یکی دیگر از عواملی که اسنان را خوش فرجام می کند ، راضی نگه داشتن والدین است.
اگر پدر و مادر از انسان راضی نباشند ، طبق روایات معتبر ،افرزند لال از دنیا خواهد رفت .
و این نتیجه طبیعی عدم رضایت آنهاست . و کسی که هم لال باشد و نتواند در برابر
نکیر و منکر با زبان قاطع جواب دهد ، قطعا عاقبت به خیر نمی شود هرچند هم عمل صالحی
داشته باشد. زیرا پدر و مادر در واقع خالق ثانی هستند و داری حق وتو خالقیت الهی هستند .
به تعبیر دیگر ؛پدر و مادر مظهر و تجلی صفت خالقیت الهی اند اگر از فرزند ناراضی باشند باعث ناراضی
خداوند خواهند شد و باید تاوان آن را پس دهد به این علت عاق والدین از گناهان کبیره شمرده شده
است . پیامبر(ص) فرمود: کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدای را به غضب در آورده است.1
روایت معروفی در این باره وارد شده که شاهد و دلیل مدعا ما در بحث خوش فرجامی یا بد فرجامی
است. امام صادق(ع) فرمود:
«هنگام مرگ جوانی، پیامبر اکرم(ص) کنار بستر او حضور یافتند و به جوان فرمودند:
بگو لا اله الا الله، فرمود: زبانش بند آمد، چندبار تکرار کرد ولی زبان او بند شد، پیامبر(ص)
به زنی که کنار جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ زن گفت: بله، من مادر او هستم،
فرمود: آیا از او ناراضی هستی؟ زن گفت: بله شش سال است با او صحبت نکرده ام، فرمود:
از او راضی شو، زن گفت: یا رسول الله بخاطر رضایت تو خدا از او راضی شود.
(من از او راضی شدم) سپس پیامبر(ص) بجوان فرمود: بگو لا اله الا الله، جوان در این هنگام گفت:
لا اله الا الله و پس از لحظاتی مرد.»2
به هر حال خدمت به والدین و راضی نگه داشتن انها نتیجه شیرین دارد . این کار آسان(خدمت و راضی
نگه داشتن آنها ) نتیجه بزرگی خواهد داشت و آن حسن عاقبت است .
2بحار الانوار، ج 74، ص 75.
یکی از عوامل عاقبت به خیری ، استقامت در برابر شیاطین درونی و بیرونی است.
استقامت در مفهوم قرآنى آن اصطلاحى براى پایدارى در دین و مسیر حق
در برابر کژیهاست. اهل معرفت تعابیرى چون «اهل استقامت» و «منزل استقامت»
را که مرحلهاى از مراحل سلوک الى اللّه است به کار می برند.
به تعبیر حضرت امیر زندگی دنیا پیچیده است با انواع مشکلات و تلخ کامیی ها ،
اگر انسان در برابر این هم مشکلات که دارای مصلحت تام الهی هستنند، صبر و
استقامت نورزد، چیزی جز درد و رنج و سرانجام بد فرجامی عائد انسان نمی شود؛
زیرا اگر مدت کوتاه زندگی انسان در دنیا را با زندگی آخرتش، که بی نهایت و پایانی
برای آن نیست،مقایسه شود؛ تحمل سختی ها ومشکلات بر انسان آسان و
هموار می شود؛ زیرا معیار و ترازوی خوش بختی و سعادت با پارسنگ عاقبت
به خیری سنجیده می شود.لذا امام علی علیه السلام می فرماید:.
