چند سالی است که برنامه ای تحت «چهره های ماندگی » از
شبکه های سیما پخش می شود. از هر صنف یک چهره زحمت کش
و برجسته ای را به مردم معرفی می شوند و به رسم ادب و احترام یک
کادو ناچیزی هم تقدیم می کنند. اما در فرهنگ اسلام همه این عناوین
اعتباری و موقت است . کسی می تواند چهره ماندگار باشد که از دست
بی دستی بزرگترین چهره ماندگار ، این عناوین را دریافت کنند.
قرآن مجید فقط خداوند را به عنوان«چهره ماندگار» به رسمیت می شناسد .
در سوره الرحمن آیه 26 می فرماید:وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ
یعنی چهره ماندگار بالذات فقط از آن خداوند است و بقیه افراد که وابسته و
تخلق به اخلاقی الهی هستند بالعرض و به تبع آن ، چهره ماندگار بشر هستند.
تمام جهان را فقط این چند پیامبر بزرگ الهی دارند اداره می کنند و نام و یاد
آنان و شاگردانشان است که روزانه بر لب مردم می چرخد. راز آن هم چون
و به رنگ خداوند در آمده اند ، جاویدان و ماندگار شده اند.
خلاصه ؛ هر کسی رفتار و کردارش فقط و فقط به خاطر خداوند باشد ، قطعا در دفتر
الهی چهره ماندگار خواهد بود، چه مردم بفهمند و چه متوجه نشوند.
این راه باز است و نیاز به پارتی و ...ندارد بلکه «اخلاص» رمز ورود به این صنف است .
موضوع و محور بحث های قرآن ، هدایت بشر از تاریکها به نور
و روشنایی است . اما در لایه های درونی این بحث نکات علمی
روز را بیان می فرماید. یکی از این نکات علمی که امروزه از مسلمات
علم بشر است و خاص و عام با آن روزانه سر و کار دارند ، علم فضا
نوردی است . هرچند انسان تعجب می کند از فهم این آیات در صدر
اسلام که مسلمانان بادیه نشین چطور این آیات را ترجمه می کردند.!
البته آنهایی که در مکتب آهل بیت بودند، حسابشان جداست.
خداوند در آیه 105 سوره یوسف به این نکته اشاره فرموده و آن را
یکی از نشانه های قدرت الهی می داند.
وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ
کلید فهم این آیه و شاهد مدعا ما ، واژه «یمرون »است . عبور و مرور ، گذشتن
بر زمین و آسمان ها غیر از هواپیما و سفینه های فضایی و... غیر ممکن است .
البته طی الارض و سیر و سلوک عرفانی بحث دیگری است. ولی آیه پیشگویى
سوار شدن انسان بر وسایل فضایى و حرکت آنها در آسمانها را نشانه و آیه
الهی می داند. بعضی از مفسران آن را اشاره به حرکت وضعی و انتقالی
زمین می دانند که هر روز در پیش چشم ما ،حرکت و عبور می کنند و یک نشانه
خداشناسی است .البته هر دو برداشت درست است و ممکن است
در آینده چیزهای دیگری از این آیه بدست آید ؛ چون آیه کلمه حصرندارد
تا اشاره به چیز محدودی باشد.
نقش ریاضی و هندسه در زندگی ، نقش بی نظیری است تا جایی
که تمام ارکان جامعه در هر رده از رده های اجتماعی
به حساب و کتاب نیاز دارند . بدون حساب و کتاب و دخل و خرج
نه کاسبی می تواند نقش خود را در اقتصاد پیاده کند ، نه خانواری
می تواند در مدیریت خانواده موفق شود و نه بانک ها و...
به عبارت دیگر بشر برای بررسی دقیق درآمدها، پس اندازه ها ،
بدهکاریها، بستانکاریها ،سود وضررها ،هزینه های ضروری و اضافی ، ...
به حساب و کتاب وابسته و نیازمند است. اگر حساب در زندگی
حذف شود ،یک شبه شیرازه زندگی اجتماعی از هم می پاشد.
