زندان؛ جایی است که انسان مجرم را در آن حبس می کنند و چون این مکان
آزادی افراد را محدود می کند ،معنی نفرت انگیزی در عرف پیدا کرده است.
اسلام به طور کلی با زندان و زندانی کردن افراد میانه خوبی ندارد مگر درصورت
ضرورت اجازه زندانی را صادر کند، حتی در صدر اسلام هم افرادی که در
برابر اسلام شمشیر می کشیدند و به اصطلاح «کافر حربی» بودند ،
زندانی نمی شدند و به عنوان اسیر در خدمت حاکم اسلامی بودند .
نمونه آن اسیری بود که در خانه حضرت علی ع آمد و حضرت افطار
خود و خانواده اش را به او داد و باعث نزول آیه 8 سوره ملک شود .1
اما یک زندان هست که از طرف بزرگان دین به آن سفارش کرده اند و آن زندانی
کردن «زبان» است.عن الحارث قال: سمعت أمیر المؤمنین علیهالسلام یقول:
ما من شیء أحقّ بطول السجن من اللسان 2
گویا خداوند یک زندان و سلول انفرادی را به عنوان دهان برای آن درست
کرده و دو تیب مختلف را برای محافظت و کنترل آن گماشته است. بوسیله
تعداد زیادی دندان و دژبانی دو لب مهار او را از قبل تدارک دیده است .
چون منشاء بسیار از جرائم فردی و اجتماعی به این تکه گوشت می رسد
مانند؛دروغ، غیبت، تهمت، شایع و...
زبان بهگونهای لغزنده آفریده شده ، اگر کسی بتواند زبان خود را کنترل نماید،
درصد بالایی از مشکلات را پشت سر گذاشته است. زبان مؤمن پشت قلب
اوست و پیش از سخن گفتن از قلب خود اجازه میگیرد.
اما اعضایی دیگر این طور نیستند؛ مثلا چشم که شاید کارآیی بیشتری از
زبان داشته باشد ،همیشه باز است و فقط پلکها برای اینکه چشم را
تمیز کنند باز و بسته میشوند .لذا چون چشم آزاد منش است هرگز
جایی برای زندانی کردن او نیست .
حضرت علی علیه السلام می فرماید: چیزی به زندانی درازمدت
شایستهتر از زبان نیست.
یعنی هر چند من مخالف زندانی کردن طولانی مدت کسی یا چیزی هستم ؛
اما سزاوارتر از هر موجودی برای زندان شدن طولانی ، فقط زبان انسان است.
این کار باعث می شود انسان در سیر و سلوک زودتر به مقصد برسد.
به این خاطر وقتی این حرف ها مد و رایج بود بعضی افراد برای کنترل
زبان ریگ زیر زبان خود می گذاشتند تا بتوان بر این موجود عجیب
مسلط شوند .!!!!!!!!!
1- سوره ملک آیه 8وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى? حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا
2-بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , ج 68 , ص 285
شاید بتوان گفت : مهمترین قسمت رسانه ها را اخبار و خبرهای مهم
تشکیل می دهند و مردم از طریق آنها ،آخرین اطلاعات را کسب و از
اوضاع جهان مطلع می شوند. هر چند گاهی اخبار کذب هم در لابه لای
این اخبار منعکس می شود.
خداوند خبرنگاران حرفه ای را برای دسترسی به بهترین و کاربرد ترین خبرها
برای بشر فرستاد و رسما نام آنها را هم نبی (خبر دهنده ) نهاد تا اخبار
درست را به مردم منعکس کنند. مهم ترین خبر را نباء گویند . لذا خداوند با
یک بیان شیوا می فرماید : ای پیامبر به این مردم بگو:دوست داریدمهمترین
خبر ها را به شما بگویم؟ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم ؛1چون من نبیّ شمایم
خبر خوب را من دارم ،خیلی از شما در خسران هستید؟چون عمل به درد بخور
برای آینده ندارید؟نبأ عظیم هم نزد نبی است.معاد جزء اخبارمهمّ عالم هست
که با سِرشت و سَرنوشت انسان همراه می باشد، اینطور نیست که گزارشی
بیرون از جان آدم باشد ، این مربوط به هویّت انسان در دنیا و برزخ و معاد است؛
معاد یعنی ابدیّت, دیگر خبر از این مهمتر چه خواهد بود؟! لذا فرمود:هم تحقیق
کنید وهم باور کنید.