«عمل، عمل! پس از آن: عاقبت، عاقبت! و نیز: استقامت، استقامت! و سپس:
صبر، صبر! و: پارسایى، پارسایى!بى گمان هر یک از شما را نهایت و هدفى معین
است، پس راه خود به آخر برید. و بى تردید براى شما پرچم و نشانى است، به
دنبالپرچم خویش هدایت جویید، اسلام را نیز غایت و هدفى است، شما باید به
سوى آن هدف نهایى به پیش روید»1
یعنی هرعمل و کاری که انسان می خواهد انجام دهد ،گویا مثل جاده ای است که باید
پایان و مقصد ان را دید وبا صبر و حوصله خود را به خط اخر رساند و گر نه عاقبت خوبی
نصیب انسان نخواهد شد.یا امام صادق علیه السلام می فرماید:
« فعلیکم بالصبر فهو محمود العاقبة»2
1-نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ص252- قم، چاپ: اول، 1414 ق.
2-بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج42 ؛ ص292- بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
یکی دیگر از صفات برجسته اخلاقی که نقش زیادی در خوش فرجامی دارد، حس
تشکر و سپاسگذاری است . چیزی که در دنیای امروز حنای آن کمرنگ شده و کمتر
کسی یافت می شود که دربرابر این همه نعمت رنگارنگ الهی ، زبانش به شکر خداوند بچرخاند.!!
در حالی که خداوند در قرآن مجید آن را شاه کلید زیادی روزی و عاقبت به خیری می داند.در سوره
اعراف آیه 69 این طور می فرماید:
«فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ؛ پس نعمتهاى خدا را به یاد آورید باشد که رستگار شوید».
در این آیه شریفه «لعل»به چشم می خورد که هم به معنی شاید است و هم به معنی قطعا و یقین
می آید ،به نظر مفسران بزرگ اینجا به معنی یقین است . و از کلمه « تفلحون » عاقبت به خیری
فهمیده می شود.معنی آیه این می شود که هرکسی نعمت های الهی را با حس سپاسگذاری یاد
کند قطعا عاقبت به خیر و رستگار می شود . رستگاری بدون عاقبت به خیری معنا ندارد ؛ زیرا اگر
انسان بنا باشد در این دنیا خوش باشد ولی بعد از آن دوباره عذاب و تلخ کامی ها شروع شود ,
این رستگاری نیست بلکه رستگاری واقعی آن است که بعد از آن دیگر روی بدبختی و گرفتاری های
رزمره زندگی را نبیند این هم با مرگ که مقرون به عاقبت به خیری است همراه است.
به عبارت دیگر وقتی تمام نعمت های که در آن غرق شده را از خداوند بداند , قطعا میسر
استفاده و بهره برداری را طوری قرار می دهد که خداوند راضی باشد و از اسراف و تجمل گرایی
و امثال آن دوری می کند و در واقع خود را در میسر خوش فرجامی قرار داده است.
بنابراین شکر گزاری هم مانع بعضی از گناه ها می شود و باعث افزایش روز و در آخر هم خداونذ
وعده بهشت و عاقبت به خیری را داده است که موید آن این رویت نورانی است.
«حضرت داوود علیه السلام از خداوند خواست تا دوستش را در بهشت به او نشان دهد.
ندا رسید: فردا او را بیرون از دروازه شهر خواهی دید. فردا، وقتی حضرت داوود علیه السلام
از دروازه شهر خارج شد، با متی، پدر یونس پیامبر برخورد کرد و دید مقداری هیزم به دوش
گرفته و در پی خریدار می گردد. حضرت داوود پس از اینکه با او هم صحبت و همراه شد،
دید شخصی هیزم ها را خرید و متی از همان پول هیزم، آرد و نمک برای خودش، داوود و
سلیمان خرید و نان تهیه کرد، ولی پیش از خوردن، متی سر به آسمان بلند کرد و گفت:
پروردگارا! هیزمی که من کندم، درختش را تو رویاندی. نیرو و قدرت بازو را تو به من
بخشیدی، توانایی حمل آن را تو دادی، خریدار را تو فرستادی، گندم نان را تو آفریدی،
دستگاهی آفریدی (دستگاه گوارش) تا بتوانیم نعمت تو را مصرف کنیم. می گفت:
و از گوشه های چشمش اشک می ریخت. سپس حضرت داوود رو به حضرت سلیمان کرد و
گفت: این شکر و سپاس گزاری است که انسان را به مقامات عالی می رساند»[1].
