نقل شده : در زمان بایزید بسطامی مسلمانی به غیر مسلمانی گفت:
بیا ایمان بیاور تا سعادتمند شوی !
گبر گفت : کدام ایمان ؟
مسلمان گفت : منظورت چیه ؟
گبر: در میان شما دو ایمان وجود دارد یکی بایزیدی و یکی امثال تو !
ایمان آن عارف دوست داشتنی است ولی من مرد آن نیستم و یکی هم ایمان امثال توست که
از چنین ایمانی متنفر هستم !!!!!!!1
گرچه در ایمان و دین ناموقنم لیک در ایمان او بس مومنم
نکته
حقیقت دین و ایمان دوست داشتنی است به شرطی که طبق موازین خود دین باشد
نه دلسوزانه و جاهلانه به آن آب بریزیم .
کسانی مثل امام کاری کردند که مسلمان بخصوص شیعیان ابهت و مرامشان در جهان مورد تحسین دوست و دشمن قرار گرفت.
اما خرافات و رفتار بعضی از دینداران به جای اینکه جذبه داشته باشد ؛ دافع دارد !!!!!!!!!
ای کاش بعضی از دین داران از دین حمایت نمی کردند!!!
وهابیت هم مدعی ترویج دینند!!!!!
غرب زده ها با متد غرب بعضی از احکام را ترویج و بعضی را حذف می کنند این هم دغدغه دین دارند!!!!!!!!
ای کاش بعضی از ولایتمدار ها از ولایت دفاع نمی کردند دفاع بد ، بدتر از دفاع نکردن است!!!!!!!!!
و ای کاش ..........
شاید به این خاطر است امام صادق علیه السلام می فرماید:
یا امام رضا می فرماید: اگر مردم زیباییهای سخنان ما را میشناختند ، بیشک از ما پیروی میکردند.3
البته حرف ان غیر مسلمان هم درست نیست یا همه مسلمان باید عارف باشند یا همان کفر بهتر !
این قانون« همه یا هیچ »در اینجا حرف شیطانی است!!!!
به هر حال
آب دریا را گر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
1-به نقل از مثنوی دفتر پنجم ص213
2-مشکاة الأنوار، ص 67
3-وسائل ج 27 ص 92
بعضی از افراد نسبت به خداوند یک سری پرسش دارند که برای آنها قابل
هضم نیست ؛ هرچند که تعبدا آنها را قبول دارند . علم کلام به خوبی به
این گونه سوالات جواب داده است ولی از آنجایی که بحث های علمی
خشک و عمیق از حوصله افراد عادی خارج است ، خیلی از افراد به دنبال جواب نیستند و
این گونه سوالات مثل بیماری درونی گاهگاهی آنها را رنج می دهد.
یکی از این سوالات این است که چرا خداوند خسته نمی شود ؟ یا در آیه الکرسی می خوانیم که
خداوند نه خواب سبک دارد نه خواب ستگین !!!
خیلی از این نوع پرسشها به این بر می گردد که ما خداوند را با چیز های مادی تشبیه می کنیم
و برای او ظرفیت بالاتری و بیشتری فرض می کنیم ؛ در صورتی که خداوند ماده نیست و ویژگی
چیزهای مادی را هم ندارد . حضرت علی علیه السلام می فرماید:«فَاعِلٌ لا بالْحَرَکَةُ»1
یعنی اگر خداوند بخواهد کاری را انجام بدهد نیاز به حرکت ندارد تا بعد مدتی خسته شود و نیاز به استراحت
داشته باشد بلکه هر کاری که انجام می دهد با اراده است.
فرض کنیم ما اراده کنیم که در آسمان پرواز کنیم یا اراده کنیم که در ذهن خودمان به بهترین نقاط دیدنی برویم یا
اراده کنیم که غذای لذیذی را بخوریم و.....اگر هزاران اراده کنیم ما را خسته نمی کنند ولی اگر با اسباب مادی به
یک مسافرت کوتاه برویم چقدر زود خسته و کوفته می شویم ؛ ولی از نفس کشیدن خسته نمی شویم!!!!!
خداوند با ابزار بدنی و مادی کار نمی کند تا خسته شود بلکه با اراده کار می کند و آن هم خستگی ندارد البته
اراده کردن ما فقط صورتی از اشیاء را در ذهنمان مجسم می کند ولی خداوند در بیرون تحقق پیدا می کند به تعبیر
قرآن تا ارده کند «کن فیکون »2 می شود .