دین با تمام قوا آمده تا این حساب و کتاب ها را سازماندهی و
مدیریت کند و یک نوع حساب و کتاب دیگری هم به بشر نشان دهد
که افراد جامعه غالبا از آن یا خبر ندارند و یا غافلند به آنها گوشزد
کند و یک فوق برنامه جدی و مهم برای آنها داشته باشند، تا در
قیامت که «یوم الحساب» است از حساب الهی که خیلی دقیق تر
و مهمتر است به راحتی از عهده آن برایند و به سودی و سرمایه
بلند مدت آن که بهشت است برسند.
شاهد مدعا ما این حدیث نورانی است که نقل شده :
«در جلسه با شکوهى که در مکه بین هارون الرشید و امام کاظم
علیه السلام برگزار شد، هارون در ضمن چند سوال از امام پرسید:
"دین چیست؟ حقیقت دین را برایم شرح بده؟"
امام کاظم علیه السلام اعدادى را برشمرد فرمود: دین یعنى
همین اعداد! هارون خنده استهزاآمیزى کرد و گفت: من از شما درباره
دین مىپرسم، شما چند عدد ریاضى را ردیف کرده و براى من
برمىشمرى؟ امام کاظم علیه السلام فرمود: "اما علمت ان
الدین کله حساب، آیا نمىدانى که همه دین، حساب است؟"
سپس براى تایید سخنش آیه 47 سوره انبیاء را قرائت
فرمود. ؛[1] وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفى بِنا حاسِبِینَ
با اینکه کشور ما به برکت انقلاب ،کشور اسلامی است و قوانین
اسلامی در حال اجراست ؛ ولی بعضی قوانین اسلامی در حد
حرف مانده و به طور کامل اجرا نمی شود. از جمله به حکم
و قانون «اسراف »می توان اشاره کرد. چیزی که همه از حرام
بودن آن مطلع و اسرافکاران ، برادران شیطانند را ،شنیده اند.
ایران به طور کلی کشور مسرفی است؛ اسراف در بین بعضی
از مسئولین ، نهادینه شده و حق مسلم خود می دانند که ریخت
و پاش داشته باشند .!!!
در بین مردم هم آمار اسراف کم نیست که در آب ،برق ، مواد
سوختی و...مردم ما جز کشورهای تک رقمی مسرف هستند.
اما این موارد شناخته شده مالی اسراف ، در یک نگاه دقیق قرآنی
نسبت به چیزهای که از نظر قرآن آنها هم اسراف هستند ولی
کسی آنها را به رسمیت نمی شناسند، اسراف مجازیند .اسراف
حقیقی ؛هر حرکت ،عمل، تنفس و...که در راه غیر خدا هزینه شود
و ما را به آتش جهنم نزدیک کند،که به هیچ وجه قابل جبران نیست.
زیرا اسراف تجاوز از مرز و حدود الهی است.آیا شرک ،کفر ،فسق
و...از مرز حق تجاوز کردن است یا نه ؟
از این نگاه دامنه اسراف خیلی گسترده تر از ان چیزی است
که در ذهن ماست. شاهد آن آیه 43سوره غافر که می فرماید:
« لا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیَا وَلا فِی الآخِرَةِ
وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ
قطعاً آن چه مرا به آن دعوت مىکنید، در دنیا و آخرت در خور
دعوت نیست، در حالى که بازگشت ما به سوى خداست
و مسرفان همدم آتشند»
پس اسراف فقط در مال نیست بلکه هدر دادن استعدادها و
نیروی انسانی برای رسیدن به مقام بندگی خداوند همه
اسراف هستند و ارزش ایمان و بندگی نسبت به مال همانند
نسبت حقیقت به مجاز است.انسانی که اسراف حقیقی نداشته
باشد ،قطعا اسراف مجازی هم ندارد و عکس آن صادق نیست .
1-کهف آیه 46
2-إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا کهف ؛ 7
3-الصافات ؛ 7
همان طوری که بر ما لازم است دوستان خود را بشناسیم ،شناسایی
دشمن هم ضروری است تا خدای نکرده دشمن را با دوست اشتنباه
نگیریم.
