شاید این نکته به ذهن شما هم رسیده باشد که براستی برای هر چیزی قیمت
است و به عبارت ساده تر هر چیزی ارزشی دارد، مثلا کارخانه ذوب آهن یک
قیمت دارد، یک فرش یک قیمتی دارد ، پژو پارس یک قیمت دارد و ....
یک انسان چقدر می ارزد؟
همان طوری شاخص ارزش گذاری باید از طرف کارشناس خبره همان کالا
باشد که بازار را به خوبی می شناسند و بر قیمت کالا تسلط دارند ، ارزش انسان
هم از طرف کارشناس الهی قیمت گذاری شده است ، لذا هم قرآن و هم اهل بیت
به مناست های مختلف انسان را ارزیابی کرده و برچسب قیمت را در قرآن و
روایات نصب کرده اند.
قیمت پایین و نرخ تعاونی هر انسان بهشت است هر کسی کمتر از آن بفرشد قطعا ضرر
کرده است !!!!!!!!
به عنوان نمونه امام کاظم علیه السلام می فرماید:
اِنَّ اَبدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنٌ اِلَّا الجَنَّهٌ، فَلا تَبیعُوها بِغَیرِها؛
همانا بدنهای شما را بهایی جز بهشت نیست. پس آنها را به غیر بهشت نفروشید.
یا فرآن در این باره می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ
در حقیقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینکه بهشت براى آنان باشد خریده است2
البته این قیمت گذاری برای انسان معمولی و کف قیمت است اما سقف و بالاترین قیمت
برای انسان رضایت خداوند است که اولیاء الهی به دنبال آن بوده و هستند که مولا علی علیه السلام
در این باره در حدیث معروفی فرموده است:
«الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛
«خدایا من تو را پرستش نکردم از ترس آتش جهنمت و پرستش نکردم به طمع بهشتت،
بلکه فقط تو را شایسته پرستش می بینم»3
و تا زمانی که زنده بود به غیر از رضایت الهی به چیزی فکر نکرد.!!!
جالب اینکه آن امام عزیز در جای دیگر فرمودند:
چقدر طالب بهشت کم است ، ندیدم کالایی این قدر گرانبها و کم مشتری4 !!!!!!!!
1-تحف العقول، ص389
2-توبه 111
3-بحار الانوار، ج 41، باب 101، ص14)
4-تفسیر سوره واقعه شهید دستغیب ص 66
در حدیث معروفی از امام حسن عسگری نقل شده که« مومن پنچ نشانه دارد یکی
از آنها خواندن زیارت اربعین در روز اربعین است»1.
شاید علت عمده خواندن این زیارت ، این است که زیارت اربعین پشت صحنه قیام کربلا
را برای ما مشخص می کند؛ زیرا مومن هر بهره ای از اسلام دارد به خاطر خون
شهدای کربلا و جان بازی آنهاست، که در این زیارت در قالب دعا آمده است .
این زیارت هم اهداف امام حسین را مشخص می کند و هم اهداف دشمنان امام
که دنیا طلب و به دنبال بهره ناچیز دنیا بودند مشخص شده است که در واقع زنگ
خطری برای همه انسانهای مومن و خداجوست.
هر چند ظاهر حادثه عاشورا را یزید و همفکرانش طراحی کردند ولی پشت صحنه
آن جهل مردم بود که جاهلانه به دنبال عده ای دنیا پرست راه افتادند و فرزند پیامبر
را به قربانگاه بردند ، اگر جهل مردم نبود محال بود حادثه کربلا به وجود بیاید!!!
لذا در این زیارت عرض می کنیم :خدایا !
حسین بن علی بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه2
یعنی امام خون خودش را در راه تو داد تا مردم را از جهالت و سرگردانی نجات بدهد.
یعنی امام از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا و از کربلا تا لحظه شهادت با سخنرانی ها
و نامه های خود هر چه از دستش آمد تا مردم را بیدار کند انجام داد ، اما مردم فریب
خوده که سالها با مکر و حیله های معاویه خوابیده بودند با سخنرانی بیدار نشدند و
فقط خون امام مظلوم و اسارت اهل بیت ، می تواند آنها را بیدار کند؛ لذا از عاشورا تا اربعین
اکثریت مسلمانان عراق ، شام و حتی حجاز از خواب غفلت بیدار شدند و با حوادثی
بعدی مثل قیام توابین ، وافعه حره ،قیام مختار و قیام زید پرونده بنی امیه را برای
همیشه بستنند و عباسیان هم با خون خواهی امام حسین به قدرت رسیدند.