همان طوری که وعده داده بودیم که عوامل عاقبت به خیری را در آیات و روایات به
صورت خام مطرح شده ، به اختصار در محضرتان عرضه کنیم.
یکی دیگر از عوامل عاقبت به خیری که در روایات بیان شده است «نماز اول وقت »است.
نماز بخصوص نماز اول وقت یا با جماعت ، دیوار بلند بی اعتمادی بین ما و شیطان است
که جیغ شیطان را در می آورد. به این دلیل دو تن از فرشتگان مقرب الهی یعنی جبرئیل و
عزرائیل نسبت به آن موضع قاطع گرفته اند.
جبرئیل که دستش از خواندن نماز جماعت کوتاه است در یک آرزوی دست نیافتنی ! می فرماید:
آرزوی دارم که جزء بنی آدم باشم به خاطر چند چیز که در بین انسانها هست اولین آنها نماز جماعت است.1
و دیگری عزرائیل است که سمت رسمی و شغل اصلیش، قبض روح انسانهاست و آخرین لحظه
حیات انسان به دست او تمام می شود و مهر قبولی یا مردودی ایمان (عاقبت به خیری یا شری)
به فرمان او صادر می شود ، در یک اظهار نظرجانانه و بشارت دهنده از مراقبین نماز اول وقت
در لحظه مرگ تمام قد دفاع می کند. !
مهمترین نگرانی انسانهای موحد از زمان خلقت آفرینش تا عصرجدید عاقبت به خیری است.
این نوع تفکر مختص به مومنین متوسط نیست بلکه اولیای الهی و انبیاء هم برای آینده خود
نگران بوده اند و جالب اینکه در بین فرشتگان مقرب و بزرگ الهی هم این دغدغه بوده که
به یک مورد اشاره می شود . نقل شده :
«وقتی این آیه ی شریفه ی قرآن نازل شد و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین،
یعنی پیغمبر رحمت برای همه است، وقتی این آیه نازل شد پیغمبر اکرم
صلی الله علیه و آله به جبرئیل فرمود که ای جبرئیل من برای تو چه سودی دارم،
من برای همه رحمت هستم برای تو که فرشته ی خدایی و معصومی و فرشته
وحی هستی، من برایت چه سودی دارم،
جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله از ابتدایی که خدا من را آفرید همیشه
ترس از این داشتم که عاقبت به خیر نشوم، این آیه ی قرآن که نازل شد،
دیگر خیالم راحت شد، که پیغمبر برای همه رحمت است و رحمت بودننش
برای من بر این است که این خوف و نگرانی من برطرف بشود.
قرآن کریم می فرماید: مطاع ثَمّ أمین حرف پیامبر را آنجا گوش می کنند
و پیامبر کسی است که حرفش پذیرایی دارد، اگر پیغمبر برای من دعا کند
که من عاقبت بخیر شوم،حتماً عاقبت به خیر خواهم شد».1
یا در شرح بعضی از بزرگان نقل شده اگر یک دعای مستجاب داشته باشید
چه دعایی می کنید؟ فرمودند: که خدایا ما را عاقبت به خیر کن.!!!
یکی از مهمترین عامل عاقبت به خیری از دیدگاه آیات الهی تقوا است .
تقوی در واقع یک نوع ترمز و ملکه باطنی است که وقتی انسان در سر دو راهی قرار گرفت ،
راه درست را انتخاب کند و سعادت خود را تضمین کند؛ زیرا که تقوی این هنر و خاصیت را دارد
که انسان را در برابر شهوت و غضب که دو نیروی بسیار خطرناک و مهلک هستنندنگه دارد و قدرت آنهارا
از کار بیندازد یا لااقل آنها را تضعیف کنند و از طغیان آنها جلو گیری کند. لذا قرآن در آیات معتددی
با با صدا رسا می فرماید: «والعاقبه للمتقین»
هر چند تقوا داشتن یک هزینه و دردسرهایی برای انسان دارد و باید انسان از بعضی لذائذ
چشم پوشی کند ولی میوه شیرین و دلچسبی دارد که هم در دنیا انسان را آبرومند می کند
در آخر کار هم انسان را سعادتمند و عاقبت به خیر می کند.
