هر چند بهشت درجات مختلف دارد و هر کسی بستگی به ایمان و عمل خود
از آنها بر خوردار است ، اما عالیترین جا یا به تعبیر امروزی « پایتخت » بهشت
کجاست؟ و در اختیار چه کسانی است؟
پایتخت ها معمولا دارای امکانات بیشتری و محل تصمیم گیری یا اتاق فکر
یک کشور محسوب می شوند و مردم آن هم تا حدودی خود را بالاتر از مردم
دیگر شهر ها می دانند!( هر چند این عجب و خود بزرگ بینی درست نیست).
در بهشت هم هر چند سیستم آن با دنیا فرق دارد و پایین ترین درجه آن
لذت های فراوان و وصف نشدنی دارد ، اما قطعا درجات بالاتر یک نوع برتری
دارد که خداوند در قرآن به آنها اشاره کرده است.
آنچه از آیات و روایات بر می آید، بهشت «فردوس» پایتخت و بهترین نقطه
بهشت است و در اختیار پیامبر اسلام و اهل بیت و شیعیان آن حضرت است.
در ادعیه و روایات فرمودند: فردوس در وسط قرار دارد، وسط قرار گرفتن علاوه
بر داشتن امنیت بالاتر روحی و روانی ...بک خصوصیت دیگری دارد که سایر
جاها ندارد و آن هسته مرکزی و سرچشمه نعمت هاست.
از پیامبر اکرم نقل شده:
«هنگامی که از خداوند متعال تقاضا میکنید، فردوس را تقاضا
کنید که وسط بهشت، و قسمت اعلی و برتر آن است و بر فراز
آن عرش خدا است و از فردوس نهرهای بهشتی سرچشمه میگیرد.»1
در حدیث دیگری از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میخوانیم:
«برای هر چیزی محل اعلایی است و محل اعلای بهشت فردوس
است و آن برای محمد و آل محمد است.2
در روایات دیگر استفاده می شود محور دوستی خداوند و اهل بیت بر مبنای دوستی با حضرت
زهرا سلام الله علیها می چرخد و هر کسی در این دنیا برای آن حضرت ،قدمی یا قلمی یا اشکی
جاری کرد ، حضرت در آخرت در همان درجه فردوس آنها را مهمان می کندو...!!!!!!!!
به امید آن روز
1- پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 6، ص 351،
2- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 24، ص 269،
هر ساله در این ایران به مناسبت های مختلف راهپیمایی هایی در
کشور برگزار می شود که پشتوانه مردمی انقلاب محسوب می شوند .
یکی از مهمترین آنها راهپیمایی 22بهمن است. آیا دلیل قرآنی
برای شرکت کردن در این گونه مناسبت ها وجود دارد ؟
قرآن در جاهای مختلف به بهانه ها مختلف باوسطه و بی واسطه
فرمول هایی بیان کرده که قابل تطبیق بر این گونه مراسم هااست.
مثلا در سوره توبه /آیه 120می فرماید:
«وَ لایَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفّارَ وَ لایَنالُونَ مِنْ عَدُوّ نَیْلاً إِلاّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ
و هیچ گامى که موجب خشم کافران مى شود برنمى دارند، و ضربه اى از دشمن
نمى خورند، مگر این که به خاطر آن، عمل صالحى براى آنها نوشته مى شود»
این راهپیمایی ها برای دشمان سخت ناراحت کننده است و باعث خشم آنها می شود.
به این دلیل این قدر در خبرها می گوید :که مردم شرکت نکنید یا با زبان تحقیر می گویند:
که مردم را به زور و به خاطر کیک و ساندیس و...به خیابانها می کشانند .همه این
حرف ها دلیل بر عصبانیت آنها از این مراسمات است . لذا قرآن به طور کلی فرموده :
هر حرکت دسته جمعی که باعث خشم دشمنان اسلام شود، مصداق بارز عمل
صالح و دارای ثواب است. بخصوص که خبرنگار های زیادی از خودشان از نزدیک
این خبر ها را منتشر می کنند.
