه ماست فقط نیاز به راه اندازی دارد. به قول شاعر:
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
راه اندازی آن طبق آیه سوره صف این چنین است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ11
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ12
در این عصر و زمانه ای که تهاجم فرهنگی ار آسمان و زمین بر سر این مردم بخصوص
جوانان می بارد ،تنها چیزی که در برابر این سیل ویرانگر از طرف خداوند در قرآن به
ما پیشنهاد می شود، فقط و فقط «تقوی» است .
در آیات قرآن کریم 2436 واژه تقوا به صورت اسمی و فعلی و به عنوان صفت به کار رفته،
و در سوره مبارکه بقره بیش از سى بار، کلمه ى «تقوا» تکرار شده که در هیچ سوره اى
به این مقدار نیامده است.
در فرهنگ قرآن کریم، متقی کسی است که با ایمان و عمل صالح برای خود ملکه ای نفسانی
فراهم می سازد تا او را از آسیب های درونی (هوای نفس) و بیرونی (شیطان) مصون دارد.
آنچه از اهمیت دادن قرآن به «تقوا» در بُعد روانشناسى استفاده مى شود این است
که «تقوا» مانع و سپرى است در برابر گناهان کبیره و زشتى ها،
که همانند یک سپر جنگى بین «متّقى» و فرهنگ بیگانه فاصله مى افکند.
امروز در این جنگ نرم فقط تقوی و ترس از جهنم است که انسان می تواند در برابر این
همه سایت منحرف مقاومت کنه !
در گذشته اگر به خاطر از ترس از آبرو انسان خود را از گناه حفظ می کرد امروزه همه چیز
برای ایجاد رابطه با جنس مخالف و سایر گناهان فراهم شده و ممکنه که کسی هم متوجه نشه ،
اما داشتن روحیه تقوی انسان را از این همه پلیدی نجات خواهد داد .
به این دلیل در طول تاریخ دین و دینداری، فقط تقوی معیار ارزش انسان شمرده شده و هر عملی
که مارک و برند تقوی نداشته باشد در پیشگاه خداوند اعتیار و خریدار ندارد چنانکه می فرماید:
«انَّ أَکرَمَکم عندَ اللّه ِ أَتقکم»1
لذا آثار دنیوی و آخروی زیادی دارد که در تفاسیر مفصل بحث شده است.
آرى، بالاترین سپر در عصر جهانى رسانه ها و ارتباطات رعایت تقواى الهى است.
حضرت امیر می فرماید:«اى بندگان خدا بدانید که تقوا دژى محکم و
شکست ناپذیرى است که هرزگى و گناه، خانه اى در حال فرو ریختن و خوار کننده
است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد، و کسى که بدان پناه برد در امان نیست»2
1-حجرات 13.
2 نهج البلاغه مرحوم فیض، خ 156?
ما روایات زیادی داریم که قرآن در روز قیامت بعضی را که با قرآن انس داشته اند
شفاعت می کند، وکسانی که به او پشت کرده را لعنت و از بعضی افراد هم
رسما در پیشگاه دادگاه الهی شکایت می کند .1
حال سوال مهم این است که این شکایت و یا شفاعت به چه شکل است ؟
آیا همین الفاظ و کلمات که ما تلاوت می کنیم از انسان شکایت می کنند؟ یا
قضیه چیز دیگزی است؟.
علماء و فلاسفه می گویند: هر چیزی در عالم دارای چهار وجوذ است .
وجود ذهنی ، وچود کتبی ، وجود لفظی و وجود خارجی
مثلا خودکار یک وجود ذهنی دارد که در ذهن مان «خودکار» را مجسم می کنیم.
یک وجود کتبی دارد که روی کاغذ می نویسیم«خودکار» و یک وجود
لفظی دارد که در لفظ و با زبان می گوییم: «خودکار» و بلاخره یک وجود خارجی دارد
که در عالم خارج و بیرون با چشم« خودکاری» را می بینیم.
قرآن هم این چهار وجود را دارد :
یکی وجود ذهنی قرآن است که در لوح محفوظ یا.. بوده که خداوند در شب قدر
نازلش کرده و می فرماید: انا انزالناه فی ...
یکی وجود کتبی قرآن است؛ یعنی همین که در خانه ها هست قدیم روی پوست
می نوشتند ولی امروز روی کاغذ و یا سی دی و...می نویسند.