ای کاششششششششش مردم قبل از قیام امام با سخنرانی از جهل بیدار
می شدند تا کار به قربانی شدن فرزند پیامبر اکرم نکشد.
البته پیاده روی اربعین یک دلیل دیگری هم دارد آن هم به یاد اولین زیارت
امام حسین بعد از عاشوراست که خود اهل بیت از شام
طبق بعضی نقل ها وارد کربلا شدند و جابر انصاری هم آنجا بود .
زیرا از روز عاشورا تا اربعین کسی جرات نمی کرد به زیارت امام
حسین برود ولی از روز اربعین جو شکسته شد و مردم کم کم وارد کربلا شدند.
به هر حال طبق زیارت اربعین، امام حسین را که وارث هم انبیاء الهی است جهل عوام و
دنیاطلبی خواص به قربان گاه برد.!!!!
هر ساله باید این درس را خوب خواند و در ویترین برنامه های زندگی قرار داد
و همه امور را با این شاخص سنجید.
1- امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانههای مؤمن پنج چیز است: به جای آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) در این روز و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.
وسائل الشیعة، ج 10، ص 373
2- زیارت اربعین مفاتیح شیخ عباس قمی
چاقی و اضافه وزن برای انسان خطرناک و آثار منفی به دنبال دارد ،
و باید زود درمان شود . در اقتصاد هم باید سرمایه را تعدیل کرد همان طوری
که در معنی اقتصاد این معنا گنجانده شده است.یعنی اموال و سرمایه باید به حد
اعتدال برسند و گرنه باعث بد قیافگی اقتصاد می شود و آثار منفی دنیوی و اخروی به
دنبال دارد که کارشناسان به آثار منفی آن به خوبی واقفند.
به همان دلیل که تیپ خوب برای انسان اهمیت دارد و از بد قیافگی گریزان است ،
اقتصاد هم باید یک استاندارد وشاخصی داشته باشد که بد قیافه و مریض نشود
این تشخیص بیماری بر عهده کارشناسان دینی است که دنیا و آخرت را با هم می بیند،
سود و نتیجه نهایی را با هم حساب می کنند.
اگر درآمد بیشتر از شانیت انسان خرج شود ، به چاقی اقتصاد گرفتار شده و باید رژیم گرفت تا
باعث خفگی و تنگی نفس انسان نشود .
در نظر اقتصادان اسلامی کسی سالم است که خمس مال خود را بدهد
و آن اضافه ی مال را از بدنه سرمایه خود سالانه جدا کند؛ همان گونه که
انسان باید سالانه حداقل یکبار انسان خود را چکاب کند و گرنه تا روز قیامت
وبال گردن انسان می شود و از این اضافه وزن رنج می برد.
لذا در اسلام خمس اجباری نیست بلکه واجب است و یک دستور درمانی
طرف شارع مقدس است ؛ همان طوری که آب کردن چربی و اضافه وزن اجباری نیست
بلکه دستور لازم و مفید برای خود شخص است.
به هر حال بین اقتصاد سالم اسلامی و بدن سالم ارتباط تنگاتنگی هست که
شرح آن در این چند سطر نمی گنجد.
برای شناخت نفس راههای مختلقی بیان شده است. یکی از این راه ها
شباهتی است که به قوای یک کشور دارد ؛ زیرا ریزکاری های در درون
هر شخص کمتر از یک کشور نیست به این دلیل برای شناخت نفس خیلی
تاکید شده است تا جایی که حضرت امیر فرمودند:«معرفه النفس انفع المعارف؛
خودشناسى سودمندترین دانش هاست».1
برای اداره یک کشور سه قوه نیاز است ؛قوه مقننه برای وضع قوانین، قوه مجریه برای
اجرای همان قوانین که تصوبب شده و سوم قوه قضائیه که اگر جایی بر خلاف قوانین
عمل شد، رسیدگی کند و مجرم را به سزای اعمالش برساند تا یک کشور امنیت
و آزادی لازم را داشته باشد.