چرا وقتی خبر سنگین تلخ یا شیرینی را می شنویم بعضی ها تحمل شنیدن آن را ندارند و
سکته می کنند؟ اما این همه خبر مهم از قیامت می شنویم ولی اثری در قلب ما ندارد؟
پاسخ کوتاه 1- چون شیاطین دل ما را تصرف کرده است و حقیقت این خبر وارد قلب ما
نشده است فقط مفهوم و لفظی را شنیده ایم و از الفاظ هم کاری ساخته نیست باید این
خبر ها به جان ما نفوذ کند و گره بخورد تا به اعتقاد تبدیل شود. (اعتقاد از عقد،عقد هم
گره بین دو چیز یا دو شخص ).
2- ما از نظر معرفتشناسی گرفتار حس و تجربه حسی هستیم . فکر مان فکر برخی
از بنیاسرائیلیهاست که گفتند: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً2
تا با این چشم ظاهر چیزی را نبینم ایمان نمی آوریم!!!!!!!!!!!!!!!!
1-سوره کهف ؛ایه 103
2-سوره نساء؛ آیه 153
امشب ، شب یلدا و آخرین شب پاییز است . تقارن دو خاطره به یاد ماندنی این
شب که ریشه خلیی از ضرب المثل ها و اشعار شاعران است . یکی« یلدا» و
دیگری «جوجه را آخر پاییز می شمارند» ؛ یلدا به قدری در بین مردم پر رنگ
و جا باز کرده است که جایی برای فکر کردن درباره جوجه های آخر پاییز مان
نگذاشته است و خیلی از جوجه ها امشب قربانی یلدا شده اند.
اما چند جمله ای از رقیب یلدا یعنی جوجه ها را آخر ...
ما باید این شب را با حنای اسلام رنگ آمیزی کنیم و جوجه های خود را که
با دست خودمان در این چندین ماه پرورش داده ایم ، حساب و کتاب کنیم تا
متضرر نشویم .جوجه های هر شخص متناسب با شغل و حرفه اش فرق
می کند. متاسفانه جوجه های مسئولین و سیاسیون در این چند ماه
همگی به کام دشمنان و به ضرر مردم به حراج گذاشته شدند و غیر از روسیاهی
و ...چیزی در لانه باقی نماند!!!
ما باید در این شب یک فصلی از اعمال و رفتارمان را حساب و در ترازو قضاوت
بگذاریم به تعبیر :حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا و زِنُوا أَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا 1
قیل از اینکه به حساب تان برسند به حساب خودتان رسیدگی کنید و قبل از اینکه
شما را وزن بکنند، خودتان را وزن کنید، قبل از اینکه به محکمه قیامت بیاوردند و شما
را مورد حساب قرار بدهند، خودتان را مورد حساب قرار بدهید. حالا ما میخواهیم
در این شب خود را محاسبه و به تعبیر عامیانه جوجه های پر طلایی زندگی مان
را حساب کنیم. راستی رابطه ما با نماز چگونه بوده است؟
در این چند ماه ، دل چند نفر را به دست آوردیم که باعث پرورش جوجه ها و سنگینی
اعمال باشد ؟. یا چند دل را شکستیم که باعث از دست دادن جوجه ها زندگی مان شده است؟،
چند تصمیم مهم یا چند قدم را برای اداره خانواده یا محیط کارمان برداشتیم و به سرانجام
رسانیده ایم یا نیمه کاره رها کرده ایم ؟ و قس علی هذا
امشب جای این حساب و کتاب در کرسی زندگی خالی است .
1-وسائل الشیعة، الشیخ الحرالعاملی، ج16، ص99، ابواب جهادالنفس ومایناسبه، باب96، ط آل البیت.