سوالی که در ذهن خیلی از دختر خانم هاست ، اینکه چرا اسلام
سن بلوغ را در دختر ها نه سال و در پسر ها پانزده سال می داند؟
در حالیکه دختران ضیفترند و پسر ها از نظر بدنی قوی ترند، می بایستی
کار برعکس باشد و پسر ها در سن نه سالگی به سن تکلیف برسند؟
جواب این سوال مفصل است ولی از نظر علمی امروزه ثابت شده است که
در بین جانوران و گیاهان ، هر کدام ضعیف ترند ، زودتر رشد می کند و هر کدام
قوی ترند، دیرتر رشد می کنند. در بین گیاهان رشد گیاه دیواری که الان مرسوم است،
خیلی سریع تر است از رشد درخت صنوبر که سالها طول می کشد تا رشد کند و در بین
جانوران هم این قاعده جاری است.
پس از نظر علمی ثابت شده که جسم ضعیف رشدش سریع تر و قوی تر است.
به هر حال در دختران یک ظرفیت و استعداد بیشتری نسبت به دختران در مورد احکام
هست که خداوند این دستور را داده است و از طرفی سن تکلیف برای دختران ؛ یعنی
به رسمیت شمردن حقوق مسلم آنها از طرف مردم مثل حق مالکیت ،حق ازدواج،...
چون توفیق پیدا می کند رسما به بندگی خداوند در آید جشن بزرگی بنام جشن
تکلیف می گیرند.
البته نکاتی عرفانی و اخلاقی هم دارد که جای آن در این چند سطر نمی گنجد!!!!!!
لذا در روایت از امام صادق علیه السلام آمده است:
حَدُّ بُلُوغِ الْمَرْأَةِ تِسْعُ سِنِینَ.بلوغ دختران در نه سالگی است.1
شعار بارز و معروف انقلابیون در سال -1357 - عبارت بود از ؛
« استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی » بعد از چهل سال ،
آیا در عمل به این شعار رسیدیم یا نه ؟ در زمینه استقلال که
خوب عمل شده و همه می دانند که این کشور از نظر سیاسی به
هیچ کشوری وابسته نیست ، اگر آبادش کنیم خودمانیم و اگه خدای نکرده
خرابش کنیم ، باز خودمان هستیم. در میسر آزادی هم درست عمل شده
و همه در کار مسئولین اظهار نظر و آزادنه نقد می کنند. در زمینه جمهوریت
هم کارنامه درخشانی داریم حدود چهل انتخابات در چهل سال با شرکت
اکثریت مردم در دنیا نمره خوبی است.
اما در مورد اسلامیت نظام، حکایت هنوز باقی است و با هدف مطلوب فاصله
زیادی داریم . جه در تربیت نیروی متخصص و مومن و انقلابی ،چه در اجرای
احکام اسلامی در بخش های مختلف ، بعضی از مسئولین هستند که فقط
ریش اسلامی دارند ، بعضی اسلامی حرف می زنند و اروپایی فکر می کنند
و... یعنی در عمل مسائل اسلامی برای خیلی از این افراد حل نشده است .
و از طرفی تجمل گرایی جای زهد را گرفته و زهد را با آن اهمیتش
از گردونه نظام خارج کرده است .
ای کاش مجلس یک قانون وضع می کرد که طبقه اشراف حق مدیریت کلان کشور
را ندارند ، برای مدیریت میانی و پایین کشور هم تمام امتیازات "رئیس و مدیران "را حذف
تا دیگر افراد دنیا طلب این طور حرص و طمع به این مقام نداشته باشند.!!!!!!!!!!
حضرت زهرا سلام الله علیها بنا بر نقلی 75 روز و بنابر نقل
دیگر 95 روز بعد از رحلت پیامبر اسلام به شهادت رسیدند.
چرا علماء تحقیق نمی کنند تا یکی این روزها را به عنوان شهادت معین
کنند ؟ ایت الله مقتدایی خاطره ای را در این باره نقل می کند که
پاسخ مناسبی برای این سوال است.