خداوند معتال در درون هر شخص این سه قوه را تعبیه کرده تا با تقسیم کار و شرح وظایف
مخصوص خود، انسان به راحتی به امنیت درونی و قلب سلیم برسد.
برای این کار عقل نظری را مسئول قوه مقننه گذاشت تا با علم و عقل ، خوب و بد ،زشت و زیبا ،
ظلم و عدل و...را بشناسد و کار علمی را از خیال و وهم تشخیص دهد و
در یک کلام قانون شناس خوبی باشد.
بعد از تشخیص و تصویب قوانین عالی که مثلا عدل خوب است ،صدق زیباست ،عبادت واجب است
و...آنها را به عقل عملی که قوه مجریه است تحویل می دهد تا در مرحله عمل اجرا کند .
آن قدر اجرا و عمل سخت است که تعبیر به جهاد شده است (جهاد با نفس )چون این قوه باید
با غضب و شهوت بجنگد تا آنها را رام کند و تعدیل کند نه تعطیل ،اگر پیروز شد ، قوه قضائیه خوشحال
و خدا را را شکر می کند ولی اگر عمل نشد آن وقت او را ملامت و سرزنش می کند.
چون قوه قضائیه وظیفه اش این است که ببیند که قوانین مصوب درست اجرا شده است یا نه !
اگر اجر نشده برخورد کند.
اگر انسان در روز یک نفر را تحقیر کرد ، ممکن است در همان لحظه بخندد و خوشحال باشد
ولی در شب نفس لوامه که قوه قضائیه اوست او را محاکمه می کند که چرا این کار را کردی؟
یا مثلا چرا فلان دروغ را گفتی ؟ یا چرا رشوه گرفتی؟ ...
قرآن می فرماید:لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ ? وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ2
اگر نفس گوش به حرف این قوه داد و خود را محکوم کرد و فردا سراغ آن اشتباه نرفت ،
در صراط مستقیم حرکت کرده و نفس خود را از آلودگی ها پاک کرده و آینده خوبی در انتظار اوست
و اگر گوش نکرد و کم کم نفس به دروغگویی وامثال آن عادت می کند و در حقیقت قوه قضائیه را
از کار انداخته یا ضعیف کرده و راه برای نفس اماره و وسوسه شیطان باز کرده و بد فرجامی در
انتظار اوست.
اگر قوه قضائیه هر کشوری قوی باشد و رشوه نگیرد خطای و جرم آن به مقدار قابل توجهی کاهش می یابد؛
چون اگر این قوه بیدار و مراقب باشد هر جرمی روز مرتکب شود شب خوابش نمی گیرد تا با توبه ان را پاک کند ولی
اگر خودش هم فاسد شد قوای دیگر هم دیگر کارآیی ندارند و هرج و مرج و اظطراب درون را سیاه و تیره می کند .
1-شرح غررالحکم ودررالحکم (خوانسارى)، ج6، ص148.
2-سوره قیامت آیه 1و 2
امروزه نقش خبر و خبرگزاری در جوامع انسانی جای هیچ شک و تردیدی ندارد،
هر دولت یا گروهی بتوانند اعتماد مخاطب را جلب و سریع و به هنگام خبر را به گوش
افکار عمومی برساند ، آنها را مرید و سخنگوی افکار و نظرات خود قرار داده است.
قرآن کریم اصرار دارد که در تصدیق خبر یا تکذیب خبر ، عاقلانه عمل کنیم تا بعدا پشیمان
نشویم آن هم از راه تحقیق است ؛یعنی هر خبری به گوش انسان رسید نباید آن را در جامعه
پخش کند زیراکه گاهی باعث پشیمانی خواهد شد.
قرآن دراین باره می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍفَتَبَیَّنُوا ....»1
مخاطب آیه انسانهای مومن هستند که به حساب و کتاب قیامت اعتقاد دارند و حق الناس
را خوب می فهمند و برای آن ارزش قائلند.
نباء = خبر مهم یعنی خبری که برای مردم اهمیت دارد و پی گیر آن هستند.
فاسق= کسی که از مسیر حق تجاوز کرده است.
خداوند در این آیه می فرماید: ای کسانی که ایمان دارید اگر شخص فاسقی برای شما
خبری آورد حتما تحقیق کنید به در ادامه آیه دلیل آن را بیان می کند:
أَنْ تُصیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمینَ
تا قومی را به جهالت به گرفتار نکنید و بعدا پشیمان شوید که دیگر ندامت فائده ای دارد.