هر چیزی که برای انسان تکراری شود، انسان از آن دلزده می شود غیر از تقوا که به تعبیر
آیت الله جوادی مثل باد بزنی است که باید مرتب آن را چرخاند تا جلوی پشه و یا حرارت گناه
را بگیرد ؛چون طبق آیه قرآن هر لحظه حرارت گناه و خناس هست (الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ )2
لذا باید مرتب تقوی را تقویت کرد. در این آیه یوسوس فعل مضارع است و دلالت
بر استمرار وسوسه می کند پس در آیات و روایات مرتب امر به تقوا شده که شاه کلید
خوش بختی است حضرت علی علیه السلام هر شب بعد نماز عشائ مردم را به تقوی دعوت می کرد و
می فرمود : (تهجزوا رحمکم الله )3خودتان با تقوی مجهز کنید که مرگ خبر نمی کند.
عوامل دیگری هست که به لطف الهی در آینده بیان خواهند شد.
1- بحار ج16 ص 306 چاپ بیروت
2- سوره خناس آیه 5
3- نهج البلاغه ص 321 للصبحی صالح
در یک کلام می توان گفت: ریشه و زیر بنای تمام کارهای انسان
به دوست داشتن بر می گردد ، اگر کسی یا کاری را دوست نداشته باشد
در راه آن قدمی بر نمی دارد.
به عنوان نمونه؛ اگر به دانش آموزی که به سختی برای کسب علم تلاش می کند، بپیرسیم
که چرا این قدر تلاش می کنی ؟ در جواب می گوید: چون علم را دوست دارم!!
اگر از یک مرد بپرسیم، چرا این همه زحمت می کشی ؟ در جواب می گوید: چون زن و بچه
خودم را دوست دارم و می خواهم در رفاه باشند، این تلاش برایم قابل تحمل است.!!
یا از یک خانم بپرسیم، چرا این قدر شب نخوابی داری و نیمه شب بیدار می شوی و بچه ات
را شیر می دهی ؟ در جواب می گوید: چون بچه ام را دوست دارم و دوست ندارم ناله اش
بلند باشد.!!
یا اگر از یک جوان بپرسیم، چرا نماز می خوانی ؟ می گوید: دوست دارم یا اگر کسی نماز نمی خواند بپرسی
چرا نماز نمی خوانی می گوید: دوست ندارم!!!!!!!!!!
خلاصه ریشه و جذر تمام رفتار و کردار انسان را دوست داشتن یا ذوست نداشتن تشکیل می دهد.
ممکن است بعضی از دوستی ها پشیمانی و پیامد ناگواری به دنبال داشته باشد، اما دو نوع
دوستی هرگز پشیمانی ندارد ؛
یکی دوستی با خداوند و دیگری دوستی برای خدا !!!!!!!!
راه آن هم مشخص است:
«قُل ان کنتم تُحبّون اللهَ فاتّبعونی یُحببکمُاللهُ و یغفِر لَکُم ذُنوبکم و الله غَفور رَحیم »1
1
1-آل عمران آیه 31 |
هرچند بحث تساوی زن و مرد از دیر باز در محافل علمی مطرح
شده و جواب های خوبی به آن داده شده است اما در این
بحث از یک زوایه دیگری به بحث پرداخته خواهد شد.
بحث تساوی زن و مرد از سوغات فرهنگ غرب است که نقش دایه دلسوز تر
از مادر را بازی کرده و برای زنان مسلمان نسخه ئ بدلی پیچیده است
و طوری به زنان مسلمان القا ئ می کنند که در اسلام هم مرد سالاری است و زنان
را تحقیر و شهروند درجه دو به حساب آورده و عملا راه کمال را به روی آنان
بسته است و این زنان هستنند که باید در برابر آن دستورات بایستند و حقوق
پایمال شده خود را باز پس گیرند.
