چرا مردم ما انقلاب کردند؟ به دنبال چه اهداف و برنامه ی بودند؟ آیا به
آن اهداف و آرزوهای شیرین رسیدند؟ اگر نرسیدند مشگل کجاست ؟
راه پیروزی و رسیدن به آن خواسته ها چیست؟ چرا از حکومت طاغوت
خسته شدند؟ و....
جواب همه این سوالات این است : در یک کلام ملت بزرگ ایران ،گم
شده خود را در کلام امام راحل یافتند و آن رسیدن به "حکومت اسلامی" بود.
حکومتی که خدا و کلام او حرف اول و آخر را بزند و مردم روابط شان را با آن
شاخص تبین کنند . در این حکومت اسلامی که خواسته اصلی مردم بود
به طور شفاف و روشن چند اصل کاربردی و کلیدی را مدنظر داشتند که
در شعار های آنها اظهار می شد. استقلال ، آزادی , جمهوری اسلامی .
ما بعد از چهل سال که آنها شعار ها را مرور می کنیم می بینم در استقلال
سیاسی به هدف رسیده ایم یا نزدیک شده ایم . همه دنیا می دانند که ایران
استقلال کامل دارد و اگر بخواهند کشور را آباد یا خراب کنند، خودشان هستندو
کسی نمی تواند از خارج به آنها تحمیل کند. مردم سراغ آزادی بیان بودند که الان
آزادی مطلق بیان هست در نقدها گاهی به توهین هم ....
در جمهوری و سرنوشت مردم ، این مردم اند که از خبرگان تا رییس جمهوری و
نمایندگان مجلس را تعیین می کنند .در این سه مورد انقلاب کارنامه قابل دفاع و
قبولی دارد . اما در اسلامیت نظام فاصله خیلی زیاد است . چند علت دارد که یکی ا
ز علل اصلی آن وجود مدیران غرب زده است که اسلام را فقط در حد نماز روزه قبول دارند
و اعتقاد ی به سایر احکام اسلامی ندارند و آن احکام هنوز برای خودشان هم حل نشده
چه برسد به اینکه قدمی برای اجرای آن بر دارند و...
یکی از اهداف اصلی راهپیمایی باید همه خواسته مردم بهمن 57 باشد و آن حکومت اسلامی
نه کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر و کسانی که به حکومت اسلامی به معنای واقعی کلمه
اعتقاد ندارند به زیر بکشند تا مزه و شیرین حکومت اسلامی را بچشند و به سایر کشورها
هم بچشانند!!
ان شاالله
خداوند متعال در سوره حمد انسانها را به سه دسته تقسیم می کنند ؛
یک دسته از آنها در صراط مستقیم اند که با حفظ سلسله درجات به
«منعم علیه اند» معروفند و دو گروه دیگر کسانی هستند که همین راه
مستقم را کج کرده اند و به اسم «ضالین و مغضوب علیهم» ثبت شده اند .
چون راه ورودی به سوی بهشت و رضوان الهی همین یک راه است .
جالب این است در قیامت هم خداوند در سوره واقعه مردم را به سه دسته
تقسیم می کند که دو دسته از آنها نمره قبولی را با حفظ مراتب درجات
از خداوند می گیرند که به « مقربین و اصحاب یمین » مشهور اند و یک دسته
نمره قبولی نمی گیرند و مزه تلخ قهر خداوند را در جهنم می چشند که به «اصحاب
شمال» معروفند .