این جواب ساده و خودمونی به این گونه پرسش هاست بحث نفس گیر در علم کلام علماء بحث می کنند!.
1-شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص78.
2-بقره 117
کلماتی که در عربی به معنای خانه آمده و در آیات قرآن به آنها اشاره شده است،
چندین کلمه است ولی سه مورد آنها بار ارزشی مخصوصی دارند که برداشتی از
این کلمات به محضرتان عرضه می شود.
اولی آنها واژه «منزل» است که در قرآن برای حضرت موسی ع بکار رفته است رب
انزلنی منزلا مبارکا1
و در مورد زن واژه «بیت »بکار رفته است که در مورد حضرت آسیه است که به خداوند عرضه
می کند: رب این لی بیتا فی الجنه2
و در مورد همسر و شریک زندگی که با هم باشند واژه« مسکن »بکار رفته است که
خداوند در مورد حضرت آدم و حوا می فرماید: اسکن انت و زوجک الجنه3
شاید نکاتی که از این طرز سخن گفتن از قرآن قابل برداشت می باشد، این است
که مرد نیاز به منزل دارد یعنی بعد از کار و تلاش روزانه وقتی وارد خانه می شود باید
خود را تنزل {پایین }و نسبت به خانواده فروتن و کوچک جلوه دهد ؛ قهرمان بازی
و پهلوانی را در بیرون از منزل داشته باشد و در داخل خانه با اهل آن ، خود را مساوی
آنها یا پایین تر از آنها بداند و از غرور و تعصب بی جا که باعث فرو پاشی خانواده هاست بپرهیزد.
زن هم به بیت نیاز دارد که در بیتوته کند یعنی شغل و محل اصلی زندگی زن در خانه است ،
به بچه داری و شوهر داری بپردازد که در بیان ائمه خدمت به شوهر را جهاد زن معرفی شده است.
لذا اگر وقت زیادی آورد بیرون از خانه می تواند کار کند یعنی اصل اولی و مهم برای زن خدمت در حوزه خانه است .
بعد از این نوبت به واژه مسکن می رسد یعنی اگر زن و مرد به این دو وظیفه خود عمل کردند
خانه برای هردوی آنها مسکن و محل آرامش می شود .
از این به بعد کانون خانه به خاطر آرامش عجیب آن محل رشد و پرورش انسانهایی می شود که
در جهان می توان الگوی تمام عیار بشریت باشند.
اما متاسفانه امروزه به خاطر سبک غلط زندگی خانه فقط محل خوردن و خوابیدن است و از آرامش خبری نیست ،زن و مرد
خانه را با بحث های بیهوده که خیلی ها وارداتی و از خارج خانه وارد شده ، مثل دیدن تجملات و....
نتیجه آن هم خانه را به جهنم وعده داده شده تبدیل می کنند و فرزندان هم سهم آنها از خانه فقط به عنوان خوابگاهاز آن
استفاده و شریک فکر و نظر والدین نیستند!!!!!
2-تحریم 11
3-بقره 35
اسلام دین کامل و جامعی است که از ریزترین چیزها تا مسائل کلان را به مناسبت های
مختلف بیان کرده است به تعبیر قرآن « تبیان کل شی»1 است ، این مسائل در قرآن به طور
کلی بیان شده و روایات به شرح و تبین آنها پرداخته و تطبیق و پروهش آنها را به عهده عقل این
رسول باطن ، گذاشته اند.
یعنی گاهی عقل به اسرار و جوانب آیات و روایات پی می برد و گاهی هم بعضی از مسائل از
تیر رس عقل بشر به دور است.
در این بحث کوتاه تاثیر زمان و عوامل جوی و سماوی بر عمل زناشویی مختصرا بیان می شود.
ما روایات زیادی داریم که از آمیزش در اول و وسط و آخر ماه نهی شده{کراهت} یعنی همان طور که جاذبه
ماه و خورشید بر دریا باعث جذر و مد می شود ؛ عمل در این ایام هم باعث کم عقلی، ناقص الخلقه بودن،
مجنون شدن بچه و سهیم شدن شیطان می شود. اگر تاثیر ماه بر جذر و مد از نظر علمی ثابت شده
این گونه بحث ها هم علاوه بر قبول تعبدی نیاز به اثبات علمی در آزمایشگاه دارد.که
با اندکی تامل در علوم آزمایشگاهی این نظر اسلامی قابل اثبات است .