صحنه هایی که در زندگی انسان به نمایش در می آیند ، دارای
ظاهر و باطنی اند . مردم در دیدن این صحنه ها به دو گروه
کلی با سلسله مراتب معرفتی تقسیم می شوند . افرادی ظاهر
بین فقط محو چهره و روی صحنه آن شی یا موضوع می شوند؛ ولی
افراد متفکر با نگاه تیزبین خود، لایه های درونی را به خوبی می بیند و
نتیجه لازم را می برند . زیرا تمام اشیاء و موضوعات که در زندگی ما اتفاق
می افتند با زبان بی زبان یک پیام و خبری را به ما مخابره می کنند که دریافت
آن پیام، گیرنده خاصی را می طلبد . لذا وقتی هارون رشید از امام کاظم ع
پند خواست ، امام علیه السلام فرمود: به هرچه نگاه کنی پند و اندرز است. به
تعبیر دیگر « چشمها را باید شست و طور دیگر باید دید» دلیل بر این مدعاست.
درباره یلدا هم این قانون وجود دارد ، بعضی ها فقط بلندی این شب را در قالب آجیل ،
هندوانه ، حافظ خوانی ، درو هم نشستن و...می دانند و با این امور این شب زیبا
را به پایان می رسانند و ره توشه ای حداقلی از آن می گیرند.
اما انسانهای متفکر طبق آیات الهی، لحظاتی بر کنجی نشسته و خدای یلدا آفرین را
نظاره می کنند به توشه حداکثری از این پدیده طبیعی می اندیشند .زبان حال آنها از
منظر قرآن مجید چنین است : انَّ فِی خَلْقِ... وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ لآیَاتٍ لَأُوْلِی الألْبَابِ1
اختلاف در اینجا به معنای آمد و رفتن است که شب را گاهی کوتاه و روز را بلند و گاهی عکس...
ادامه آیه خصوصیت های این افراد متفکر را بیان می کند تا کسی بی خود برحسب متفکر را
به خود نچسباند:الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَ الأرْضِ..
محصول و تولیدات این چنین تفکری چیست؟ ادامه ایه بیان می کند:رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً..
یعنی پرودگارا این شب یلدا را با این زیبایی و خصوصیت ، باطل نیافریده ای !!(قطعا هدفی داشتی
آن هدف را به ما نشان بده)
با کوتاه کردن شب و روز و بدست آمدن انقلابین ، چهار فصل را با نظم ریاضی بوجود می آوری
تا رزق افراد از این طریق با برف زمستان و گرمای تابستان تامین شود و...
وقتی انسان متفکر باطن عالم را دید و فهمید آن وقت به راحتی سر بر سجده آفریدگار یلدا آفرین
می ساید و به هدف خلقت که عبادت است ، خواهد رسید.2
1-سوره? آلعمران, آیه? 191.
2-وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
قرآن مجید؛ وقتی افرادی که بیراهه می روند وبه آیات برچسب
افسانه و اساطیر می زنند، به مجازات آنها اشاره می کند که جای تامل
دارد. در سوره قلم آیه 16 می فرماید: سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ
«وسم»؛یعنی علامت گذاری و «خرطوم» ؛یعنی بینی
یعنی ما به زودی به بینی آنها داغ ننگ می نهیم. چرا خداوند از خرطوم استفاده
کرده در حالی که خرطوم برای حیوان مثل خوک ،فیل .. استفاده می شود؟و برای
انسان«انف»به معنی بینی استفاده نشده است؟
مفسرین اینجا به زحمت افتاده اند و فرمودند:به خاطر تحقیر و سرزنش آنهاست ؛ زیرا
بینی به معنی بزرگی و عزت است و در فارسی وقتی هیبت کسی را خورد می کنند ،
می گویند: بینی او را به خاک مالیدم یعنی او را خوار و نابود کردم ، اینجا هم خداوند در
محشر می خواهد کوس رسوایی آنها را جار بزند و با یک علامت بر بینی آنها بزند تا خوار
و ذلیل شوند.
این حرف بزرگان از آیه برداشتی درست است ، اما گویا آیه به دنبال معنایی دقیق تر و عمیق تری
است و آن این که این افراد مجرم در آخرت اول به شکل حیوان در می آیند و داری خرطوم بعد داغ شدن!