سر اینکه در دنیا دو گروه انحرافی و یک گروه در خط مستقم حرکت می کنند
و در قیامت یک گروه گرفتار جهنم و دوگروه اهل نجات اند ، شاید وسعت رحمت و
مغفرت الهی را گوشزد کند تا انسان نا امید نشود و برگردد یا گمراهان گناهانشان
به اندازه ای نبوده که خشم و غضب الهی را به دنبال داشته باشد و به اصطلاح
جاهل قاصر و... بوده باشند به هر دلیل در آخرت دو گروه اهل نجات اند و و یک گروه
دچار خسران اند . هر چند این تقسیم ها هم مساوی نیست که به صورت یک سوم مساوی
باشد ، قطعا آمار اهل یمین از مقربین بیشتر است . اما نکته مهم و کلیدی این است که
مهمترین عاملی که انسان را از پیشتازان و مقربین راه مستقم قرار می دهد چیست؟
آیا علم است یا عمل؟
هر چند برای کسب مدال بهشتی شدن علم و عمل لازم و ضروری هستند ؛یعنی نه علم
به تنهایی سودمند است و نه عمل بدون علم. اما در بین این دو امر کدام یک مهمتر است؟
عمل پیکره و بدنه? کار است که همه? اولیا با دیگران در انجام آن بدنه? کار یکسانند. این
نماز است که همه میخوانند هم اولیا میخوانند هم توده? مردم مسلمان میخوانند.
آنچه که این عبادتها را بها میدهد و باعث تفاوت درجات است؛ همان معرفت و محبت است
که علم نام دارد شاهد آن روایت معروف است که : عبادت کنندگان سه قسمتاند ،عدهای
خوفاً عبادت میکنند، عدهای شوقا عبادت میکنند. عدهای حبا عبادت میکنند که
عبادت یک عده عبادت عبید است. عبادت یک عده، عبادت تجار است و اجیر است،
عبادت یک عده عبادت احرار است. وگرنه ظاهر عمل و بدنه عمل در هر سه گروه
یکسان است. لذا اگر روح این اعمال مختلفاند، وقتی تحلیل می شوند ، می بینیم
که معرفتها مختلف است. آنکه خدا را در حد عالی شناخت، سخن از خوف و شوقِ
بهشت و جهنم نیست، سخن از محبت اوست. یا در ایه شریفه به مومن کم سواد
درجه و به عالمان درجات می دهد
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ
بسیاری از مومنین سالهاست در مسجد و محراب عبادت نشسته اند؛
ولی هنوز دریچه قلب شان به ماوراء طبیعت باز نشده است ، به عبارت
دیگر هدف از انجام عبادت در یک کلمه «رفع تکلیف» می دانند تا شاید
در آخرت به جهنم نروند ، اما غافل از اینکه بهشت رفتن یا جهنم نرفتن
هدف میانی عبادت است . هدف اصلی مناجات و درد دل با خداوند است
که لذتی بالاتر از آن وجود ندارد . برای رسیدن این هدف بعضی ها فقط به
کمیت عبادت توجه دارند نه کیفیت !! و تا می تواند بدون توجه و تفکر
عبادت روی هم انباشته می کند، اما نمی داند که لذت و مزه عبادت چیست؟!
با این همه عبادت باز کمبود ویتامین های معنوی در قلب آنها موج می زند .ا
در مواجهه با یک گناه خود لغزش پیدا می کنند و در برابر یک سختی و امتحان
از خداوند دلخور می شوند و ....
اگر بخواهیم نمونه ای برای این نوع افراد از علوم دیگر پیدا کنیم می توان به
پدیده « سیری شکمی و گرسنگی سلولی » در پزشکی اشاره کرد که در جسم
افراد است . یعنی هر چند افراد از نظر جثه و جسمی چاق هستند، ولی سلولها
به شدت گرسنه هستند.لذا داد پزشکان از کمبود ویتامین D ، کلسیم ، پوکی
استخوان و...بلند است .!!!
زیرا که غذا تنها یک وسیله برای رفع گرسنگی و تأمین احساس لذت نیست ؛
بلکه فلسفه غذا خوردن چیزی ورای این حرف ها است. غذا دارای ترکیبات
ارزشمندی است که هر روز باید مقداری از آن ترکیبات وارد بدن شود.
روح انسان هم از این قاعده مسثناء نیست و عبادت باید جذب سلول های معنوی
روح و جان شود تا انسان را از نظر معنوی فربه و به پرواز در ملکوت در آورد .
برای این کار باید در کنار هر عبادت «توجه و اخلاص» متناسب با خود داشت .
روح و خواص نماز زمانی جذب جان نماز گزار می شود که با حضور قلب باشد نه
ترجمه یا صرف الفاظ !!!