نتیجه اینکه هر کسی که با خبر و اطلاع رسانی مردم سر و کار دارد و آن ها را پخش
می کند چه ماهواره باشد ، چه روزنامه ،چه رادیو ،چه اینترنت و ....باشد اگر عنوان
و آرم فسق بر آن شبکه خورده باشد ، بر افراد مسلمان و مومن لازم است که با
تحقیق آن اخبار را پی گیری کند و جانب احتیاط را رعایت کنند تا جهلانه مردم را گمراه نکند و
پازل دشمن را پر نکنند.
آیا شبکه های خبرگزاری غرب بخصوص آمریکا و اسرائیل عنوان فسق را دارندیا خیر؟
این همه کشتار در کشورها اتفاق می افتد بخصوص فلسطین ،سوریه و...دست پلید این
کشورها در خون این مظلومان آغشته است پس مصداق بارز فاسق و بالاتر از فسق کافرنند ،
لذا بر هر مسلمانی که اعتقاد به این آیه دارد باید در قبول اخبار آنها تحقیق کند و هر خبری را قبول نکند
تا در جامعه پخش کند که باعث می شود جامعه را مضطرب ، و عملا بلند گوی آنان شوند و
در قیامت باید پاسخگو باشد.
البته آیه نمی گوید به اخبار فاسق گوش ندهید بلکه اگر گوش کردید در صحت آنها
تحقیق کنید تا مرتکب کار جاهلانه نشوید.
این دلیل دیگری از قرآن است که در صدد معطر کردن جامعه از مسیر عقل و دوری
از جهل در نقل خبر است!!!!!!!!!!
1-حجرات آیه 6
یکی از بهترین و کارآمدترین رشته های علوم اسلامی ، دنیاشناسی است.
اگر انسان این واقیعت را بداند که« حب الدنیا راس کل خطیئه» 1 است یعنی هر ناگواری و
مصیبتی که دامنگیر انسان می شود به نوعی از وابستگی به دنیا و شاخ و برگ آن است،
در این صورت شناخت دنیا و مظاهر آن اهمیت ویژه ای پیدا می کند.
در بین بزرگان حضرت علی علیه السلام بیشتر به شناسایی و شناخت دنیا پرداخته است . آن حضرت
ظاهر و باطن دنیا ، اول و آخر آن را خوب شناخته و بیان فرموده است ؛ لذا نهج البلاغه به خوبی
به بهانه های مختلف هویت دنیا و دنیا طلبان را به نمایش گذاشته است .
در این جند سطر به سه شاخصه مهم دنیا از زبان حضرت علی علیه السلام می پردازیم.
آن حضرت می فرماید:« تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ ؛_فریب می دهد و زیان می رساند و می گذرد»2
1- اولین ویژگی و خصوصیت دنیا در نزد کارشناس دنیا ، فریب دهنده بودن آن است.
دنیا چگونه انسان را می فریبد ؟ روش و ابزار حقه و فریب او چیست؟
از طریق ظواهر پر زرق و برق انسان را می فریبد ؛ ثروت ها، مقام ها، قدرت ها ، کاخها و....
روکش این چیز ها لذت بخش و باطن آنها سم مهلک و کشنده است که انسان های ناشی و
دنیا طلب مانند کودکانی می مانند که فقط ظاهر را می بیند و از باطن و آینده آن غافل اند.
2- زیان می رساند (به وسیله بلا و گرفتاری هایش )یعنی از طریق ناکامی ها و شکست ها و دردها
به انسان ضربه می زند و جیغ انسانهای غافل را در می آورد.
تا چشم باز می کند آثار پیری را بر چهره خود می بیند ، تازه بر صندلی قدرت تکیه زده حکم مدیر جدید از راه می رسد و...
البته انسان دنیا شناس از همان ابتدا دل به صندلی چرخ دار نبسته و با آمدن مدیر جدید هم ناراحت
نیست و شاد هم هست که مسئولیت از دوششششششششششش بر داشته اند.
3- اخرین شاخص دنیا ناپیدار بودنش است به سرعت و شتاب از دوستانش می گذرد
و آنها را جا می گذارد فقط هم و غمش باقی می ماند، طول عمر آن به اندازه یک خواب شیرین است .