از طرفی داغ کردن هم برای حیوان بکار می رود که در گذشته بعضی از حیوانات را داغ می کردند.
یعنی این افراد اول به صورت باطنی خود که حیوان اند و دارای خرطوم در می آیند و بعد علامت
ذلت بربینی آنها زده می شود که شدت رسوایی و ذلت است که خودشان در دنیا کسب کرده اند.
شاید این سوال به ذهن مخاطب خطور کند مگر فیل از داشتن خرطوم ناراحت می شود؟خیر آن
لذتی که طاووس از پر خود می برد ، فیل و ...هم از خرطوم خود می برند ولی بحث این است
که اینها انسان و فهم انسانی دارند و از نظر ظاهری شکل حیوان به خود می گیرند که باعث
ذلت و خواری آنهاست؛ مثل اینکه فردی به شکل حیوانی در خیابان ظاهر شود، خودش
از این قیافه و شکل رنج می برد.
برای حل مشکلات زندگی راه های علمی و عقلی مختلفی وجود دارد که
هر کدام تجربه شده است .ولی در این بین روایات اهل بیت راه های میان بر
ساده و کم هزینه ای را پیشنهاد کرده اند که آزمون و خطا در آنها راه ندارد .
نقل شده:« مردی خدمت امام صادق ع رسید و از گرفتاریها شکایت کرد ،امام
فرمود: علیک بالدعا و انت ساجد یعنی در حال سجده دعا کردن
بعد امام ع علت آن را بیان فرمود که سجده نزدیک ترین حالت به خداوند است»1.
این حدیث ریشه قرآنی دارد ؛زیرا وقتی که در قیامت گرفتاری ها به نهایت شدت
خود می رسد ، فرشتگان الهی دستور به سجده می دهند تا از این راه میان بر و
ساده الهی استفاده کنند تا گرفتاری و مشکلات را دفع کنند ،مومن چون در دنیا
با این ابزار آشنایی دارند فورا به سجده می روند ولی منافقین و مجرمین چون در دنیا
از این ابزار استفاده نکرده اند ، قدرت سجده ندارند و از شدت ناراحتی چشم هایشان
نزذیک است از حلقه بیرون بیاید . این جریان در سوره مبارکه قلم آیه 42این طور بیان شده است:
«یُکْشَفُ » از ماده «کشف» به معنای برداشتن چیزی از روی چیز دیگری
است که آن را مخفی کرده بود تا آشکار شود .
«ساق، سوق، سیاق» اینها هم خانواده هستند و یک جامع مشترکی دارند،
به وسیله «ساق» ؛بدن است که انسان در جریان میافتد و کارها را راهاندازی میکند،
به وسیله «سوق» و بازار است که تجارت رواج دارد. «سوق» همان کاری را در
بازار میکند که «ساق» در بدن میکند، پس به معنی حرکت کردن و راندن است.
این واژه «یکشف ساق» کنایه از شدت گرفتاری و وخامت کار است . در عرب مرسوم است که
وقتی در برابر کار مهمی قرار گرفتند، ساق پا را برهنه و دامن ها را به کمر می بستند و در تعبیر
فارسی هم آستین ها را بالا زدن برای انجام کار مهمی بکار می رود . به هر حال در آن صحنه خطرناک
وقتی پرده ها کنار رفت و حقایق بر مردم روشن شد ، امر به سجده که ادامه سجده و خشوع دنیایی
است کار ساز است.
بنابراین سجده کردن کاربردش در دو جهان از نظر بزرگان دین یقینی است.
1-مستدرک الوسایل و مستنبد المسایل ج 29 ح 5172/4
اراده؛ یک نیرویی باطنی قویی است که برای تصمیم گیری، شروع کار، انجام اهداف
و نیروی محرکه بزرگی در برابر تمام موانع هاست. در انسان تمام فعالیت ها تابع
اراده است ، اگر اراده ضیعف باشد ،انسان همیشه دنباله رو دیگران و اگر قوی باشد
همیشه به عنوان رهبر و پیشرو خواهد بود ، به این دلیل «تقویت اراده »یکی از بهترین
شاه کلیدهای موفقیت انسان ها معرفی شده است.