یک وجود دیگر قرآن ، وجود لفظی قرآن است که قاری با لبهایش با صدای خوب تلاوت می کند.
و آخرین وجود قرآن ، وجود خارجی قرآن است که در متون دینی ما آمده در روز قیامت
به شکل بهترین شخص و خوش بوترین افراد می آید و از دوستان خود شفاعت می کند و
عده ای را لعنت و به محاکمه می کند .
پس به این شکل قرآن با وجود خارجی از عده ای شکایت یا شفاعت می کند.
امیرمومنان امام علی علیه السلام می فرمایند:
بدانید که قرآن شفاعت کننده است و شفاعت او پذیرفته می شود و گوینده است و
گفتارش تصدیق می گردد و هر کس قرآن برای وی روز قیامت شفاعت کند شفاعت قرآن
در باره او پذیرفته می شود. (تفسیر عیاشی، ج 1، ص 2)
یا امام صادق (ع) فرمود: سه چیز به خدای عز و جل شکایت می کنند:
1- مسجد ویرانیکه مردم (ساکنان محل )در آن نماز نمیخوانند
2-دانشمندی که در میان نادانانگرفتار است
3-و قرآنی که در طاقچه قرار دارد و گرد و غبار برآن نشسته باشد وکسى آن را قرائت نکند.
الخصال، ج1، ص: 142
نقل شده : مردی به علت کسالت خوابش نمی برد. رفت پشت بام قدم زدن در
این هنگام مردی را دید که مشغول کندن دیوار است سرش را پایین آورد و گفت:
هی : در این وقت شب چه کار می کنی ؟
دزد: دارم دهل می زنم .
بیمار: پس چرا دهلت صدا ندارد؟
دزد: فردا صداش در می آید!
فردای آن شب وقتی آفتاب طلوع کرد صدای شیون همسایه بلند شد، پرسید: چه خبر است!
گفتند: دیشب دزد دیوار خانه همسایه را کنده و اشیاء قیمتی آنها را برده است.!!!1
نکات
1-خیلی از کارهای ما شبیه کار همان دزد است که نتیچه فوری ندارد بلکه بعد گذشت زمان روزها ،هفته یا ماههای
بعد نتیجه اش مشخص می شود.
اگر خرابکاری باشد باید منتظر عواقبش و اگر کار مثبت گذشت زمان هم آن را مشخص می کند.
انسان کوته بین نباید به فکر نتیجه فوری باشد باید صبر داشته باشد.
2- بیداری ناقص نتیجه ناقص می دهد و بیداری کامل نتیجه کامل .اگر انسان در هر کاری هوشیاری کامل نداشته باشد
نمی تواند تصمیم درستی بگیرد.
خداوند هیچ کار نیمه تمام ندارد و از ما هم انتظار کار نیمه تمام ندارد اگر انسان هوشیار و بیدار باشد باید کار را خوب انجام دهد.
1-دفتر سوم مثنوی ص159
نقل شده سلطان محمود غزنوی که قبری برای خود حفر کرده بود ، منتظربود که روی سنگ
قبرش چه آیه ای انتخاب کند. از یکی از خدمتکاران کمک خواست که چه آیه ای انتخاب کند،
او که ذوق سلیمی داشت برای این گونه چیزها، بلافاصله این آیه را خواند :
«هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِى کُنتُمْ تُوعَدُونَ این همان جهنمی است که وعده داده شده »یس 63
اول ذیحجه سالروز ازدواج امام علی و حضرت زهرا سلام علیهما است ازدواجی
که برای همیشه تاریخ مثال زدنی و الگو برای همه بشریت است.
این ازدواج به ظاهر ساده ولی در واقع با تمام معیار های الهی انجام گرفت که هنوز هیچ
دانشمندی نتوانسته کوچک ترین ایراد بر ساز و کار و یا آثار درخشان آن بگیرند.
ای کاش جوانان ، دانشمندان و متولیان فرهنگی هر چند وقت یکبار آن را مرور می کردند و در مقیاس
بسیار کوچکتری آن را الگوی ازدواج نسل حاضر قرار می دادند! جا دارد مروری بسیار گذرا بر این الگوی تمام
عیار داشته باشیم .