سلاطین همه زیر خاک دفن شدند فقط کاخ هایشان برای عبرت مانده است.
بعد حضرت در ادامه حدیث ادامه می دهد که خداوند حیفش می آید آن را به عنوان پاداش به اولیائش بدهد....
إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِیَائِهِ وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ بَیْنَا هُمْ
حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا
خداوند سبحان (بر اثر حقارت و پستى دنیا) راضى نگشت که آنرا پاداش دوستان خود و کیفر دشمنانش قرار دهد،
و اهل دنیا مانند کاروانى هستند که در بین آنکه فرود آمده اند (تا لحظه اى آسوده شده رفع خستگى نمایند)
ناگاه راننده ایشان (جلودارشان) بآنها بانگ زند (: کوچ کنید که اینجا جاى استراحت نیست) پس کوچ کنند.
نکته مهم دنیا غیر از آسمان و زمین و...است این امور خلقت خداوند هستند .دنیا دل بستن مظاهر آن و غفلت از یاد خداوند است
انسان عاقل از آنها برای هدف عالی و آخرتی خود استفاده می کند.
1- اصول کافى ج 2، ص 130
2-حکمت 415 نهج البلاغه
اولین مرحله از سیر و سلوک الهی مرحله بیداری (یقظه)است . چرا انسان خواب یا در حالت
چرت زدن نمی تواند سیر کمال را طی کند. این بحث با توجه به اینکه با مرگ ارتباط تنگاتنگی دارد
بسیار اهمیت دارد زیرا مرگ را برادر بزرگ خواب می داند و در قرآن مجید به آن اشاره شده است.
قرآن می فرماید:
«اللَّهُ یَتَوَفَّى الاَْنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِى لَمْ تَمُتْ فِى مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِى قَضَى
عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الاُْخْرَى إِلَى أَجَل مُّسَمًّى خداوند ارواح را به هنگام مرگ به تمامى باز مى ستاند
و ارواحى را که نمرده اند نیز به هنگام خواب مى گیرد; سپس ارواح کسانى را که فرمان
مرگ آنها را صادر کرده، نگه مى دارد و ارواح دیگرى را ]که باید زنده بمانند [تا سرآمد ]وقت [معیّنى باز مى گرداند»1
روش تشخیص اینکه بدانیم خواب هستیم یا بیدار!
در روایت معتبری که ازامام علی علیه السلام نقل شده : " الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا مردم در خوابند
وقتی که مردند ،بیدار می شوند"2.
برای تشخیص اینکه بدانیم خوابیم یا بیدار ، باید خصوصیات خواب را بدانیم ، ویژگی و خصوصیات یک انسان
خوابیده چیست ؟
1- یک انسان خوابیده نمی تواند کار مفیدی انجام دهد مثلا نمی تواند فکر کند، درس بخواند ، عبادت کند،
خدمت به خلق کند و در یک کلام برای خودش و جامعه یک ذره مفید و اثر بخش نیست . اگر انسان یک
عمر زندگی کرد و چیز مفیدی برای آخرت خود ذخیره نکرد ،قطعا طبق این حدیث در خواب بوده و یک
عمر 70- 80 ساله را در توهم و خیالات سپری کرده است.
2- بین خواب های ما هیچ ارتباط و پیوستگی وجود ندارد مثلا اگر کسی 60 سال عمر کرده باشد
و 20 سال آن در خواب باشد ، در این مدت بین خوابهایش هیچ ارتباطی نیست که باعث رشد و پیشرفت
او شود به عنوان نمونه خواب دیشب با خواب پریشب ارتباط سریالی باهم ندارند که چیزی عائد انسان شود
بلکه هر خواب مثل یک فیلم خیالی کوتاه است که ربطی به ماقبل ندارد.
در حالی کمال علمی و عملی انسان در ارتباط اجزاء عمرش است مثلا انسان در کودکی به مدرسه رفته ،
در نوجوانی ادامه همان راه را می رود تا در جوانی به یک درجه علمی برسد . ارتباط اجزاء عمر یک اصل حاکم
بر زندگی است تا باعث پیشرفت علمی ، فرهنگی ،سیاسی و ....می شود . پس انسانی که 70 سال عمر کرده
ولی یک قدم در را کمال و شناخت خداوند برنداشته این مدت در خواب بوده بعد از مرگ با دنیایی روبرو می شود
که ایشان در آنجا هیچ جایگاه و مقامی ندارد.