به عنوان نمونه پیامبر اسلام به حضرت امیر فرمود: یا علی ! در مقابل خورشید و نوردرخشنده
آن با همسرت آمیزش نکن ، مگر پرده بیاویزی که شما را بپوشد؛ در غیر این صورت اگر فرزندی به دنیا بیاید
همیشه در حال فقر و پریشانی است تا بمیرد.2
نکته علمی آن،در این است که اگر چیزی در برابر اشعه خورشید قرار بگیرد از تاثیر ان می کاهد ؛
درست مثل اینکه در قسمت رادیولوژی برای محفوظ ماندن از تاثیر اشعه ، روپوشی از سرب می پوشند.
در عمل زناشویی در مقابل افتاب ،موجب عرق و بالا رفتن حرارت بدن می شود که باعث جذب
و نفوذ اشعه ماورءبنفش و در نتیجه اختلالاتی در ژن ها و کروموزنها می شود.
این شاید یک نکته از هزاران نکته احادیث ماست که از آنها غافلیم.
متاسفانه در این سبک غلط فرهنگ نامبارک غربی ، عمل جنسی از سایر پدیده بیشتر در معرض خطر
قرار گرفته و امروزه فرهنگ برهنگی و ...از طریق فیلم و عکس و.....ما را از فرهنگ اصیل و عالی اسلام
دور کرده و مردم ظاهر بین هم به راحتی از این الگو زشت پیروی می کنند.!!!!!!!
1-نحل 89
2-بحار ج103 ص 281
همانطوری که یک فوتبالیست برای رسیدن به جام جهانی ، ابتدا با گل کوچک و
شایدبا توپ پلاستیکی تمرین کند تا کم کم از مرحله استانی و کشوری بگذرد و
بازیکن شناخته شده جهانی شود ، یک مدیر خوب هم باید از خود و خانواده خود شروع
کند و اگر توانست نواقص مدیریت شخصی و خانوادگی خود را برطرف کند، وارد اجتماع و مدیریت
کلان شود.
انسان در بحث مدیریت داخلی باید مدیر افکار و اعضائ خود باشد، هر حرفی را نباید هرجا و
به هرکس بزند ، به قول معروف « هر سخن جایی و هر نقطه مکانی دارد» اگر انسان در محیط
شخصی توان کنترل زبان خود را نداشت ، چطور در برابر این همه خبرنگار می تواند خود را کنترل کند.
همچنین باید بر چشم و گوش و سایر اعضاء خود مسلط باشد؛ یعنی هم احتیاجات مشروع و قانونی
آنها را بر آورده کند و هم خوب از آنها کار بکشد و از آسیب های آنها هم مطلع باشد.
به عنوان مثال: برای گوش باید بهداشت گوش را رعایت کند و از همان ابتدا آن را عادت دهد که سخن
موافق و مخالف را درست بشنود و تصمیم گری را بر عهده عقل بگذارد؛ چون وظیفه گوش فقط شنیدن است .
اگر ضعیف عمل کرد به خود تشر بزند نه دیگران !
وقتی این مدیریت در انسان نهادینه شد و انسان توانست خود را خوب کنترل کند بعد در خانواده این
مدیریت خودش را نشان می دهد، و کم کم می تواند مدرسه ای را خوب اداره کند،و به یک پست کلیدی برسد.
اگر مدیر یک مدرسه یا بخشدار توانست در مجالس اشراف همان روستا شرکت کرد و غذاهای نامعتارف و
هدیه های بی دلیل را قبول کرد ؛ این در هنگام پست مهم حقوق آنچنانی را حق مسلم خود دانسته و برای خود
شانیتی قائل خواهد شد. این گونه مدیران دانسته یا نداسته راه عثمان بن حنیف را ادامه داده که با اینکه منسوب
به حضرت امیر است ولی در مجالس اشراف شرکت و از غذاهای رنگانگ استفاد خواهد کرد .
این گونه مدیران نیاز به تشرگونه حضرت امیر دارند تا از خواب غفلت و شانیت مجازی بیرون آیند و به دنیای حقیقی و واقعی
جامعه بپیوندند!!!!!!