در جامعه امروزی بیشتر خانوادها بر گزینه های مادی «زون zoon» کرده و مسائل مادی را معیار اول
و آخر خود دانسته و برای خالی نبودن از ایمان طرف هم ممکن نامی برده شود ولی هدف همان است
که هست!
این سنت غلط فقط اختصاص به امروز نداشته {هرچند تشدید شده }بلکه از قدیم الایام گزینه روی میز
مادیگرایان بوده است .
لذا اشراف عرب دختران خود را به کسانی می دادند که در آن قبیله قدرت ، زر و زور و امثال آن ، مثل آنها باشند.
روی این عادت دیرینه، اشراف و بزرگانی اصرار داشتند که با دختر پیامبر اسلام ازدواج کنند و هرکس
در این مزایده پول و ...بیشتری تقدیم می کرد، شایسته دامادی پیامبر اسلام را خواهد داشت ،
غافل از اینکه پیامبر اسلام با این تفکر غلط و پوسیده برای همیشه تاریخ مخالف و
با آن مبارزه می کند و مهر باطل بر این روش می زند.
البنه اسلام به مسائل مادی نظر دارد ولی هرگز در رتبه اول جایی ندارند .
دومین مسئله که در ازدواج این خانواده آسمانی مهم است «سن ازدواج »است که متاسفانه
امروز با این سبک زندگی و وارداتی غرب بسیار بالا رفته است .
اما آنچه از زندگی فاطمه سلام الله علیها به دست می آید سن ایشان در حدود 9 سالگی بوده است .
چیزی که امروز مصداق خارجی ندارد و امروز دانشمندان اجتماعی به شدت با آن مخالفند و
حتی در قوانین جمهوری اسلامی تا حدود 14-15 سالگی اجازه عقد را نمی دهند .
هر چند شرایط اقلیمی و فکری و....در این سن تاثیر دارد ولی این دانشمندان باید بپذیرند
که سطح فکری دختران امروزی به مراتب از صدر اسلام به مراتب بالاتر است و خیلی از
مسائل خانواده گی و زناشویی را بهتر درک می کنند هر چند ممکن است شرایط حاکم بر
خانواده ها آنها را تنبل و ....بار آورده باشد.!
و از طرفی همین روانشناسان در بحت نیازهای هر انسان بعد از غرایز زیستی بلافاصله
مسله جنسی را مهمترین نیاز انسان می دادند. حالا ما قسم حضرت عباس را
قبول کنیم یا دم خروس!!!!!!!!!!!!!
نظر سنجی در دبیرستان و نگاه اجمال به گوشی دختران دبیرستانی چیست؟
به هر حال این نیاز جنسی و عاطفی و عقلی هر وقت سر بر آورد باید پاسخ صحیح داده شود!
و گرنه پیامد منفی دیگری دارد.
این معیار و الگوی علوی و فاطمی در پیش چشم ماست و تا کنون تنها زوجی هستنند که اختلاف
از آنها در تاریخ ثبت نشده است.
هرچه ما فاصله را با آنها کم کنیم به نفع ماست و هرچه فاصله بیشتر شود
دودش به چشم خودمان خواهد رفت.!
امشب، شب شهادت نهمین ستاره پر فروغ امامت و ولایت حضرت امام
جواد علیه السلام است . ضمن تسلیت شهادت این امام عزیز به امام عصر و
همه پیروانش ، چند جمله ای درباره آن حضرت به محضرتان عرضه می شود.
آنچه در بین مورخین مشهور است ؛ وقتی مامون دست خود را به خون امام
هشتم آغشته کرد و صدای اعتراض آمیز پیروان آن حضرت را شنید ؛ برای رهایی
از این شرائط دشوار سیاسی مذهبی تصمیم گرفت که به هر قیمتی که شده دوباره
خود را به خاندان پیامبر اسلام نزدیک کند تا از شکاف بوجوده آمده بین او و علویان بکاهد و پایه های
حکومت خود را مستحکم تر کند؛ به این دلیل یک سال بعد از شهادت امام رضا علیه السلام
امام جواد را از مدینه به بغداد آورد و دخترش ام الفضل را به عقد ایشان درآورد.