دشمن انسانیت و شرف، در طول تاریخ به فرماندهی شیطان
برنامه ریزی و اداره می شود . ما در تاریخ حزبی به نام«حزب شیطان »
که مرام نامه ، لباس فرم ویژه و یا علامت مخصوصی داشته باشد ،نداریم .
و جالبتر اینکه حزب خود را به ارزش های انسانی مثل ؛ حزب آزادی ،حزب
عدالت و...نام گذاری می کنند،در حالی که در متون دینی زیاد از حزب
شیطان نام برده شده است. به عنوان نمونه حضرت در جنگ جمل
لشکر طلحه و زبیر را به حزب شیطان تشبیه کرده است.!!!
خطبه 10 نهج البلاغه حضرت می فرماید:
أَلا وَ إِنَّ الشَّیْطانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ خَیْلَهُ وَ رَجْلَهُ،...
آگاه باشید که شیطان حزب خود را جمع کرده، و سواره و
پیاده هاى لشگر خود را فرا خوانده است.
نکته اینکه ابزار و سلاح جنگی «شیطان» فریب و حقه زدن است .
و طوری با حیله و الفاظ جذاب فضا را آلوده می کند که شناسایی دوست
از دشمن سخت می شود مگر کسانی که بصیرتی از ناحیه خداوند داشته
باشد که از آن به« تقوا » یا می شود.
تعبیر به «حزب» اشاره به هماهنگى اهداف آنها با هدفهاى شیطان است
و تعبیر به «خیل» (سواره نظام) و «رجل» (لشکر پیاده)، اشاره به تنوّع
لشکریان آنهاست.
از سخنان حضرت در ادامه خطبه استفاده می شود که تنها چیزى که موجب
مخالفت انسان با حق مى شود ،پشت صحنه و کارگردان آن وسوسه شیطان است،
که باطل را در دل انسان مى آراید. لذا شناسایی وسوسه های شیطان که دائمی
است و با فعل مضارع«یوسوس» در قرآن بیان شده؛ لذا پناهنده شدن
به خداوند و یاد خداوند در زندگی مهمترین پاتک بر او و لشکریانش به حساب می آید.
موضوع اقتصاد و مواد غذایی از دیر باز ذهن بشر را به خود
مشغول کرده است . شاید بتوان جوهره فعالیتهای غالب
انسانها، آوردن لقمه ای نان بر سر سفره خانوادهایشان دانست.
اهمیت این سخن تا جایی است که بعضی از دانشمندان مثل
« مالتوس» دلسوزانه ولی جاهلانه نظریه« کنترل جعمیت »را فریاد
زد تا به گمان خود بین انفجار جعمیت و مواد غذایی محدود نسبت
منطقی برقرار کند . متاسفانه به سرعت مورد قبول بشر مادی
قرار گرفت و عقل ناقص خود را به جای خالق بشر قرار داد.
صرف نظر از اشکالات متعدد این نظریه ، ایشان به جای اینکه در
جهت مثبت و افزایش منابع غذایی راهکار دهد ولی چون دستش از
منابع الهی کوتاه بود از جهت منفی ،حذف غالبی افراد جعمیت
را خواستار شد و بانگ برآورد در حالی که شاید در میان افراد حذف
شده ممکن بود افرادی نخبه اقتصادی متولد می شد.!!!!!!!
فریاد و راهکار ما برای جبران گرسنگی و مواد غذایی چیست؟
1- خداوند در قرآن مجید با صراحت منابع و مواد معیشتی انسان را به این
کره خاکی محدود نکرده است بلکه اکثریت روزی و مواد غذایی بشر را به
آسمانها وابسته کرده است که 6 آیه به تفصیل به این بیان می پردازد .
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ...یونس آیه 31
جالب اینکه در این آیات سموات جمع آمده و الارض (زمین) مفرد بیان شده است.
وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ............جاثیه 13
متاسفانه این نوع نگاه به اقتصاد یا غفلت شده یا در عمل روی آن کار نشده است.
به طور کلی در زمینه اقتصاد نقشی برای خداوند هنوز پیش بینی نشده است.!!!