اگر قائل به این قانون الهی باشیم ک انبیای هر عصر باهوش ترین افراد آن عصر بودند چیزی
گزافی نگفتیم هر چند انتخاب این کار به دست خالق هستی است که از درون و برون افراد آگاه است ؛
زیرا که حکومت شایسته سالاری این اقتضاء را دارد که شخص کارآمد و مدیری جامعه
را اداره کند. حضرت سلیمان هم از این قانون مستثناء نیست نمونه آن را در برخورد با ملکه سبا می بینم.
وقتی هدهد جریان خورشید پرستی قوم سبا را به حضرت سلیمان خبر داد ، حضرت از کارگزاران حکومتش
خواست تا ملکه سبا را با تخت پادشاهیش احضار کند؛ آصف برخیا گفت : با یک چشم به هم زدن تخت او را حاضر
می کنم و این کار را کرد چون دارای علم لدونی بود.
اما وقتی بلقیس ملکه سبا را احضار کرد ، با این جملات او را تست کرد :
فَلَمَّا جَاءَتْ قِیلَ أَهکَذَا عَرْشُکِ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ وَأُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَکُنَّا مُسْلِمِینَ 1
أَهکَذَا عَرْشُکِ یعنی آیا این تخت شبیه تخت شماست؟ او هم با تعجب جواب می دهد: کَأَنَّهُ هُوَ
گویا این همان تخت است. چرا این بانو شک در تخت خودش دارد به خاطر اینکه بعد زمانی و مکانی
از سرزمین اوست . چطور ممکنه با این فاصله زیاد تخت من در چند لحظه این باشد!!!!!!
چرا حضرت سلیمان آن بانو را امتحان کرد؟ و یا چرا تست هوش از او به عمل آورد؟
این آزمایش هوش شاید برای این باشد که وجود مبارک سلیمان اگر بخواهد یمن را اداره کند چه بهتر که
به وسیله کسی که مقبول مردم است اداره کند به او هم سِمتی بدهدتا وقتی که به کشورش
برگشت هم مومن به هدف و پیامبرش باشد و هم کشورش را از شرک نجات دهد و این جز معجزه و
کار خارق العاده چیزی دیگر نمی تواند در او اثر بگذارد وگرنه این آزمایش هوش بر فرض او را بیازماید که
او هوشمند است یا نیست حالا بر فرض هوشمند باشد یا نباشد چه اثری دارد؟
اییییییییییی کاش این روش مملکت داری در بین تمام مدیران کشور هم اجرا می شد !!!!!!
الان بعضی از این مدیران در جمهوری اسلام سمت رسمی مدیریت دارند چون تحصیل کرده خارج هستند ،
هرگز اعتقادی با این که دین بتواند جامعه را اداره کند ندارد که نمونه های آن در لابلای سخنانش مشهود است
اگر علنا مخالفت نمی کنند، به خاطر ترس از دست دادن صندلی قرمز استتتتتتت!!!!!
در حالی که انقلاب با دست خالی تمام مستکبران عالم را بیش سه دهه به چالش کشیده
و هر چه هم برنامه ریزی می کنندراه به جایی نمی برند چون دست الهی پشتیبان ابن نظام است !!!!!
1-نمل 42
نقل شده : وقتی که حضرت یوسف عزیز مصر شد ، وی دوستی داشت که در دروان کودکی با هم
بسیار صمیمی بودند . او عزم سفر کرد تا به دیدار دوست قدیمی و صمیمییش یوسف ع برود؛ برای
او هم یک آیینه به عنوان کادو خرید تا به او هدیه دهد، وقتی به دیدار دوستش رسید بعد از احوال پرسی
و شرح ماجرا و سر نوشت حضرت یوسف که همه را حکمت و امتحان الهی می دانست ؛ دوست
صندوقچه سوغاتی را باز کرد و به حضرت گفت: هرچه فکر کردم چه چیزی برای شما بیاورم ، چیزی
خوشتر از جمال دلربای شما را نیافتم . بنابرین آیینه ای برایت خریدم تا همیشه جمال زیبای خود را در
آن مشاهده کنی و از بنده حقیر هم یادی کنی!.
آیینه آوردمت ای روشنی تا چو بینی روی خود، یادم کنی1
آری هدیه خوب است ولی ذوق انتخاب هدیه خوبتر
بهترین هدیه بندگان به خداوند معتال دل پاک است که آیینه صفات الهی باشد، این که فرمودند:
«مومن آیینه مومن است»
یک تفسیر عرفانیش همین است که یکی از صفات خداوند مومن است که در آیات و زیارات آمده و
بنده واقعی هم باید آنقدردلش صاف و پاک باشد که این صفت را به خوبی نشان دهد.
