مخالفان غدیر می گویند: حضرت علی علیه السلام با آن همه شجاعت و
کسب مدال های رنگارنگ قهرمانی در جبهه های صدر اسلام ؛ چرا در قضیه
غدیر سکوت کرد ؟ حضرت علی علیه السلام جانشین به حق پیامبر اسلام است
و معیار و ملاک برخورد با قضایا را طبق سنت پیامبر اکرم و سایر انبیاء الهی
انجام می دهد نه بر معیار هوای نفس !!!
حضرت علی علیه السلام در جواب این شبهه ، عمل به انبیاء قبل و خود نبی مکرم اسلام
می داند و می فرماید:
«من در آنچه انجام دادهام به سنت پیامبران عمل کردهام که خداوند عز و جل در کتابش میفرماید:
قطعا برای شما در رسول خدا ص اسوه نیکویی است.گفتند: امیرالمومنین! کدام پیامبران؟
فرمود: اول آنها ابراهیم ع هنگامی که به قومش گفت: «و از شما و آنچه غیر خدا میخوانید
کنارگیری میکنم» (مریم/48) اگر بگویید ابراهیم بدون اینکه هیچ کدورتی از قومش دیده بود
از آنها کنارهگیری کرد،
که کفر ورزیدهاید؛ و اگر بگویید به خاطر امور ناخوشایندی که از آنها دید از آنها کناره گرفت،
پس عذر وصی در این زمینه بیشتر است؛و نیز به پسر خالهاش لوط اقتدا کردم، هنگامی که به
قومش گفت «اى کاش براى مقابله با شما نیرویى داشتم یا به تکیهگاهى محکم و استوار پناه مىبردم»
(هود/80). اگر بگویید که لوط نیرویی برای مقابله با آنها داشت، که کفر ورزیدهاید؛ و
اگر بگویید نیرویی نداشت، عذر وصی موجهتر بود؛ و نیز اسوه من یوسف بود، هنگامی که گفت
«پروردگارا ! زندان را از آنچه مرا بدان میخوانند بیشتر دوست دارم» (یوسف/33).
اگر گفتید دعای یوسف به درگاه خدا و خواستن زندان برای خشمگین کردن پروردگارش بود،
که کافر شدهاید؛ و اگر بگویید که برای اینکه خدایش بر او خشم نگیرد آن دعا را کرد و
زندان را خواست، که عذر وصی موجهتر است؛ و نیز موسی هم برایم اسوه بود، هنگامی
که گفت: از شما [فرعونیان] فرار کردم هنگامی که از شما ترسیدم» (شعراء/21) اگر بگویید
موسی از آن قوم فرار کرد بدون اینکه ترسی از آنها داشته باشد، که کافر شدهاید؛ و اگرگفتید
موسی از آنها ترسید، پس عذر وصی بیشتر است؛ و نیز من به برادرش هارون اقتدا کردم
هنگامی که به برادر خود گفت: «پسر مادرم! همانا قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود که
مرا به قتل برسانند» (اعراف/150) اگر گفتید که او را ضعیف نشمردند و آماده قتل وی نبودند،
که کافر شدهاید؛ و اگر بگویید که او را ضعیف شمردند و تا نزدیکی قتل وی پیش رفتند،
و به همین جهت دربرابر آنها سکوت کرد، پس عذر وصی موجهتر است؛ و نیز اسوه من
حضرت محمد ص است هنگامی که او قوم خود گریخت و از ترس آنها به غار پناه برد
و مرا در بستر خود خواباند؛ اگر گفتید گریختن وی از قومش بدون هیچ ترسی از آنها بود، که
کفر ورزیدهاید؛ و اگر بگویید از آنها ترسید و مرا در بسترش خواباند و از ترس آنها بود
که به غار گریخت، عذر وصی بیشتر است»1
1-مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (علیهم السلام)، 110جلد، - بیروت، چاپ
حادثه غدیر با تمام ابعاد آن، مهمترین و حساس ترین نقطه عطفی در میان امت پیامبر اسلام است.