این« شاه کلید» در عالم خواب به نهایت ضعف خود می رسد .یعنی اراده در خواب مهندسی
معکوس اعمال و ملکات نفسانی می شود و و در واقع در خواب اراده انسان قفل است و
تابع عقاید و اخلاق و اعمال گذشته اوست .وقتی بیدار شد، آرزو می کند که ای کاش
این مطلب را میپرسیدم!، ای کاش فلان مطلب را طرح میکردم! اما اگر در زمان بیداری
یک اراده ی شفافی داشته باشد که با آن بتواند عقاید خوب ، اخلاق خوب و اعمال خوب
انجام بدهد، رؤیای خوب هم دارد .
این اراده در زمان -مرگ و بعد از آن -به کلی خاصیت خود را از دست می دهد و به طور کامل
تابع اعمال و اخلاق انسان می شود ؛لذا وقتی که بعد از مرگ حقایق آن جهان بر انسان روشن
شد، دوست دارد که ایمان بیاورد یا توبه کند یا ذکری بگوید؛ اما کاری از او ساخته نیست. زیرا
کلید این اراده در دنیا به دست انسان بود و عمدا آن را قفل کرده و از کار انداخته اند. به این دلیل
اراده در عالم خواب و مرگ تقربیا یکسان عمل می کند و تابع ملکات درونی خود شخص می شود.
اللَّهُ یَتَوَفَّی الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا1
خواب مرحله ضعیف شده ای از مرگ است از مرگ به برادر بزرگ خواب تعبیر می کنند.
بهترین تقویت اراده فقط عمل به دستورات الهی است که خاصیت آن نه در خواب و نه در اخرت ذره ای
کم نمی شود و حتی خواب انسان خودش یک کلاس درس می شود و چیزهایی نصیب انسان می شود
که در بیداری نصیب کسی نمی شودو............
1- زمر آیه 42
هر چند نظام جاهلی به عصر قبل از بعثت پیامبر مکرم اسلام اطلاق می شود؛
که زنده به گور کردن دختران ، خونریزی و...از کارهای احمقانه آن تاریخ است.
اما در قرآن مجید دو عنصر مهم را به عنوان عناصر محوری نظام جاهلی بر می شمرد
که در همه اعصار وجود دارد ؛این دو عنصر از این آیه شریفه استفاده می شود:
اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْاَنْفُسُ 1یعنی در کارهای علمی از برهان خبری
نیست، فقط به حدس و گمان میاندیشند. در مسائل عملی از عدل خبری نیست،
طبق هوی کار میکنند: اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ?، یک؛ ?وَ ما تَهْوَی الْاَنْفُسُ، دو.
اسلام در این زمینه انقلاب فرهنگی ایجاد کرده، این ظن را به علم تبدیل کرده،
هم انقلاب اخلاقی ایجاد کرده و آن هوی را به عدل برقرار کرده است و دستور داده :
اِنَّ اللَّهَ یَاْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسَانِ 2 تا جامعه را عاقل کند لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ .
امروزه هم این عناصر اصلی جاهلیت مدرن است که پیروی از هوای نفس ستون فقرات
و استخوان بندی آن محسوب می شود که به راحتی حق، باطل می شود و باطل ،حق
قلمداد می شود. اگر آن روز به بهانه واهی جنگ و خون ریزی می شد امروز به شکل
وسیع تر و تصاعدی انجام می گیرد ؛ نمونه آن در جنگ های جهانی اول و دوم ، جنگ سوریه و...
از طرفی بی حجابی به مراتب از دوران جاهلی بیشتر است، در بعضی از کشورهای اروپایی کلوپ هایی
است که در آنها زن و مرد لخت مادرزاد شرکت می کنند ...
زنده به گور کردن دختران در زمان ما کاملا قانونی و با کلاس به شکل «سقط جنین» مرسوم است.
اگر آن زمان خرافات بود امروز مردم بیشتر خرافی شدند که در قالب شیطان پرستی و امثال آن رواج دارد.