ایشان می گوید: در سال 1350 وارد مدینه شدم در آنجا نوه ی مرحوم
کاشف الغطا که- از بزرگان شیعه است و علماء ذر برابر ایشان تواضع خاصی
دارند - دیدم ایشان گفت : یک روز پدر برزگم مرحوم کاشف الغطاء که مرجع
رسمی نجف بود ،تصمیم می گیرد که در این باره تحقیق کند که شهادت حضرت
زهرا س کدام نقل درست تا فتوا صادر کند. اما همان شب مادرش که زن مومنه ای
هست در خواب حضرت زهرا س را می بیند که می فرماید: من از کار فرزندت راضی
نیستم، چرا می خواهد شهادت من را کم کند؟ مادر کاشف الغطا از خواب بیدار
می شود؛ وقتی به اتاق فرزندش می رود می بیند بیدار است و کتاب زیادی دور خودش
جمع کرده است . مادرش می پرسد : چکار می کنی؟ می گوید: دارم تحقیق علمی
می کنم ! مادر یک کلمه می گوید: حضرت زهرا س از این کار راضی نیست.
در جواب می گوید: چطور بعد خواب را تعریف می کند و مرحوم کاشف الغطا بزرگ هم
دست از کار می کشد.
آری همان طوری که قبر و مکان دفن حضرت مخفی است و اسراری دارد ، زمان شهادت
هم اسراری دارد که غیر خداوندو اهل بیت کسی نمی داند .
مدرسه فقاهت؛ درس خارج فقه سال 88/02/16
http://www.eshia.ir/Feqh/Archive/text/moghtadaei/feqh/87/880216/
سوال مهمی که در جریان سقیفه مطرح است، با اینکه خداوند
تواب است و حضرت زهرا س هم مظهر تواب بودن خداوند ، پس
چرا توبه و عذر خلیفه اول و دوم را نپذیرفت؟
زیرا اولا؛ حضرت از نیت آنها با خبر بود و آنها برای کسب آبرو و
مشروعیت حکومت نزد آن حضرت آمدند نه برای توبه .
ثانیا: گذشت حضرت زهرا و دست کشیدن از خلافت مسئله
شخصی نبود تا به راحتی از آن بگذرد بلکه «غصب خلافت » یک
رکن از ارکان بزرگ سیاسی اسلام بود و جنبه عمومی داشته و با
گذشت از آن ، دودش به چشم مسلمین در تمام دوران ها می رفت.
لذا حضرت حاضر نشد در این گناه بزرگ و محروم شدن ولی خداوند
در منسد خلافت ، سهیم باشد .لذا با غضب و قهر از خلیفه اول و دوم
به همه فهماند که در این کار راضی نبود و از غاصب نزد خداوند شکایت
دارد و این عدم رضایت تا آخرین لحظه حیاتش ادامه داشت. به عنوان نمونه
در بخاری معتبرترین کتاب اهل سنت آمده است:
فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ
أَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیَتْ.
فاطمه دختر رسول خدا از ابوبکر ناراحت و از وی روی گردان شد
و این ناراحتی ادامه داشت تا از دنیا رفت.1
1-البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1126، ح2926، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
انسانها نسبت دنیا دو دسته اند ؛ یا تمام قد به دنبال دنیا می گردند،
یا نان دنیا را می خورند ولی کار آخرت انجام می دهند. خداوند بحث
دنیا شناسی را در آیات و روایات متعدد به خوبی بیان کرده است .
اول و آخر، ظاهر و باطنش را به خوبی بیان کرده است تا حجت برگروه
اول تمام شود. هرگز قصد دعوا و درگیری با گروه اول(دنیا طلبان) را
ندارد. با زبان خوش و گاهی تلخ برای همه آخرت خواسته است. اما
وقتی که دنیا طلبان در فکر و عمل دست از دنیا طلبی بر نمی دارند،
خداوند کوتاه آمده ، و مقداری از دنیا را به آنها می دهد . اما باز از سر
دلسوزی می فرماید: این متاع کمی است ، برای شما خیلی بیشتر از
اینها را در نظر گرفتم به حرفم گوش دهید ،ولی وقتی گوش شنوایی نیست
آنها را به حال خود رها می کند . جالب این که دنیا طلبان در آخرت هم با
خداوند درگیر نمی شوند و فقط حسرت انتخاب بد خود را می خورند مثلا
اگر همسری با معیار های غیر الهی انتخاب کرده اند، چوب رسوایی اش
را هم در دنیا می خورند و هم در آخرت یا اگر لباس برای آخرتش دوخته
کهنه و فرسوده بوده و در آخرت ارزش پوشیدن ندارد و آبرو بر است و...