این واقعه امت اسلامی را در مسیر امتحانی بزرگ قرار داد که برگه امتحانی آن به
ابعاد تمام تاریخ بعد از رحلت پیامبر اسلام است . متاسفانه اکثریت دانسته یا ندانسته
در این امتحان سالانه مردود می شوند و مصداق اکثرهم لا.....می شوند.
سخن در این است که مردم چه اندازه تبعیت بی قید و شرط از پیامبر اسلام در زمان حیات
او داشته اند تا همان معیار و ملاک را به عنوان یک شاخص برای ممات و بعد از مرگ او
توسعه بدهیم؟
جواب این سوال این است که همه مسلمانان چه انصار و چه مهاجر و... در بعد عبادی تابع محض رسول
خداوند بودند و مواردی از عدم پیروی در زمان او گزارش نشده، اگر هم باشد؛ بسیار نادر و قابل طرح نیست.
در زمان ممات آن حضرت هم مسلمانان چه شیعه و چه اهل سنت غالبا پیرو بی چون و چرای سیره
آن حضرت هستند و اگر اختلاف کمی هست ، از طرف مروجین دین بوده و حتی در مواردی آنچنان بعضی
در این زمینه خشک مقدس می شوند،که چیزی هایی که خود پیامبر اسلام هم نفرموده به عنوان سیره
او عمل می کنند و اعتقاد قلبی دارند.
اما مشکل اصلی در بعد سیاسی احکام اسلام است که خیلی از مسلمانان خود را صاحب نظر دانستند
و اگر دیدگاه سیاسی آنها بر خلاف نظر پیامبر اسلام هم باشد، زیر بار تبیعت نمی روند و آن را توجیه
می کنند.!!!
ما در زمان حیات سیاسی پیامبر اسلام بیش از ده ها مورد را سراغ داریم که اصحاب زیر بار نمی رفتند و
عملا با پیامبر اسلام مخالفت می کردند و چون تعداد آنها به حد نصاب برای مقاومت نمی رسید پیامبر ص
پیروز و موفق می شد مانند؛ مخالفت و نافرمانی ابوبکر و عمر در پیوستن به لشکر اسامه ، مخالفت عمر در
صلح حدیبیه ،مخالفت عمر در نوشتن وصیت پیامبر ص، مخالفت اصحاب در روزه سفر، سرپیچی اصحاب در
قضیه نماز جمعه و سرپیچی کسانی که در جنگ احد بر گردنه احد گماشته شده بودند و.....1
وقتی در بعد سیاسی نمونه هایی از سرپیچی و نا فرمانی از دستورات پیامبر اسلام در زمان حیاتش
داریم ، به طریق اولی بعد از رحلت آن بزرگوار مخالفت خواهد شد .
اگر برادران اهل سنت واقعا پیرو سنت پیامبر اسلام هستند هم باید در بعد عبادی پیرو باشند و هم در بعد
سیاسی، پیرو سیره و سنت آن حضرت ، اما اگر می خواهند کورکورانه به سیره بزرگان خودشان عمل کنند،
چرا در بعد عبادی غدیر عمل نمی کنند که این همه روایت درباره غدیر و من کنت مولی فهذا علی مولی ...