ما اگر خیلی هم خوش بینانه به این مسئله نگاه کنیم در واقع این نوع نگاه از
عدم درک اسلام و احکام مترقی آن نشات گرفته است.
ستون فقران دین و کمال آن در معنویات است که کاری به زن و مرد ندارد و
راه را برای رفتن زن و مرد باز گذاشته است که به چند نمونه اشاره می شود
مثلا در باره «حیات طیبه»فقط ایمان و عمل صالح را ملاک و شاخص آن می دادند
و می فرماید:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ
لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
هر کس ـ از مرد یا زن ـ کارى شایسته کند و با ایمان باشد، قطعاً او را
به حیاتى پاک زنده خواهیم داشت و به چنین کسانى بر پایه بهترین
کارى که انجام مى دادند پاداش خواهیم داد».1
یا مورد یادگیری علم آن را فقط منحصر در مرد بودن نکرده و پیامبر اسلام در یک حدیث
نورانی می فرماید:
«طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلى کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ .
تحصیلِ دانش بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است».2
در تمام زمینه های معنوی خداوند کاری به زن و مرد بودن ندارد و مهم برای خداوند
همین بعد معنوی است که انسان خلیفه و جانشین خداست و خداوند از روح خودش
در این بدن دمیده است که در قرآن می فرماید: نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی3
و در یک کلام؛ روح انسان زن و مرد ندارد و درجه بندی آن بستگی به معرفت و تقوی
شخص دارد که در تلاش شخص نهفته است .
اما در بعد مادی خداوند با توجه به توانایی جسمانی و عاطفی مردها و زنان ، تقسیم کار
کرده و کارهای اجرایی را در اختیار مردان قرار داده که این هم امتیازی
برای زنان است و کار های دشوار مثل جهاد و نفقه که کار مهم اقتصادی است
زنان را معاف کرده و مدیریت خانه داری را بر عهده زن گذاشته است .
1-نحل 97
2-بحارالانوار، ج 1، ص 177.
3-حجر آیه 29
تیمور تاش یکی از وزرا و رجال سیاسی دربار رضا شاه
بود که در اواخر عمرش مورد غضب شاه قرار گرفت و بعد از محاکمه
وارد زندان شد و در آنجا به جهنم فرستاده شد.
تیمور تاش در غرور و طغیان و اهانت به دین کم نظیر بود ، جمله ای به
مرحوم دانشمند معظم آقای تنکابنی تهرانی گفته بود که آن و جوابش
شنیدنی است.
گفته بود :« من با علم ، ادب ، منطق ، فیزیک و شیمی ثابت می کنم که خدایی
وجود ندارد و آنچه شما می پرستید خیال و وهم است».
میرزا تنکابنی در جواب گفته بود من هم با شما هم عقیده ام !
وزیر می گوید: دلیل شما چیست؟
او در جواب می گوید : دلیل من بودن شما بر سر کار است ؛ زیرا اگر خدایی بود باید
شما زودتر برکنار می شدید و به سزای عمالتان می رسیدید!!!
جالب اینکه بعد چند روز از این گفتگو میرزا تعبد می شود و بعد از او تیمور تاش هم از
کار برکنار و روانه زندان می شود.
آری غفلت از خالق باعث می شود تا در برابر حق ایستاده و او را انکار کند.اگر خداوند
به کسی مدتی کار نداشت به معنی فراموش کردن ما نیست بلکه مهلت دادن است شاید برگردیم.
امشب ،شب شهادت امام حسن عسکری و امامت امام زمان عج است .
ضمن تسلیت شهادت و تبریک امامت ولی عصر به تمام دوستان و پیروان آن حضرت؛
دو نکته را درباره زمینه چینی امام حسن عسکری برای امامت فرزند عزیزش را بیان می کنم.