وجه مشترک همه این موارد ظن در اندیشه و هوای نفس در انگیزه هست.
1- نجم 28
2- نحل آیه 90
داستانهایی که در متون قدیمی ما یافت می شوند ،ممکن است
تاریخ مصرف آنها گذشته باشد؛ ولی داستانهایی که خداوند در قرآن
مجید ذکر می کند ، نه تنها تاریخ مصرف دارند بلکه به عنوان یک قانون
و سنت الهی در درازای تاریخ جریان دارند و کاربردی اند.
یکی از این داستان ها داستان «باغی که سوخت» که جریان آن را در همان
دوران ابتدایی به اطلاع همه ما رساندند.
در این داستان ابتدا سخن از امتحان الهی به میان می آید که عده ای بودند تا
پدر بود در راه حق بودند ، بعد از پدر منحرف شدند .
یعنی نعمتهای الهی به آنها عرضه شد؛ هوای مناسب، زمین مناسب ، مِلک
مناسب، باغداری مناسب... اما نه تنها حقوق الهی را نمیدادند بلکه هم قسم
شدند که به کلی سهم فقرا را قطع کند. اما غافل از اینکه شب ماموران مخفی
الهی دست به کار شدند و همه را غافلگیر کرد و صبح که آمدند یک «باغ لخت » را
دیدند که نه از میوه خبری است نه از برگ و شاخه و...هرچه درد بخور بود ، درد نخور شد!
إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ 1
با هر کس تیز بازی با خدا هم تیزبازی..
در این وضع بد اقتصادی عده ای مسیر اصحاب باغ را طی می کنند . از خودرو ساز گرفته تا
قطعه ساز و...همه به فکر احتکار و جمع آوری مال اند .مردم و فقرا در سیستم زندگی
انها حذف شده است و این عده باید در انتظار وعده الهی بمانند و این روزها هم تمام خواهد
شد و روسیاهی ...
این وضع عده کثیری از جامعه را گرفته از رده بالا تا پایین هر کدام به نسبت دارایی خود به فکر
جمع آوری مال و فراموش کردن فقرا هستند .
قرآن مجید در آیات متعدد به شناسایی شیطان ، ابزار و محل فرود او
و یارانش پرداخته است. همان طور که محل فرود فرشته وحی را قلب 1
مطهر پیامبر می داند و به به تبع آن قلوب مومنین را فرودگاه فرشتگان می داند.
در آیات پایانی سوره شعرا «فرودگاه شیطان »را دقیق مشخص کرده است و با یک جمله
پرسشی که حس حقیقت یابی انسان را بیدار کند می فرماید:
هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ؟آیا میخواهید من شما را آگاه سازم
که شیاطین بر چه کسان نازل میشوند؟ تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ 2
أ ّفاک از رشه إفک (بر وزن پلک) به معنی دروغ بزرگ ،زیر و رو کردن ، وارونه کردن،
تحریف کردن،و کسی که حق را باطل میکند، زشت را زیبا نشان میدهد ،خیر را شر نشان میدهد ،
صدق را کذب نشان میدهد و بالعکس این را میگویند افّاک، افک یعنی انصراف و انحراف.
و أثیم از رشه إثم (بر وزن اسم) در اصل به معنی کاری است که انسان را از ثواب
به تأخیرمی اندازد ومعمولاً به معنی گناه به کارمی رود.
گاهی کسی یک دروغ بزرگ می گوید و عنوان گذاب بر او صدق می کند مانند؛ جعفر کذاب چون
یک دروغ بزرگ گفت و آن ادعای امامت کرد به این عنوان مشهور شد نه اینکه او همیشه دروغ
گفته بود.
پس شیطان به عنوان اولین دشمن انسان ،محل فرودش بر کسانی است که زمینه انحراف را دارند.
دروغ ممکن است گل بدهد ولی هرگز به میوه تبدیل نمی شود ،مسئولی که آمار دروغ می دهد
چه بخواهد چه نخواهد مردم می فهمند که دروغ می گوید ولو در پیش خود آن را توجیه کند و...
1-وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ (193)شعراء
2- آیه 222 شعراء