هست هر چند مولی را به معنی دوست بگیرند، چرا در غدیر می ترسند و این بعد مهم عبادی غدیر را در
تقویم مذهبشان حذف کردند!!!!؟؟
مطالعه بیشتر رچوع به نمونه های مخالفت صحابه
http://habib22.blog.ir/1394/07/29
1-بزرگان مهاجر و انصار از قبیل ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و دیگران را جزء لشکریان او کرد، چنان که حلبی در سیره ج 3، ص 227 و ابن اثیر در تاریخ کامل، ج 2، ص 215 و طبرسی در اعلام الوری، ص 133 و دیگران در کتابهای خود نقل کرده اند، مرحوم شرف الدین در النص و الاجتهاد، ص 11 فرموده: اهل تاریخ و حدی اتفاق دارند، که ابوبکر و عمر از لشکریان اسامه بودند و آن را به طور ارسال مسلم نقل کرده اند، آن حضرت صلی الله علیه وآله به تشکیل لشکر اسامه و خروج آنها از مدینه کمال ضرورت را می داد ومکرر می فرمود:
جهزوا جیش اسامه نفذوا جیش... لعن الله من تخلف عن جیش اسامة
در جریان واقعه غدیر وقتی که مخالفان غدیر دستشان از دلیل عقلی و
نقلی خالی شد ، به یک استدلال های پوچ و سست عرفی متوسل شدند
تا شاید یک توجهی برای کار سقیفه داشته باشند!!!!
به عنوان مثال می گویند: که در جریان غدیر که جمعیت زیادی حضور داشتند - شاید
بالاترین جمعیت در میان سخنرانی های پیامبر اسلام - آیا این همه جمعیت از غدیر
تا 28 صفر(رحلت پیامبر ص) که حدود 70 روز می شود؛ چطور نصب ولایت حضرت علی ع
را فراموش کردند و تن به حاکمیت سقیفه دادند و آب از آب هم تکان نخورد؟؟؟؟؟؟؟؟
در جواب این شهبه می توان نمونه های زیادی نقل کرد اما فقط به یک نمونه قزآنی اکتفا می شود.
خداوند وقتی که حضرت موسی ع را برای مناجات به کوه طور فرستاد و حتی حضرت هارون را هم به
جانشینی برگزید و مردم را هم در جریان گذاشت که تا سی روز در بین شما نخواهم بود ، اما وقتی
از طرف خداوند 10 روز تمدید شد و یک امتحان پیش آمد ، سامری با یک کار جادویی گوساله درست
کرد و شایعه قتل حضرت موسی ع پخش کرد ، مردم را به گوساله پرستی دعوت کرد و مردم هم
قبول کردند و هارون هرچه کرد حریف سامری نشد و با جو سازی علیه او نزدیک بود او را به قتل
برساننند!!!!
این غیبت حضرت موسی ع 10 روز بود و در حادثه غدیر 70 روز و آن هم افرادی بودند که از سامری
تشنه تر قدرت و ....
اهمیت این داستان به اندازهای است که قرآن در چهار سوره به آن اشاره کرده است، در سوره بقره
آیه 51 و 54 و 92 و 93 و در نساء آیه 153 و در اعراف آیات مورد بحث، و در طه آیه 88 به بعد...
بله شایع ، تزویر و تهدید جاه طلبان ، جهل ونادانی مردم و.... ابزار انحراف در تمام دوران است.
مطالعه بیشتر به غدیر و گوساله سامری
یکی از راههای اثبات جانشینی به حق امام علی علیه السلام در غدیر خم ،
از طرق دلائل عقلی است. زیرا عقل یکی از منابع احکام است که از آن
به عنوان «رسول باطنی» تعبیر می کنند.
آیا از نظر عقلی جایز است که پیامبری 23 سال زحمت بکشد برای هدایت امت
بعد آنها را رها کند و تعیین جانشین نکند؟
ما به سیره همه عقلا عالم از انبیاء الهی تا انسانهای لا مذهب نگاه می کنیم ، کسی را
پیدا نمی کنیم که برای امر مهم رهبری جامعه جانشین تعیین نکند!
اول به سراغ انبیاء الهی به عنوان رییس عقلا و عقل کل می رویم و سیره آنها را مورد کنکاش
قرار می دهیم می بینم که همه انبیاء برای بعد از خود جانشین تعیین کرده بودند . آیا پیامبر اسلام که
از مقام بالاتری برخوردار است چطور در این زمینه بی خیال می شود؟!!!!!!!