در اینجا این نکته به ذهن می آید ، پس این همه قحطی و مرگ و میر در اثر گرسنگی
در طول تاریخ چیست؟ جواب کوتاه این است که بعضی از آنها ناشی از ظلم یا جهل ما
انسانها نسبت به یکدیگر بوده است . و بعضی ها غیر اختیار و به دست خداوند بوده
که در حقیقت هشدار خداوند به مردم است ، تا آنها را متوجه ای نکته بزرگ
اقتصادی کند که قانون دست نوشته و متقن الهی را در زندگی و معیشت بکار گیرند.
2- همین منابع محدود زمین هم که در خشکی یا دریا موجود است کفاف بشر را
می دهد به شرطی که بشر همت وتلاش مضاعفی روی آنها انجام دهد .
به عنوان نمونه خداوند به انسان نیروی عنایت کرده است که می تواند با
تبدیل و تغییر مواد طبیعی به شیمایی و... دامنه و تنوع غذایی را آنقدر زیاد کند
که برای نسل های بعدی هم بماند یا با اختراع دستگاه های جدید تر به این تنوع
و کمیت و کیفیت مواد غذایی بیفزاید، نه اینکه نسل زیادی را از نعمت حیات حذف کند .
اگر زمانی این همه درخت برای تهیه کاغذ قطع می شد ولی با اختراع این همه فلش
و سی دی و... نوشتن وارد دنیای جدید شده که شاید در آینده هیچ شباهتی با گذشته
نداشته باشد.
ما هر چند در بعد اقتصادی در جهان جز کشور های جهان سوم هستیم،
علتش هم اینکه بعضی از مسئولین به اقتصاد اسلامی اعتقاد ندارند
و فقط عنوانها را اسلامی کردند ولی باطن و محتوا ربا و غیر اسلامی است ،
اما در بحث معارف ما در صدر کشورها هستیم .
زیرا قرآن و اهل بیت قدم به قدم گذشته تاریخ را به ما معرفی و آینده
و بعد از مرگ را هم سطر به سطر برای ما توضیح دادند ولی
بقیه کشور فقط می داند خبری در عالم هست .به قول حافظ
کس ندانست که منزلگه و مقصود کجاست
آنقدر هست که بانگ جرسی میآید
قبلا کاروانها که می خواستند به سفر بروند به گردن شتر ها خود زنگوله
می بستند تا هم شترها خوابشان نگیرد و هم با آهنگ بهتر حرکت کنند .
اگه کسی از دور صدای زنگوله ها را می شنید ،می فهمید که کاروانی در
حال حرکت است ولی از کجا آمده و به کجا می رود ،خبر نداشت.
الان که علم پیشرفت کرده و یک منجم ماهر می تواند که خسوف و کسوف
صدها سال قبل را کشف و وقوع آن در هزار سال آینده را پیش بینی کند .
اما همه دانشمندان علوم تجربی دست به دست هم بدهند
نمی توانند که انسان قبل از آمدن به این دنیا کجا(عالم ذر) بوده و بعد از
مرگ به کجا می رود و سرنوشت انسانها در برزخ و قیامت به کجا منجر می شود .
فقط صدای جرسی از قبرستان ها به گوش آنها می رسد.
اهل بیت به عنوان راهنمای این کاروان تمام ایستگاه های را به ما معرفی
و خودشان هم قافله سالار این کاروانند.
ابه این دلیل است که قرآن منهای اهل بیت یا اسلام لاییک و غربی از آن
بیرون می آید و یا اسلام داعشی و طالبانی...که نه از آینده خبر دارد و
نه از گذشته و غافل از صدای جرسسسسس های روزانه کاروانهای قبرستانیییی!!!
به مناسبت نهم دی که تجلی اراده خداوند در دفاع از ارزشهای
الهی بود ،چند جمله ای در این موضوع بیان می شود. کلمه
«تجلی»در لغت یعنی ظهور کردن ، نمایان شدن ،آشکار شدن و ...