بلکه با تمرین باید نماز گذار احساس کند دارد با مافوق خودش حرف می زند . وقس علی هذا
عظمت و ماندگاری یک قیام بستگی به روح الهی آن دارد ،
جسم فقط یک ابزار و ظرف است که این روح را به کمال
می رساند . درست مثل انسان که از نظر جسمی از خیلی
از حیوانات ضعیفتر و کم جثه تر است ولی اشراف مخلوقات
نام گرفته ؛ زیرا «نفخت من روحی» آن را مزین به این مقام کرده
است.
حادثه عاشورا هم از نظر جسمی دارای هیکل زیادی بزرگی نیست
و در طول تاریخ حوادث تلخی شاهد بودیم که از نظر جثه قوی تر از او
بودند ولی چون روح ضیعفی داشتند در تاریخ گم شدند مثل جنگ های
صلیبی ، جنگ های جهانی اول و دوم ، حمله مغول و ....که از نظر کشتگان
هزاران نفر کشته ، از نظر زمان سالها درگیری بوده و از نظر مکانی مناطق وسیعی
از جهان را در بر می گرفت ؛اما جسم حادثه جانگذار کربلا یک نصف روز و در منطقه
کربلا و کمتر از صد نفر کشته داشت اما از نظر روحی یک دنیایی حرف در خود
دارد به این خاطر است که هر ساله جوششی در رگهای عاشقان ایجاد می کند
که در تاریخ نظیر ندارد .
روح مبارزه با ظلم و ظالم ،جهل و جاهل و روح مقامت نه فقط در برابر
یزید بلکه کل یزیدصفتان تا آخر تاریخ ،روح شجاعت الهی داشتن نه تعصب قومی
بلکه عاشقانه و آگاهانه در رکاب امامی که او را ستون دین می دانند .
والله ان قطعتموا یمینی ••• انی احامی ابدا عن دینی... یعنی حمایت از امام =با حمایت
از دین است نه فقط رابط برادری و طایفه ای و.....
در یک کلام نمایش تمام صفات اخلاقی در برابر رذایل اخلاقی در حد کمال به نمایش
گذاشته شد به این خاطر است که هر کسی عاشق صفات اخلاقی هست ناخداگاه
اقتدا به آن بزرگان و خوبان خدا خواهد کرد .
این است که برای احیا امر اهل بیت باید روح را مهمان این عزداری ها کرده تا عروج پیدا کند
و خوراک روحی را به آن چشاند و گرنه جسم در حد یک ابزار است و شکم پروری در این دستگاه
انسان را بزرگ و ماندگار نخواهد کرد.
«خیر»کلمه ای است که روزانه ورد زبانهاست ؛صبح به خیر ،شب به خیر ،
خیر ببینی ، عاقبت به خیر باشی و...
اما اینکه این «خیر» چیست ؟ بستگی به معرفت و شناخت افراد دارد .
بعضی خیر را در زندگی مرفه می بینند و بعضی در بچه و اولاد صالح و...
هرچند همه این ها از مصادیق خیر هستند؛ ولی اصل و ریشه خیر حقیقی
را باید در جای دیگر جستجو کرد . امام صادق عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :
مَنْ أَرَادَ اَللَّهُ بِهِ اَلْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ 1
نکته اول: در این حدیث «من» مطلق آمده است و هر کس از هر طایفه و
مذهب باشد را شامل می شود چه شیعه و چه مسیحی و....
دوم: بحث اراده الهی است که خواست خداوند تضمینی و حتمی است.
سوم: «قذف» به معنی انداختن است. گویا خداوند تور می اندازد و قلب دوستان
امام حسین ع را شکار می کند؛ یعنی اگر خداوند بخواهد از کسی دستگیری کند
یا دلی را عاشق خودش کند از راه محبت امام این کار را انجام می دهد .
این است که این خانواده اصل و ریشه خیر به معنای واقعی هستند چنانچه در زیارت
جامعه آمده است:
انْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ اوَّلَهُ، وَ اصْلَهُ وَ فَرْعَهُ، وَ مَعْدِنَهُ وَ مَاْویهُ وَمُنْتَهاهُ.