این که امام رحل فرمود: عالم محضر خداست در مجضر خداوند معصیت نکنید ، همش به خاطر این است
که عالم آیینه است که همه چیز را به خوبی به خداوند نشان می دهد.
1- به نقل از داستانهای مثنوی 60/1
یکی از مهمترین اختلافات بین والدین و فرزندان عدم درک متقابل از شرایط حاکم بر زندگی
آنهاست . تمام نگرانی والدین انحراف فرزندان و عدم توانایی اداره زندگی آنها در آینده است.
هر چند این نگرانیها را در قالب دلسوزی و به بهانه های مختلف بیان می کنند ولی این اظهار
دلسوزی و ارائه راهکار به فرزند راه و روش خاص خود را دارد .در این چند سطر به بیان
چند نکته اشاره می شود.
اگر قوانین حاکم بر این روابط را به قوانین بانکی تشبیه کنیم ، مهمترین و اساسی ترین ارتباط با
بانکها را موجودی مشتری تشکیل می دهد؛ اگر مشتری حسابی در بانک نداشته باشد ، چک کشیدن
در هنگام نیاز به پول ، بی فائده است. باید قبلا واریزی در حساب پس انداز خود داشته باشد که وقت نیاز
قابل برداشت باشد. این قانون در رابطه خانوادگی هم جریان دارد؛ اگر والدین قبل از نصیحت و تبین قوانین
زندگی برای دلبند خود، از خواسته های مشروع و قانونی آنها بی تفاوت باشد ، نصیحت کردن بچه ها
کشیدن چک بی محل است و فائده ندارد.
به هر حال پس اندازه باید بیش از برداشت باشد،یعنی دادن امتیاز مشروع به فرزند باید بیش از دادن
راهکار باشد! این پس اندازه های خانوادگی همش هم مادی و پولی نیست.
گاهی ممکن است فرزند نیاز به گوش دادن تمام و توجه کامل باشد تا سرمایه جذب اعتماد و
شخیصت در آنها نهادینه شود تا در صورت لزوم هم آنها به حرف والدین گوش دهند .
گاهی رفتاری است اگر والدین رفتاری هنجار شکن در خانواده یا در اجتماع داشته باشند، به صورت
خودکار به حساب بچه واریز می شود و در هنگامه نیاز به همان صورت قابل برداشت است .
نکته دیگر که در این روابط بسیار اهمیت دارد این است که خیلی از والدین تمام قوانین تربیت فرزندان را
بلد هستند ولی توان اجرای آن را محیط خواده خود ندارند آن به خاطر داشتن یک نوع ویروس
یعنی رذائل اخلاقی که در خود آنها وجود دارد ، قابل اجر نیست به تعبیر عامیانه عقل آنها
«هنگ» می کند این صفات اخلاقی ممکن است حیای کاذب یا تکبر بی جا و یک نوع شانیت و ...باشد.
نکنه پایانی و از همه مهمتر باید خاضعانه از خداوند کمک خواست ؛ چه بسا افرادی که
دکتری روانشاسی تربیتی را دارند و در این باره صاحب فکر و نظر عالی هستند ولی بچه های
درستی را تربیت نکرده و به جامعه تحویل نداده اند.
خداوند متعال در قرآن مجید طوری اعمال خوب و بد را مهندسی کرده که
دل هر انسان متفکر و منصفی را به وجد می آورد .
شایدتعجب کنیم که اعداد و ارقام ریاضی فقط مربوط به کسب کار نیست بلکه این
اصطلاحات ریاضی و تعابیری نزدیک به این معنا و در قالب دیگری به طور خام در آیات و روایات
بیان شده است .
هشام بن سالم گوید :« امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش امام سجاد نقل کرده است که
می فرمود :
«وای بر کسی که یکان او از دهگانش پیشی بگیرد. هشام به امام صادق ع عرض کردم این چگونه امکان پذیر است ؟
امام فرمود: آیا این آیه را نشنیده ای که خداوند در قرآن می فرماید:
مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ? وَمَن جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یُجْزَى? إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ1
پس پناه می بریم به خداوند از کسی که روزی ده گناه مرتکب شود ولی یک کار نیک نداشته باشد»2
از این حدیث معلوم می شود خداوند برما بنده ها چقدر منت دارد و دوست دارد ما را بهشتی کند، کار زشت
و ناپسند ما را با یکان و تک رقمی حساب و اعمال خوب و مفید ما را با دهگان و صدگان شمارش می کند تا پرونده
ما را پر کند.!!!!