هر چند واژه «تجلی »در طول تاریخ ،عمری به بلندی خلقت
انسان و یا شاید بیشتر از آن داشته باشد؛ اما اولین بار در قرآن
در دوره پیامبری حضرت موسی ( ع )اتفاق افتد . زمانی که قوم
آن حضرت از او خواستند که خداوند را با چشم ببینند ولی خداوند
با صراحت به حضرت موسی ع فرمود این ممکن نیست و با چشم
ظاهر دیدنی نیست ولی برو کنار کوه تا قدرت خود را در آنجا به تو و
آنها نشان دهم . و با تجلی خداوند در کوه ، هم کوه متلاشی شد
و هم حضرت موسی ع و بنی اسرائیل از هوش رفتند که جریان در
سوره اعراف آیه 143 مفصل بیان شده است .1
تجلی قدرت خداوند در این انقلاب از 57 تا امروز بارها و بارها اتفاق افتاده
است و قدرت های تخریب گر و معاند را آشکارا متلاشی و نابود کرده است.
نمونه آن در چند سال اخیر، نهم دی 88 بود که قدرت پوشالی دشمن در
افراد جهال یا معاند جمع شد و قدرت الهی هم در یاران سید علی تجلی
کرد و بینی همه را به خاک مالید . نجات کشور از این هم نقشه های رنگارنگ
و فریبکارانه دشمن غیر از قدرت الهی چیز دیگری نیست!!!!!!!!!!.
1-وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً فَلَمَّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (143) و هنگامى که موسى به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد پروردگارا خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم! گفت: هرگز مرا نخواهى دید، ولى به کوه بنگر اگر در جاى خود ثابت ماند مرا خواهى دید، اما هنگامى که پروردگارش جلوه بر کوه کرد آن را همسان زمین قرار داد و موسى مدهوش به زمین افتاد، موقعى که به هوش آمد عرض کرد: خداوندا منزهى تو (از اینکه قابل مشاهده باشى) من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمنانم.
یکی از شب هایی که نزد ایرانیان از دیرباز مورد احترام بوده ،شب
یلداست به این دلیل در این شب معمولا در نقاط مختلف کشور رسم
و رسوم مختلفی بر پا می شود. از طرفی چون دورهمی خانواده ها
از مصادیق بارز صله ارحم است ، اسلام آن را امضاء فرموده است.
اما ریشه این فرهنگ چه بوده و از کجا شروع شده یک بحث تخصصی
است ؛ اما پیدایش آن از منظر قرآن یکی از مظاهر قدرت نمایی خداوند
بزرگ است که ما هر ساله شاهد آن هستیم.
خداوند در چهار جای قرآن مجید به نکته ای اشاره می کند که از لابه لای
آن بلندترین شب؛یعنی« یلدا»بوجود می آید.
در سوره حج آیه 61 می فرماید:
ذَ?لِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ
(این چنین است ، زیرا خدا شب را به روز و روز را در شب فرو می برد و
خداوند شنوا و بیناست )
یولج از ماده ایلاج به معنی «دخول» است یعنی خداوند با یک نظم
دقیق ریاضی در شبانه روز ،مقداری از شب را کم می کند و آن را
در روز داخل و اضافه می کند و بعد از مدتی روز به بلند ترین مرتبه
خود و شب به کوتاه ترین مرتبه خود می رسد که این امر در اول
تابستان اتفاق می افتد. از ابتدای تابستان کار مهندسی معکوس
شروع می شود و از روز کم و به شب اضافه می کند .
این کم کردن تدریجی ادامه پیدا می کند تا جایی که شب به بلندترین
حد ممکن می رسد که دیگر نظم هندسی خداوند اجازه کم کردن
از روز را به او نمی دهد به این شب که به قله بلندی خود نسبت
به روز رسیده است را« یلدا » می گویند.
از این دخول شب در روز و روز در شب در زبان علمی«انقلابین »می گویند.
بنابراین در جمعی که به مناسبت یلدا کنار هم جمع می شوند و
به تنقلات و لذتهای جسمانی خوش میگذرانند، جا دارد که لذت مهم
معنوی یعنی قدرت نمایی الهی از « یولج لیل »هم یاد شود تا لذت
جسمی و روحی به حد اعلای خود برسد. و شب یلدا رنگ نورانی
دینی به خود بگیرد.