این جریان در آیات متعدد آمده که به یک نمونه اشاره می شود؛
مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کَانَ
یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ
کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش
میدهیم و بر محصولش میافزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا
رابطلبد، کمی از آن به او میدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهای ندارد!
سوره شوری آیه 20
بازار در واقع «قلب شهر» و محل خرید و فروش کالاست.کمتر کسی یافت
می شود که روزانه یا حداقل هفته ای یکبار به بازار رجوع نکند.
بازارها بستگی به نقشی که دارند با هم فرق می کنند. هر چه بازار مهمتر
و جذابتر باشد ، پای افرادی خاص به آنجا باز می شود که به آنها «دلال »
می گویند. در واقع دلالها با گرفتن پولی از مشتری یا فروشنده با هر قیمتی
که شده معامله را جوش می دهند؛ لذا وقتی می خواهی خودروی بفروشی
در همان مرحله اول چندین دلال دور ور انسان جمع می شود. و غالبا بر سر
مال می زنند ، خلاصه؛ اکثریت مردم از دلال ها راضی نیستنند!!!
در دنیای معنویت هم کسی که بین انسان و گناه، واسطه و «دلال» می شود،
در روایات «شیطان» نام دارد . تا جایی که خط مقدم حمله او با انسان ها در
«بازار» معرفی شده است.
از دورغ ، ربا ، کم فروشی تا نگاه به نامحرم و ... همه در بازار به وفور یافت می شود
و باعث خوشحالی شیطان می شود. لذا در روایات آمده است؛ شیطان اول
کسی است که وارد بازار می شود و آخرین کسی است که آنجا را ترک می کند.1
از ما خواستندکه برعکس عمل کنیم، اگر ضرروت ندارد آخر نفر برویم و اول نفر برگردیم.
به این خاطر در روایت وارد شده که بازار مومنین مساجد هستند که یاد خداوند در آنها
جاری است و کمتر شیطان در آنها رفت و آمد دارد .
البته جمع آنها هم ممکن است . در قدیم غالبا در وسط هر بازار مساجد را می ساختند
و در اول روز احکام بازار تدریس و بعد در وقت نماز مشتری و فروشنده به مسجد
می رفتند تا در برابر وسوسه شیطان بیمه شوند.
1-امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: مردى بیاباننشین از بنى عامر
نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمد و از آن حضرت پرسید:
بدترین مکانهاى زمین کجاست و بهترین جایهاى آن کجا؟
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: بدترین مکانهاى زمین
محلهاى خرید و فروش اجناس است، و آنجا میدان مسابقه ابلیس است؛
هر بامداد با پرچم خویش حرکت کرده تخت فرمانروائى خود را در سوق
استوار مىکند و ذرارى خویش را به هر سو گسیل مىدارد و آنان از این
چند قسم خارج نیستند، یا مأمور کاستن پیمانه هستند، یا مأمور کم
فروشى در میزان و سنجش، یا دزدى در ذرع پارچه و دروغ زنى
در وصف کالا و متاع و غیره و فرزندانش را سفارش مىکند و مىگوید:
بر شما باد به آنکه پدرش مرده و شما پدرتان زنده است
(یعنى بنى آدم که پدرشان مرده و شما که پدرتان من هستم
و اکنون زندهام) پس او را بفریبید. و هر روزه همین کار اوست،
اوّلین کسى که وارد بازار مىشود و آخرین کسى است که از بازار خارج مىگردد،
سپس رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: و بهترین مکانهاى زمین مساجد است،
و محبوبترین مردم نزد خداوند عزیز آن کس است که زودتر از همه داخل مىشود
و از همه دیرتر بیرون مىرود.