حضرت آدم شیث را به جانشینی معرفی نمود، شیث ، انوش را و او قینان را ، ...نوح سام را معرفی کرد،
حضرات ابراهیم ، اسماعیل را و او اسحاق و بعد از او یعقوب را ....داوود سلیمان را و...عیسی شمعون
را ...موسی هارون و... هکذا1
و خود پیامبر مکرم اسلام در تمام جنگ ها یک نفر را به جانشینی در مدینه منصوب می کرد
بعد به جنگ می رفت مثل ابن مکتوب یا سعد معاذ یا... با این حال آیا با عقل سازگار است
که بعد از خود کسی را معرفی نکند؟
دوم به سراغ خود خلفا می رویم آنها هم این کار را کردند و ابوبکر ، عمر را جانشین خود کرد
و عمر شورای شش نفری را و اگر عثمان هم کشته نمی شد قطعا یکی از بنی امیه را
به جانشینی منصوب می کرد!!!
سوم به سیره عقلای عالم می رویم می بینیم که یک دهکده کوچک برای خود رهبر و کد خدایی
معرفی می کند و امروزه در تمام جهان از سکولار و غیر سکولار ، همه مدیران ارشد یک نفر را
به عنوان جانشینی یا معاون تعیین تا در غیبت آنها کارها معطل نماند و....
با کدام عقل جور در می آید که همه به فکر آینده مردم باشند ولی پیامبر اسلام که
شخص اول عالم خلقت است این دغدغه را نداشته باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1-کامل ابن اثیر ج1، ص55-54
در تقویم کشور ها، روز ها را به مناسبت های مختلف نام گذاری می کنندمثل ؛
روز عشق ، روز استقلال کشورها ، روز قدس ، روز کریسمس و...
در قرآن مجید هم برای آخرت بیش از هفتاد نام نام گذاری شده که استاد آیت الله
جوادی آملی در کتاب« معاد در قرآن» به آنها اشاره کرده است . اما در قرآن برای دنیای ما
هم بیش از هزار سال پیش، روزهای بزرگ و به یاد ماندنی را در تقویم مسلمانان نام گذاری
کرده است که یکی از آن روزهای بزرگ «روز یاس کفار»نام گذاری شده است.
وقتی جریان غدیر علنی شد و حضرت علی علیه السلام رسما و با تشریفات ویژه ای به
جانشینی پیامبر اسلام منصوب شد ، کفار (شامل مشرکین و منافقین هم می شود) ناامید
شدند و آیه الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ1
معمولا کلمه«یاس و نا امیدی» متضاد «طمع و امیدواری »بکار می رود . حال
باید پرسید که چطور کفار با منصوب شدن امام علی علیه السلام در روز غدیر ناامید
شدند و خداوند این روز را روز نامیدی کفار نام نهاد؟
کفار برای نابودی اسلام نقشه های بسیاری کشیدند ، در ابتدا رسالت پیامبر
اسلام او را به کاهن، شاعر و مجنون متهم کردند که بی اثر بود. بعد یاران ایشان
را شکنجه کردند و کشتند که باز اثر نکرد. بعد گفتند که هنگامی که پیامبر اکرم (ص)
قرآن می خواند در کنار آن سر و صدا کنید تا دیگران نشوند:
(وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ)2 بعد تصمیم
گرفتند که ایشان را ترور کنند که کارشان به نتیجه نرسید و پیامبر (ص) مهاجرت کرد.
تنها امیدی که باقی مانده بود این بود که منتظر بودند عمر رسول خدا تمام شود و رسالت
او پایان پذیرد همان طور که خداوند از زبان ایشان می فرماید: (نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ) 3
مخصوصا که فرزند پسری هم نداشت که بعد از او کار او را ادامه دهد.