3- یک انسان خواب ممکن است در خواب خیلی چیزها راصاحب و مالک شود ؛مثلا در خواب می بیند که
بهترین ویلا و باغ و بستان دارد، بهترین مقام مملکتی را دارد و ازنعمت فرزند و زن و...برخوردار است اما وقتی
که بیدار می شود ،می بیند از آنها هیچ خبری نیست و همه اش توهم وخواب بوده ،واقعا دستش از همه آنچه
دیده خالی است ، همه آن لذتها تبدیل به غم و نارحت و ای کاشششششششششش می شود.
انسانی که مرگ سراغ آمد ولی کاری برای آن دنیای ابدی نکرده باشد همه این چند طبقه و زن و فرزند
و پست مقامها مثل همان خواب است که در آن دیار دست خود را از همه چیز خالی می می بیند و
هیچ کدام کارآیی لازم را ندارند.!!!
پس اینکه روایت می فرماید: مردم در خوابند وقتی مردند بیدار می شود ، مجاز نیست
بلکه حقیقت است البته برای کسانی که نسبت به آخرت غافلند و برای آن خانه ابدی کار مفید و قابل اعتنایی
نکردند نه برای انسان مومن ،فعال و مفید برای خود و خلق خداوند!!!
پس حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا 3یکبار دیگرخود را چک کنیمممممممممممم ببینیم خواب هستیم یا بیدار!!!!!!!!
1- زمر، آیه42
2- شرح الکافی (مولی صالح مازندرانی)، ج9، ص170.
3-وسائل الشیعة، ج، ص99.
همان طوری که پیامبر مکرم اسلام در اواخر عمر شریفش دو ثقل(اکبر و اصغر)1 را برای دستگیری
مسلمانان به یادگار گذاشت تا دچار انحراف نشوند ،یکی قرآن و دیگری اهل بیت بزرگوارش،
که متاسفانه هنوز مراسم ختم آن حضرت تمام نشده بود که یکی از آنها را کنار گذاشتند و عملا
دیگری هم با تفسیر رای کارایی لازم را از دست داد و جامعه بشری را دچار
خسران مبین کرد ، در کربلا هم برای اینکه پیام عاشوراییان درست به گوش بشریت
و تشنگان حقیقت برسد ، دو ثقل (اکبر و اصغر) دست به دست هم دادند و
دوستان را برای همیشه تاریخ آگاه کردند که هر ساله شاهد تکرار این دروس مهم هستیم ؛
ثقل اکبر خود امام حسین علیه السلام بود که جریان خون را به خوبی مدیریت کرد که
هر صاحب عقل و اندیشه ای را مبهوت می کند و کاری کرد کارستان ، در ظرف چند سال
پرونده بنی امیه را به زباله دان تاریخ انداخت .
دیگری ثقل اصغر یعنی حضرت زینب سلام الله علیها که با خطبه های آتشین و مدیریت اسرا،
دروس کربلا را طوری برای مردم خواندکه تا ابد از ذهن آنها بیرون نرود حتی کندذهن ترین آنها
هم انگشت حیرت را به دهان گرفت .
پیام و درس این برادر و خواهر( ثقلین کربلا ) طوری نوشته و خوانده شد که هر ساله این پیام نو
و خواندنی است و نقشه شوم یزیدیان زمانه را نقش بر آب می کند .
به این خاطر است که هر ساله هر چه دشمن برای انحراف جوانان نقشه می کشد با یک عاشورا و یا اربعین
همه را نقش بر آب ، و این سرزمین و ساکنینش را واکسینه می کند.
آری مردم و پیروان امام حسین خوب از یادگاریش محافظت می کنند و نتیجه غیر قابل شمارش آن را هم
هر ساله در زندگی خود به خوبی درک می کنند.
ای کاش از یادگاری پیامبر اسلام هم به خوبی حفاظت می کردند تا شاهد این هم مصیبت و اختلاف در
جامعه اسلامی نبودیم ، برای یادگاری پیامبر به اندازه یک انگشتر پدر بزرگ ارزش قائل نبودند چرا که هر
کسی که یادگاری و لو کم ارزشی از اجدادش داشته باشد باشد آنها طوری مخفی می کند که دست
هیچ غارتگری به آن نرسد !!!!