ترجمه من لا یحضره الفقیه ؛ ج4 ؛ ص269
خداوند در قرآن مجید به صراحت ،قانون زوجیت و ازدواج را در بین همه
جانداران ،گیاهان ،جمادات و ... را بیان کرده و در آخر آیه به نکته ای غیر
از آن دو بیان می کند که امروزه بحث خیلی از مجامع علمی است.
در سوره یس آیه 36 می فرماید:
«سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَ
مِمَّا لَا یَعْلَمُونَ
منزّه خدایی که تمام زوج ها را آفرید، از آن چه زمین می رویاند و از
خود مردم و از آن چه نمی دانند.»
از کلمه (مما لا تعلمون) بر می آید در این جهان همه چیز حتی جمادات
هم قانون نکاح و ازدواج، در بین آنها بر قرار است؛ مثلا امروزه« اتم» که اجزاء
تشکیل دهنده اشیاء است از ازدواج ذرات منفی و مثبت به وجود آمده اند.
در بحث های علمی(غیر از جمادات) هم این قانون جاری است. یعنی اگر «علم»
بخواهد تولید(تولد) شود، نیازمند سوال و جواب ، نقد و پاسخ خوب است .
سوال به عنوان مادر ( مونث)و جواب به عنوان پدر (مذکر) محسوب می شود.
هر چه سوال و اشکال دقیق تر و پاسخ آن مناسب تر باشد، قطعا علمی دقیق و
عمیق تر تولید می شود .از سوال و جواب مفت و سست علمی حاصل نخواهد شد.!!!
پس از اشکال و شبهه علمی نباید ترسید بلکه راه تولید علم است و باید همیشه به روی
دانشمندان و محققین باز باشد. البته اشکال و شبهه در بین عامه مردم نه تنها تولید
علم نمی کند بلکه باعث بسته شدن دروازه علم و گمراهی آنها می گردد. به قول معروف :
هر سخن جای و هر نقطه مکانی دارد.
خداوند در قرآن مجید حالات و صحنه های دیدنی و وحشت بار
انسان را در قیامت به اشکال گوناگون و گاهی تشبیه به سایر
جانداران بیان فرموده است . به عنوان مثال در سوره القارعه
آیه 4 می فرماید: یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ
فراش به معنی «ملخ » است در این تشبیه قیامت مثل؛ زندگی ملخ که
دسته جمعی حرکت و زمین را فرش می کند ،گاهی دیوانه وار از این
طرف به آن طرف می پرد و هدف مشخصی ندارد ،انسانها هم در آن
روز ،این طور صحنه ای را در پیش دارند که دیوانه وار از ترس و وحشت
بدون هدف معینی به هر طرف فرار می کنند تا شاید پناهگاهی پیدا کند.
در این که ملخ انتخاب شده است در تحقیقات اخیر ملخ را مونتاژ شده از چند
حیوان می دانند.
سرش مانند سر اسب ، چشمانش مثل چشمان فیل ، شاخش مانند
گوزن ، گردنش مانندگاو ، سینه اش مانند سینه شیر ، دمش مانند دم مار
و بالش مثل کرکس می ماند.
جالب این است که این حیوانات نخبه و سطان حیوانات هستند. ملخ در ظاهر
شبیه به آنهاست ولی در باطن و معنا نه تنها شبیه هیچ کدام از آنها نیست
بلکه تنها هنرش لعاب دهانش سم و آفات مزراع است. انسان هم ظاهر زیبا
و در باطن از هر نوع حیوانی خصیصه ای دارد که در قیامت با آن صورت باطنی
محشور، مگر در دنیا با اعمال صالح آنها را فرشته خو کرده باشد.
فراش به معنی «پروانه » هم هست ؛ یعنی همانطوری که اگر پروانه در دست
قرار گیرد پودر و ذره ذره می شود ، کردار انسان هم در آن روز ریز ریز می شود تا
به خوبی زیر ذره بین قرار گیرد و به حساب همه اجزای آن برسند.