در واقع ازدواج نبود بلکه توطئه و یک حرکت جاسوسی بود . چیزی که متاسفانه خلیی از سیاست مدار ها
از این کار زشت استفاده می کنند و زنها را در سازمان های جاسوسی و فعالیت های زیر زمینی استخدام می کنند،
مامون از این سیاست کثیف استفاده و دختر خود را به خانه امام فرستاد تا از نزدیک ریز فعالیت های امام را
امام هم به خاطر فشار از طرف خلیفه و از طرفی برای جلو گیری از سرکوب و ترور سران
شیعیان حاضر به قبولی این وصلت شد ، وصلتی که نتیجه آن چیزی جز شهادت امام
نبود و مامون هم به هیچ یک از اهداف پلید و ناپاکش نرسید.
امام عزیز در سن جوانی یعنی 25 سالگی توسط همین دختر مامون به شهادت رسید
و جهان انسانیت را در غم خود عزا دار کرد. خداوند همه دشمنانش را برای
ابد لعنت و ما را از شیعیان و دوستارانش قرار دهد.
ازدواج های سیاسی و مصلحتی در طول تاریخ تا انقلاب اسلامی ادامه داشته است
که نمونه های آن بین خاندان پهلوی مشهود است . این نوع ازدواج ها بدترین نوع ازدواج هاست
که در آن اخلاق و فضائل اخلاقی هرگز جایگاه ندارد بلکه هدف قدرت و رسیدن
به منافع مادی چیز دیگری نیست و در بسیاری از موارد به جای رسیدن به اهداف
پیش بینی شده به درگیر و کشتار تبدیل می شود.
آفرینش انسان در دنیا با آخرت کاملا فرق می کند ، در دنیا هر انسانی
یک اصل و ریشه دارد که ماهیت و هویت شخصی او را تشکیل می دهد،
یعنی جنس و مواد تشکیل دهنده او را مشخص می کند که این کالای مرغوب الهی
چقدر ارزش دارد و مواد اولیه او از کجا شروع و به کجا ختم شده است .
قرآن کریم این سیر را این طور بیان می فرماید:اول تراب بود، بعد طین شد، بعد
(حَمَإٍ مَّسْنُونٍ)[1] شد، بعد (صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ)[2] شد، بعد (نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی)[3] .
اما در مورد نسل می فرماید: اول نطفه بود بعد عَلقه شد،بعد مضغه شد،و بعد
استخوان شد ،استخوان را گوشت پوشاندیم به صورت جنین شد (ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ)[4]
البته هرکدام از این واژه ها معنی خاصی دارند که مفسرین بیان فرمودند.
این شکل و شمایل انسان در دنیاست و در آخرت هیچ گونه شباهتی با این فرمول ندارد ،
آنجا اصلاً سخن از نسل نیست که با تولیدمثل افراد به دنیا بیایند بلکه همه دفعتاً از خاک سر برمیدارند
لذا مسئله? نَسَب و مسئله نژاد و قبیله و خانواده در قیامت اصلاً مطرح نیست برای اینکه همه
یکباره و دفعتا سر از خاک بیرون و زنده میشوند و اگر درباره? آیات معاد آمده است که پدر از پسر فرار میکند
یا برادر از برادر فرار میکند این به خاطر علاقه? روابط دنیایی است یعنی کسی که در دنیا برادر دیگری بود
امروز از او فرار میکند، کسی که در دنیا پدر بود امروز از پسر فرار میکند و بالعکس نه اینکه در آنجا
پدری و پسری مطرح باشد.5
این که از ما خواسته اند که فرزند آخرت باشیم نه دنیا به خاطر شرایط حاکم بر آن دیار است
که کاملا با این دنیا فرق می کند.امام علی علیه السلام می فرماید:
فَکُونُوا مِنْ أَبناءِ الآخِرَة، وَ لاتَکُونُوا مِنْ أبْناءِ الدُّنْیَا؛ 6 بکوشید از فرزندان آخرت باشید و نه دنیا.
یعنی هر کسی باید برای خودش یک شناسنامه معنوی و آخرتی داشته باشد که در آن جا اعتبار داشته باشد ،
این شناسنامه فقط به درد انسان تا زمان مرگ می خورد بعد از آن با در سطل زباله انداخت!
1. سوره حجر، آیه? 28.
2. سوره الرحمن، آیه? 14.
3 . سوره حجر، آیه? 29.
4. سوره مؤمنون، آیه? 14.
5- برگرفته از سخنان ایت الله جوادی آملی
6-(نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 42 و خطبه 203)