مهمترین و جدید ترین خبر در غدیر خم معرفی« صاحب دین» تا
روز قیامت به بشر بود . این خبر خوشحال کننده باعث امید
مومنان و یاس و نامیدی کافران و منافقین شد .
روح دین که به فرموده قرآن «تسلیم شدن » و نق نزدن در برابر
فرمان و احکام الهی است. معیار سود و ضرر آخرت بر این محور و
مبنا تفسیر می شود.
یکی از سوال های مطرح شده با وجود اینکه آیات غدیر در اوج
آیات ولایت قرار دارند، چرا خداوند به طور مستقل بیان نکرده
بلکه در ضمن آیات دیگری که ربطی به مسئله امامت و ولایت
ندارد بیان فرموده است؟
جواب
خداوند به خاطر توجه ویژه ی که به آیات مربوط به امامت در قرآن
دارد ،آنان را به عنوان جمله معترضه در وسط کلام ذکر کرده است
که از دست برد بدخواهان و تحریف آنها محفوظ و مصون بمانند؛ مانند
اشیاء نفیس و گرانبهایی که گاهی در غیر جایگاه خود پنهان می کنند
که دزدان به سراغ آنها نروند ؛مثلا گاهی چک پول ها را در لابه لایه قرآن
قرار می دهند .
از طرفی ممکن است که خداوند به قصدبر جسته کردن و جلب توجه مخاطب
چنین کاری کرده باشد که یک کار هنری است مانند اینکه کلمه ای را با یک
رنگ دیگر یا پررنگ تر در وسط پلاکارد یا اطلاعیه ها می نویسند مثلا؛ کلمه شهید
را با رنگ قرمز یا پررنگ تر در وسط جمله می نویسند.
لذا این یک شیوه هنری است که خداوند فقط نسبت به آیات امامت بکار برده شده
است مثل آیه تطهیر ، الیوم اکملت ، الیوم یئس الذین کفروا...
هر چند فلاسفه و عرفا انسان را به« انسان کبیر و صغیر» تقسیم می کنند،
که منظور از «انسان کبیر» جهان هستی و «انسان صغیر» خود انسان است که
نمودار و کپی از تمام هستی را در خود دارا است.1
اما اگر به نگاه عمیق عقلی و نقلی به این نمودار انسان شناسی بیندیشیم
، خواهیم دید که انسان کبیر خود انسان است و جهان و هر چه در آن هست
به خاطر او خلق شده، جهان اصغر است که سخرلکم های قرانی شاهدی بر
این مدعاست و به این دلیل انسان به اشرف موجودات شناخته شده است .
همان طوری که خاک و زمین در زیر پای ماست ولی هزاران نوع گنج و معدن
گرانبها در درونش وجود دارد که در راس همه آب مایه حیات وجود دارد که با
تلاش می توان به آن دست یافت .
در درون ما گنچ ها و دفینه ایی هست که بسیار با ارزش تر و قیمتی تر از
این گنج های مادی است و لذتی در درون آنها نهفته است که قابل مقایسه
با دیدن این گنج ها نیست و این سفره های زیر زمینی روحی در ته جان ما
جای گرفته است که در یک جایی به هم متصل و از کثرت به وحدت می رسند
و یک حیات روحانی را تشکیل می دهد .
وجه مشترک کندن هر دو گنج مادی و معنوی تلاش و داشتن نقشه و تدریج است .
تقشه کندن و به سفره زیر زمین جان رسیدن، خلوت گزیدن و مناجات شبانه و انس
با قرآن است . گویا همان طوری که ما الان هر لحظه پا را بر روی خاکی می گذاریم
که دهها متر پایین تر پر از گوهای ناب است در باطن هم شخص انباری از گوهر های
ناب هست که هنوز کشف نشده و دست نخورده با خود حمل می کنیم و چه بسا هرگز
کشف و استخراج نشوند!!!!!!!!!!!
1- دیوان شبستری
هر آن چه در جهان از زیر و بالاست |
|
مثالش در تن و جـــان تو پیــداست |
|
«رجعت» یعنی بازگشت و عود کردن ، اما در اصطلاحی دینی یعنی بازگشت
به دنیا که در دو مرحله اتفاق می افتد .