به هر حال به تقلین پیامبر اسلام که برای عامه مسلمانان نوشته شد، عمل نشد ولی به این ثقلین که خاص دوستان اهل بیت
بود عمل شد و آثار هم دیدیم و خواهیم دید.
1-پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می گذارم: کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند. همانا آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا روزی که در کنار حوض بر من وارد شوند. مثل این دو، و آن حضرت(صلی الله علیه و آله) دو انگشت سبابه (و اشاره) خود را به هم چسبانید. در این هنگام جابربن عبدالله انصاری برخاست و گفت: ای پیامبر خدا؟ عترت شما کیست؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: (عترت من) علی، حسن، حسین و امامان از اولاد حسین(علیهم السلام) تا روز قیامت هستند.
کمال الدین وتمام النعمة، ج1، باب22، ص233 234
در حادثه غمبار عاشورا مثل هر حادثه و انقلاب دیگری ،چند باند و جریان وجود داشت که
به برخی از آنها اشاره می شود.
در یک تقسیم بندی کلی می تواندهمه آنهارا به دو گروه تقسیم کرد:
الف : جریان خودی
ب: جریان غیر خودی که در راس آنها یزید و همفکرانش مثل بن سعد و شمر و...قرار داشت که
جز رسیدن به قدرت به چبزی کمتر از آن راضی نشدند و لو مانع آنها فرزند پیغمبر باشد باید از راه برداشته
شود .خلاصه به هرقیمت که شده باید به خکومت برسند!!!.
در جریان خودی که به نوعی همه سنگ اسلام را سینه می زدند می توان به این جریانها اشاره کرد:
1-جریان پیشرو و جان بر کف که تا لحظه آخر همراه امام بودند
این گروه همان کسانی بودند که در حادثه عاشورا یا شربت شهادت نوشیدن یا به اسارت رفتند امام
درباره این گروه می فرماید:
«همانا من اصحابی وفادار تر و بهتر از یاران خود و اهل بیتی نیکوکارتر و
مهربان تر از خاندان خود سراغ ندارم. خداوند متعال به شما پاداش نیک عطا فرماید».1
2- جریان و گروه بازمانده
در این گروه هم عده ای از بنی هاشم مثل بن عباس ، محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب و...
وجود داشت ،البته در این جریان برای عده ای عذر شرعی مثل نابینایی ذکر شده است.
3-جریان عافیت طلب یا ترسو
وجه مشترک این گروه دل بستن به دنیا و غفلت از آخرت، دلیل عمده همراهی نکردن با امام به شمار آورده اند.
افراد شاخص این گروه می توان به عبدالله بن مطیع ، مسور بن مخرمه ، اوزاعی و عبدالله بی حر جعفی اشاره کرد.
4- جریان سازش کار
این جریان با پیشنهاد صلح با یزید، می خواستند امام حسین علیه السلام را از جنگ منصرف کنند و حتی خودشان هم با
یزید بیعت کردند. افراد شاخص آنها عبدالله بن عمر خطاب و عمره دختر عبدالرحمن بن سعد انصاری و...می توان نام برد.
عبدالله بن عمر سه بار با حضرت ملاقات کرد و موقیت یزید را برای امام تشریح کرد که زر و زور در دست اوست و مبارزه
جز کشته شدن ثمره ای ندارد و پشنهاد صلح را مطرح کرد که امام داستان انبیاء بنی اسرائیل را مطرح ، که آنها در راه
هدف خودشان در یک بین الطلوعین هفتاد نفرشان کشته شدند ولی دست از مبارزه بر نداشتند.
جالب این که بعد شهادت امام همین عبدالله بن عمر برای بیعت با عبدالملک نزد حجاج رفت ولی او در مقابل پایش را به عنوان
بیعت به سوی بن عمر داراز کرد تا به یک نوعی او را تحقیر کند.
آری اگر کسی با فرزند پیامبر بیعت عزت مندانه ای نداشته باشد با یک فاسق جانی بیعت ذلت مندانه ای خواهد داشت .
گویا این نقشه راه تاریخ در همه دوران ها قابل تکرار و خواندنی است ، باید مواظب بود در کدام جریان قرار می گیریم !!!!!!!!!!!؟