شرایط زندگی امام حسن عسکری علیه السلام بسیار بحرانی بود ؛ زیرا بنی عباس می دانستند
که از نسل ایشان کسی به امامت می رسد که جهان را پر از عدل و داد می کند لذا سخت خانه
ایشان را تحت کنترل قرار داده بودند تا به وهم خود جلوی این کار را بگیرند.در حالی این کار دقیقا
مصداق آیه شریفه قرآن است که می فرماید:
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ مى خواهند
نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا گر چه کافران را ناخوش افتد
نور خود را کامل خواهد گردانید1
امام حسن هم دو برنامه مهم را در راس برنامه های خود قرار داد.یکی : حفظ و مخفی نگاه داشتن آن حضرت
برای حفظ از شر دشمنان؛ زیرا دشمنان مترصد بودند که آن حضرت را به شهادت برسانند حتی حمل ایشان مخفی بود
و حضرت نرجس خاتون آثار حمل نداشت و حکومت همواره مأمور میفرستاد منزل امام عسکری را بازرسی میکرد
حتی مأمور زن میآمدند و از زنان بیت امام بازدید میکردند که حامله نباشند.
دوم: مسئولیت و برنامه سنگینتر و بزرگتر این بود که باید امام زمان به شیعیان معرفی معرفی کنند
تا حجت بر آنها تمام بشود و بعد از امام عسکری متحیر نشوند که امام عسکری فرزند نداشت پس امام بعد از او کسیت؟
حتی امام برای بعضی که به آنها اطمینان داشتند و سر نگهدار بودند یا اطلاع می داد که فرزندی
از او به دنیا آمده است و یا حتی امام زمان را به آنها نشان میداد.
هر چند تمام مصائب اهل بیت، درد ناک و خیلی عمیقند و اشک
هر انسان مومن و منصفی را جاری می کند ، اما بزرگترین مصیبت آنها
دور شدن بشریت از معارف و راهنمایی های آنهاست که در این روزها؛
یعنی بعد از رحلت پیامبر اکرم شروع شد و در حادثه عاشورا به اوج خود رسید.
به عبارت بهتر با کودتای ننگین سقیفه مردم را از اهل بیت که همتای قرآن بودند
جدا کرده و مرجعیت دینی را از آنها گرفتند و در اختیار افراد معمولی قرار دادند که
در خیلی از معارف دستشان واقعا خالی بود .
به عنوان نمونه در تاریخ زندگی امام حسین علیه السلام نقل شده :
«در مجلسی ابن عباس و دیگران نشسته بودند و وجود مبارک سیّدالشهداء هم
حضور داشت. ابن ازرق با بودن حجّت خدا در حضور امام حسین(سلام الله علیه)
از ابن عباس سؤال میکند وجود مبارک سیّدالشهداء وقتی جواب سوال او را داد ، این مرد
در کمال بیادبی میگوید: آقا از تو که سؤال نکردم!»1
این مصیبت عظماست که ولی خدا را در حد یک طلبه معمولی هم قبول نداشتند!!!
و از این غمبارتر اینکه ابن عباس او را معرفی میکند که نه اینها هم باسوادند!!!
لذا ما در کل وسائل الشیعه دو روایت فقهی هم از امام حسین علیه السلام نداریم !!!
امروز هم دوری از امام زمان عج بزرگترین درد بشریت است که از فوائد و برکات آن حضرت محروم اند،
هرچند شیعه از نظر علوم و معارف الهی در صدر تمام مذاهب و قابل مقایسه با آنها نیست ، اما باز
دوری از اهل بیت باعث این همه اختلاف فقهی بین علما و تشت بین سیاسیون و سایر علوم شده
است.مثلا ما در پزشکی بیش از 11هزار روایت داریم ولی چون روی آنها کار علمی صورت نگرفته
هنوز دست نخورده باقی مانده اند و بشر در بخش سلامت با داروی هایی خود را درمان می کند
که چندین عوارض را به دنبال دارد که داد خود پزشکان را هم در آورده است.!!
این محرومیت ها بزرگترین مصیبت برای تمام بشر و خود ائمه که دلسوزان بشرند .