مرحله اول رجعت ؛ در آستانه ظهور حضرت بقیه الله اتفاق می افتد که افرادی
از خوبان خدا به جهان هستی بر می گردند و آن ذخیره الهی را کمک می کنند
مثل: بعضی از اصحاب و مومنین درجه یک ...
امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه قائم (ع) ظهور کند، در قبر به مومن گفته می شود:
اى فلان آقایت ظهور کرده است، اگر خواهى به او ملحق شوى برخیز وملحق شو
واگر خواهى که در جوار کرامت پروردگارت بمانى بمان.1
رجعت دوم؛ بعد از برقرای آرامش تام در جهان و استقرار حکومت عدل الهی که توسط
امام زمان عج بوجود آمده است ، دوباره ائمه اطهار به دنیا باز می گردند که طبق احادیث
معتبره اولین آنها حضرت امام حسین علیه السلام است.
هنگام رحلت امام زمان (عج) امام حسین (ع) زنده مى شود و مراسم به خاک سپارى امام زمان
(عج) را عهده دار مى شود و سپس حکومت را رهبرى مى نماید و مدت طولانى نیز حکومت
مى فرماید. 2
اما نکته مهم این است که این قانون رجعت هر لحظه بر زندگی ما سایه افکنده است طبق ایه
ان الی ربک الرجعی
ما هر لجظه در بازگشت و رجعت به سوی خداوندیم؛ مانند بخار آبی که از دریا برخاسته و در دل توده
ابر جاسازی شده و در نقطه دور باریده و با گذشت از لایه های خاک و دره ها دوباره خود را به همان دریا
می رساند . این قطره آب برای این آفریده شده که در مداری که قرار گرفته بتواند نقشی بازی کند .!!!
ما هم به سوی خدا باز خواهیم گشت ، انالله و اناالیه راجعون ...پس نباید نقش خود را در این جهان
فراموش کنیم .این قانون رجعت حاکم است بر کل عالم !!!!!!!!!!!!!!
1- (ترجمه میزان الحکمه ج 4 ص 1981)
2- (مختصر بصائر الدرجات، ص 48)
خداوند متعال در طول سال، برای ماه مبارک رمضان یک مهمانی
ویژه ترتیب داده است تا روح رنگ خدایی بگیرد و به جایگاه واقعی
خود نزدیک شود؛ نفخت فیه من روحی 1
لذا در این مهمانی چون« روح » بر سر سفره الهی می نشیند ،
غذا و پذیرایی اش هم فرق می کند و از سنخ خودش است .
( معنوی است نه مادی، قرآن و دعا است نه کباب و جوجه ... )
آنچه اهمیت دارد انسان باید بداند به کجا می روند؟ چطوری می روند؟
چه مقامی و مدالی می تواند کسب کند ؟ و ....
هر چه شناخت از محتوای مهمانی بیشتر باشد ، استقبال از این ماه هم
با ارزش تر خواهد بود. همان طوری که در مهمانی های عادی
گاهی میزبان در برابر مهمان فقط از جایش بلند می شود ، گاهی تا
دم در به استقبال او می رود ، گاهی تا سر کوچه و گاهی تا فرودگاه به
استقبالش می رود . بستگی به جایگاه و شخصیت مهمان دارد .
در این مهمانی هم بعضی ها ماه رجب و شعبان به استقبالش می روند ،
بعضی چند روز به استقبال می روند و بعضی هم در همان اول روزه می گیرند.
کسانی هم که شناخت درستی ندارند؛ اصلا از جایشان بلند نمی شود
و روزه هم نمیگیرند ...
به این دلیل است که پیامبر بزرگوار اسلام می فرماید:
"اگر بندگان بدانند که در رمضان چه نعمت هایی است ،آرزو می کردند که
رمضان یک سال بود".2
خداوند بزرگ سفره مهمانی جسمانی را برای دوست و دشمن در طول سال پهن کرده
است ولی سفره روح و معنوی را فقط برای دوستانش تا به اوج کمال برسند .
ادیم زمین ، سفره عام است ..................چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست 3
1- سوره ص ؛ آیه 72
2-صحیح بن خزیمه ج 3 ص 190
3- بوستان سعدی ص 3