در این قانون سنجش کف ترازو را به نفع بندگان با پارسنگ {دهگان و بالاتر}گذاشته و کار زشت را طوری حساب می کند که ذره ای اضافه
و اجحاف و ظلم به بندگان نشود به این دلیل آخر آیه دلیل را بیان می کند وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ.
آیا در این حساب و کتاب برای اندشمندان تدبر و تفکری نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1- ال عمران 160
(هر کس عمل نیکی بیاورد، ده برابر آن پاداش برای اوست و هر کس عمل بدی بیاورد،
جز به همان اندازه سزایش نمی دهند و ایشان موردستم قرار نمی گیرند)
2-معانی الاخبار ص73
هرچند دوره ترجمه کتب هندی و یونانی و سایر ملل قبل از هارون رواج داشت ؛
ولی اوج دوران ترجمه در زمان هارون و فرزندنش مامون اتفاق افتاد .
کتب مهم فلسفی ،پزشکی و ریاضی در این دوران به عربی ترجمه شدند.
ثمره این کار باعث رونق کاغذ سازی ، بازار ورقان ، گسترش فرهنگ کتاب خوانی
و در یک کلام پدید آمدن کتابخانه های بزرگ اسلامی در راس آنها «دارالحکمه » بغداد
بزرگترین کتابخانه اسلامی بود. مامون در کار ترجمه ، گوی سبقت را از سایر خلفای
عباسی ربوده بود و به بهانه مختلف به مترجمین هزینه گزاف می پرداخت. هرچند دانش دوستی،
جزء ستون فقرات اسلام است که باعث گسترش علم در تمام دوران می شود.
ولی سیاستمداران کهنه کاری چون مامون برای استحکام حکومت خود، به آن رنگ سیاسی می دهند.
البته مسائل سیاسی تک علتی نیستند شاید یک علت آن سرگرم کردن مردم و نخبگان جامعه به امور به
اصطلاح علمی و فراموش کردن امور مملکتی و کلان خلافت یا چهره علمی از خود ساختن و .....
نقل شده است که« مامون شبی در عالم خواب ارسطاطالیس ، فلیسوف مهشور یونانی
را به خواب می بیند در خواب چند سوال از او می پرسد و بعد از بیدار شدن به فکر
ترجمه کتب این فیلسوف می افتد؛ لذا جمعی از داشمندان اسلامی را به دربار پادشاه
روم می فرستد و از او می خواهد که علوم قدیم روم را برای او بفرستد تا او کار ترجمه آنها را آغاز کند ».1
اما با وجود این تلاشهای علمی یک نکته مهم بزرگی وجود داشت که فقط امام رضا علیه السلام
آن را درک و توان مقابله را با آن داشت و آن هم گروهی از پیروان سر سخت مذاهب مختلف از این آب
گل آلود استفاده کرده و تفکر و عقاید مسموم خود را در لابلای کتب علمی به خورد افراد ساده دل مسلمان دادند .
از آنجایی که دانشمندان با تقوا ،دلسوز و توانمند علمی مناسبی نبود ، هفتاد فرقه از امت اسلامی سر در آورد.
امام رضا علیه السلام یک تنه در برابر این فرهنگ مسموم ایستاد و توانست در حوزه تحت نفوذ خود ؛
بخصوص شیعیان را از این امواج سهمگین نجات دهد.
در اثر این آشنایی با فرهنگ فلسفی یونان و تکیه بر استدلات عقلی ؛ مسلمانان فقط عقل را
سرچشمه معرفت می دانستند و کم کم وحی را از صحنه استدلال بیرون کردند و نتیجه آن؛ هر
فرقه استدلال پوچ و خرافی خود را مبنا تفکرات خود قرار دادند که دود آن تا زمان ما هنوز در
برخی از فرق اسلامی بلند است.
شایدآن دوره ترجمه را شبیه تهاجم فرهنگی غرب در این عصر دانست که با گسترش فرهنگ مجازی ؛
سبک زندگی غربی بر جوامع اسلامی غلبه پیدا کرده است. فرهنگ رضوی و رهروان آن حضرت می طلبد
که با این تفکر مسموم مقابله کرده و پیروان امام رضا را از این شبیخون فرهنگی نجات داد.
1- الفهرست ابن ندیم ص 353