اما تمام این نقشه ها به نفع پیامبر اکرم (ص) تمام شد. زیرا در میان اتهام هایی
که به او وارد می کردند هرگز نگفتند که سارق، زانی و مانند آن است بلکه به سراغ کاهن،
شاعر و مجنون و مانند آن رفتند به این دلیل بود که همگان می دانستند سرقت، خیانت
در امانت و مانند آن هرگز از رسول خدا (ص) سر نزده است. همچنین هر چه یارانش را
کشتند تعداد آنها بیشتر شد و هکذا سایر دسیسه هایی که کردند.
امید آخر آنها که فوت پیامبر اکرم (ص) بود هم با انتصاب امیر مؤمنان علی علیه السلام
خنثی شد.زیرا علی علیه السلام بعد از رسول خدا (ص) کار او را ادامه می داد.از این
رو روز غدیر بدترین روز برای مشرکین و منافقین بود و ناامید شدند.
1-مائدة، آیه ی 3.
2-فصلت، آیه ی 26.
3-طور، آیه ی 30.
امشب اول ذیحجه سالروز پیوند دو نور آسمانی یعنی حضرت علی و
حضرت زهرا سلام الله علیهماست. به این مناسبت چند جمله ای درباره
ازدواج تقدیم می کنیم.
ازدواج از امور مهم بشری و در حد غذا و لباس تلقی شده است . امروزه متاسفانه
بر اثر ترویج فرهنگ غرب ، بسیاری از جوانان از آن فرار و حتی بعضی هم به آن فکر نمی کنند.!
بهانه مهم آنها نداشتن کار و شغل است ، هر چند این حرف منطقی و درست است ولی
علت اصلی حال کار نداشتن است. به عبارت دیگر چون خیلی از جوان مهارت و هنر کار ندارند و
از طرفی توقع آنها به طور تصاعدی بالا رفته ، هرگز تن به کار های ساده یا سخت نمی دهند و
از طرف دیگر معیار های دینی در جامعه کم رنگ شده و عوامل دیگری ... دست به دست هم داده
که دیوار ازدواج به اندازه ای بلند شود که کمتر جوانی می تواند در شرایط فعلی از آن عبور کند.
در فرهنگ غلط مادی ، نگاه به ازدواج فقط یک نگاه صددر صد مادی و بر اساس منفعت و سودجویی
تفسیر می شود ، در حالی که بر معیار فرهنگ غنی اسلامی ازدواج در درجه اول یک امر معنوی است و
حدود شش باب مهم فقهی درباره آن بحث می کند.!
تا جایی که در متون دینی از زبان بزرگانمان نقل شده : ازدواج نصف دین است1. یعنی ازدواج یک تنه
در مقابل سایر عبادات مثل نماز و روزه و....برابری می کند .( البته این جای بحث مفصلی دارد )
یا پیامبر مکرم اسلام با صدای رسا می فرماید: ازدواج سنت من است هر کس از آن رو گردان
شود از من نیست.!2
این هشدار سخت پیامبر اسلام به عنوان شخص اول اسلام، فقط با نگاه معنوی به ازدواج
قابل تفسیر است . حال چه چیزی در ازدواج نهفته است که اگر کسی تن به ازدواج ندهد
پیامبر ص او را از خود دور می کنند،جای بحث دارد.
در اول انقلاب که در جامعه فرهنگ اسلامی حاکم بود و فرهنگ شهادت و جهاد
یک رنگ و بوی معنوی داشت، چه دختر خانمهایی در این جامعه بودند که حاضر شدند تا
با یک جانباز 60 یا 70 درصد ازدواج کنند تا آنها هم در کار معنوی شوهرشان شریک شوند.
ولی امروزه بر اثر ترویج فرهنگ ناقص غرب و تغییر ذائقه آنها، نه جونان حاضرند به خاطر خداوند
با دختر فقیر جامعه ازدواج کنند ، نه دختران حاضرند با جوانان کم درآمد ازدواج کنند. این جابجایی
فرهنگی باعث شده که ازدواج یکی از بحرانی ترین و پر حاشیه ترین مسائل جامعه تلقی شود
و همه مستقیم یا غیر مستقیم در این امر مسئولیم.
1-مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ وسائل الشیعة، ج20، ص17، ابواب مقدمات النکاح وآدابه، باب1
2-جامع الأخبار(للشعیری)، ص101.
امشب شهادت امام جواد علیه السلام است ضمن تسلیت به همه ارادتمندان
آن حضرت چند جمله درباره عظمت آن حضرت به عرض می رسانم.
هر چند قرآن مجید آخرین معجزه پیامبر اسلام است و معجزه هم
مدعیان نبوت برای اثبات مدعای خود که ارتباط با عالم غیب و خدای
عالم هستی بوده می آوردند و دیگران را نیز دعوت به مقابله بمثل
می کنند، و چون کسی مانند آنرا نمی تواند بیاورد و عاجز از انجام آن
است بدان معجزه می گویند.
وجود امام جواد علیه السلام هم در عصرخودش معجزه بود و هم برای
تمام اعصار معجزه بود .معجزه بودن در عصر خود به این صورت بود که :
رسیدن ایشان به امامت در آن سن کم، و آگاهی به حلال و حرام و
احکام الهی و برنامه ی عجیب ایشان در مناظره با مخالفین اعجازی
از جانب خداوند بود. که دوست و دشمن اقرار به جایگاه ارزشمند آن حضرت
داشتند و دهن دشمنان را برای همیشه بست .
علاوه برآن ؛ امام برای شیعه هم مانند قرآن یک معجزه جاودان است . همان طور که قرآن
در هر عصری هماورد می طلبد و می فرماید: اگر می توانید یک سوره مثل قرآن بیاورید؟
و تاکنون تاریخ یک مورد را هم ثبت نکرده است و کسانی که همچون ادعایی داشتند ،
رسوا شدند!. پیروان مکتب اهل بیت در طول تاریخ تا زمان حاضر با صدا بلند تمام مذاهب
چه مسلمان چه غیر مسلمان را دعوت می کنند که برای حقانیت شیعه همین بس که
خداوند قدرت لایزال خود را در ائمه شیعه به نمایش گذاشته و در بین آنها امامی را در کودکی
به رهبری و امامت برمی انگیزد که علم اولین و آخرین را دارد و با کمی سن تمام دانشمندان
را مغلوب کرد !!! کدام مذهب در میان بزرگان خود این چنین افرادی داراست ؟
این قدرت نمایی خداوند به این صورت قبلا دوبار در قاموس دو تن از پیامبرانش اتفاق افتد و در کودکی
حضرت عیسی ع و حضرت یحیی ع را به پیامبری برگزید و قبل و بعد از آن غیر از امام جواد و امام زمان عج
سابقه ندارد. اگر الان کسی توانست رو کند؟
خداوند در سوره مریم آیه 12می فرماید:
یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا (صبی یعنی کودکی)
ای یحیی! کتاب ( خدا ) را با قوّت بگیر! و ما فرمان نبوّت ( و عقل کافی ) در کودکی به او دادیم!
همه ما مسلمانان این ایه شریفه قرآن را خوانده یا به گوشمان خورده است که
خداوند با صدای رسا می فرماید:
«أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آگاه باشید که دل فقط با یاد خداوند آرام می گیرد»1
هر چه غیر از این تابلوی بزرگ الهی دل را آرام کند در واقع مسکن موقت و آرامش
آ ن هم مصنوعی و غیر ارگانیک است و عوارض بلند مدت زیادی دارد مانند: موسیقی ،
مواد مخدر ، پست و مقام و سایر امور مادی ،ما در زندگی چیزی بهتر از آرامش نداریم؛
این آرامش الهی فقط یک شاه کلید دارد و آن ایمان و باورداشتن قدرت خداونداست،
با این اعتقاد که خداوند ما را اداره می کند . مثل کسی که در یک اداره کار می کند ،
ایمان دارد که سر ماه مدیر اداره یا موسسه حقوق او را پرداخت می کند و کاری
هم به سود و زیان اداره و شرکت ندارد. این ایمان کارمند به مدیر شرکت ،
یک آرامش و امیدواری به او می دهد .
ما هم اگر به همان اندازه یک کارمند شرکت به خداوند ایمان داشته باشیم که خودش
وعده داه وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَحْتَسِبُ2 و ذر جایی دیگر فرموده: لهو خَیْرُ الرَّازِقِینَ3
کار نداریم که باران می آید یا نه ، خشک سالی میشه یا نه ، تحریم یا تورم هست یانه !
بلکه وظیفه خود را انجام می دهیم و دیگر اضطراب و دلشوره قسط ، تورم و...نداریم .
بلکه آرام می خوابیم،آرام درس می خوانیم ،آرام کار می کنیم و آرام ازدواج و
صاحب اولاد می شویم و...زیرا یقین داریم که او از راهی به ما روزی می دهد که نه ما
از راه علم اقتصاد به آن برسیم و نه از مغز اقتصاد دانان خطور کرده باشد.
و از طرف دیگر وقتی روزی حلال بود از عبادت لذت می بریم که خود ارامش خاصی هر
روز به زندگی فردی ،خانوادگی و اجتماعی مان می دهد و در اثر تحریم و...جامعه دچار
التهاب نمی کنیم.
1-سوره رعد, آیه28.
2-سوره طلاق, آیه 3.
3-سوره مائده, آیه114.
با توجه به اینکه همه ائمه اطهار علیهم السلام در قله انسانیت قرار دارند و تمام صفات الهی
را دار هستند ولی هرکدام به یک خصوصیتی از این صفات الهی متصف شده اند.
به عنوان نمونه اگر صفت« کاظم» را برای امام موسی علیه السلام بکار می بریم ، این طور
نیست که سایر ائمه «کاظم و فرو برده خشم» نباشند و به تعبیر علمای اصول لقب مفهوم ندارد
و شامل حال همه می شود.
در بین امامان معصوم ، امام علی بن موسی علیه السلام به «رضا » مشهور است . علت آن در چند
است:ا- آن حضرت مورد رضا و پسند خداوند در آسمان، و رسول خدا(ص) و امامان در زمین بود.
2. مخالف و موافق شیعه و سنی او را پسندیدند و آن حضرت مورد رضا و پسند همه بود.
3. آن حضرت راضی به رضای پروردگار بود .
این وجوه در کلام امام جواد علیه السلام هم آمده است:خداوند تبارک و تعالی او را «رضا» نام داده است؛
«زیرا او در آسمان خدا از او راضی بود و در زمین خدا از پیامبر و امامان پس از او رضایت داشت.
آن شخص از امام میپرسد: مگر همه نیاکان چنین نبودند که خدای عزوجل و پیامبرش از او راضی باشند،
پس چرا در این میان، تنها پدر شما را رضا نامیدند؟
امام جواد(ع) در پاسخ فرمود: چون همان گونه که دوستانش از او خرسند بودند، دشمنان و مخالفانش هم از
وی رضایت داشتند؛ و این وضعیت برای هیچ یک از نیاکان ایشان رخ نداده بود؛ از همین رو تنها او را «رضا»
نامیدهاند.»1 اما استادآیت الله جوادی آملی به نکات زیبای دیگری رسیده اند و می فرمایند:
«هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمیشود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛
هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام
رضوان رضا (سلام الله علیه)؛ و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمییابد،
مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده
است! بلکه چون دیگران را به این مقام میرساند، ملقّب به رضا شد».2
علت آن هم روشن است چون امام واسطه فیض بندگان و خداوند است و این مقام رضا در اختیار اوست ،
هر رضایتی به بنی آدم برسد چه بفهمد و چه نفهمد به برکت وجود نازنین امام رضاست .
1-عللالشرایع: ج 2، ص 237، باب 172
2- سایت بنیاد وحیانی اسراء